گنجور

غزل شمارهٔ ۷

از دور بدیدم آن پری را
آن رشک بتان آزری را
در مغرب زلف عرض داده
صد قافله ماه و مشتری را
بر گوشهٔ عارض چو کافور
برهم زده زلف عنبری را
جزعش به کرشمه درنوشته
صد تختهٔ تازه کافری را
لعلش به ستیزه در نموده
صد معجزهٔ پیمبری را
تیر مژه بر کمان ابرو
برکرده عتاب و داوری را
بر دامن هجر و وصل بسته
بدبختی و نیک‌اختری را
ترسان ترسان به طنز گفتم
آن مایهٔ حسن و دلبری را
کز بهر خدای را کرایی؟
گفتا به خدا که انوری را

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از دور بدیدم آن پری را
آن رشک بتان آزری را
هوش مصنوعی: از دور آن پری را دیدم که به زیبایی بت‌های آزری می‌ماند.
در مغرب زلف عرض داده
صد قافله ماه و مشتری را
هوش مصنوعی: در غرب، زلف تو به طور زیبایی گشوده است و مانند قافله‌ای از ماه و سیاره‌ها را نمایش می‌دهد.
بر گوشهٔ عارض چو کافور
برهم زده زلف عنبری را
هوش مصنوعی: در گوشهٔ صورت، مثل کافور که به هم ریخته، موهای خوشبو و زلفهای عنبربن را می‌بیند.
جزعش به کرشمه درنوشته
صد تختهٔ تازه کافری را
هوش مصنوعی: جزعش به کرشمه، در محبتش، نوشته شده است که صد تابلو و تصویر جدید از بی‌دینی به نمایش گذاشته است.
لعلش به ستیزه در نموده
صد معجزهٔ پیمبری را
هوش مصنوعی: زیبایی او به قدری است که مانند معجزه‌ای از پیامبری می‌درخشد و خود را به چالش می‌کشد.
تیر مژه بر کمان ابرو
برکرده عتاب و داوری را
هوش مصنوعی: مژه‌ها همچون تیرهایی هستند که از کمان ابرو رها شده‌اند و این حالت به نوعی بیانگر خشم و قضاوت است.
بر دامن هجر و وصل بسته
بدبختی و نیک‌اختری را
هوش مصنوعی: در دل جدایی و وصال، بخت خوب و بد به هم گره خورده‌اند.
ترسان ترسان به طنز گفتم
آن مایهٔ حسن و دلبری را
هوش مصنوعی: با احتیاط و به شوخی گفتم که آن خصلت زیبایی و魅یدگی را.
کز بهر خدای را کرایی؟
گفتا به خدا که انوری را
هوش مصنوعی: چرا به خاطر خدا باید کاری را انجام دهم؟ او پاسخ داد: به جان خدا که برای آنوری انجام می‌دهم.

حاشیه ها

1389/10/05 14:01
ناشناس

از دور بدیدم آن پری را
آن رشک بتان آزری را

1402/04/16 22:07
امیرالملک

از نوادرِ غزل انوری است.

کسی را بودن به معنی متعلق به کسی بودن نیست. این از اصطلاحات عجیب زبان فارسی است. شیخ بوسعید می گوید. همه کلمه الله را باشید. نوعی معنای اتحاد در آن است.