گنجور

غزل شمارهٔ ۶

گر باز دگرباره ببینم مگر اورا
دارم ز سر شادی بر فرق سر او را
با من چو سخن گوید جز تلخ نگوید
تلخ از چه سبب گوید چندین شکر او را
سوگند خورم من به خدا و به سر او
کاندر دو جهان دوست ندارم مگر او را
چندان که رسانید بلاها به سر من
یارب مرسان هیچ بلایی به سر او را
هر شب ز بر شام همی تا به سحرگه
رخساره کنم سرخ ز خون جگر او را

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر باز دگرباره ببینم مگر اورا
دارم ز سر شادی بر فرق سر او را
هوش مصنوعی: اگر دوباره او را ببینم، شاید بتوانم به خاطر خوشحالی، تاج شادی را بر سر او بگذارم.
با من چو سخن گوید جز تلخ نگوید
تلخ از چه سبب گوید چندین شکر او را
هوش مصنوعی: وقتی با من صحبت می‌کند، جز حرف‌های تلخ نمی‌زند. اما نمی‌دانم چرا اینقدر تلخی می‌گوید در حالی که خودش چنان شیرین است.
سوگند خورم من به خدا و به سر او
کاندر دو جهان دوست ندارم مگر او را
هوش مصنوعی: من به خدا و به وجود او سوگند می‌خورم که جز او در این دو جهان هیچ کس را دوست ندارم.
چندان که رسانید بلاها به سر من
یارب مرسان هیچ بلایی به سر او را
هوش مصنوعی: هر چه مصیبت و درد و رنج به من رسید، ای پروردگار، هیچ نوع بلا و سختی‌ای بر او نرسان.
هر شب ز بر شام همی تا به سحرگه
رخساره کنم سرخ ز خون جگر او را
هوش مصنوعی: هر شب تا صبح در دل شب، چهره‌اش را با خون دل خود سرخ می‌کنم.

حاشیه ها

1393/07/19 01:10
امین کیخا

شادی با شادمانی فرقی در معنا دارد و آن اینکه مان یعنی اندیشه اینجا .شادمان یعنی با افکار و اندیشه ی شاد . منستن به پهلوی و به لری امروز یعنی اندیشیدن

1393/07/19 01:10
امین کیخا

سحر می شود شبگیر
تاربام یعنی هوای تاریک و روشن بهمامیخته /صبح کاذب
بامداد صبح صادق
تاران هم داریم یعنی موقع تاریکی ( همه از نظامی گنجه ای هستند )

1393/07/20 17:10
دکتر ترابی

جناب دکتر ، گرگ و میش بام را بیون نیز میگفتیم که در پی سحر می آمد( هنوز هم می آید؟؟)