گنجور

غزل شمارهٔ ۶۴

عشق هر محنتی به روی آرد
مکن ای دل گرت نمی‌خارد
وز چه رویت همی شود غم عشق
روی سرکش که روی این دارد
دامن عافیت ز دست مده
تا به دست بلات نسپارد
گویی اندر کنار وصل شوم
تا شوی گر فراق بگذارد
وصل هم نازموده‌ای که به لطف
خون بریزد که موی نازارد
مردبینی که روز وصل چو شمع
در تو می‌خندد اشک می‌بارد
گیر کامروز وصل داغت کرد
هجر داغ فراق باز آرد
برگرفتم شمار عشق آن به
که ترا از شمار نشمارد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عشق هر محنتی به روی آرد
مکن ای دل گرت نمی‌خارد
هوش مصنوعی: اگر دلت به عشق واقعی آغشته نیست، پس در برابر مشکلات و سختی‌ها مقاوم نباش. عشق، حتی سختی‌ها را زیبا می‌سازد و قابل تحمل می‌کند. پس اگر عشقی در دل نداری، چرا باید به این دردها و رنج‌ها اهمیت بدهی؟
وز چه رویت همی شود غم عشق
روی سرکش که روی این دارد
هوش مصنوعی: چرا عشق و غم تو بر دل من چیره شده در حالی که چهره زیبایی در این دنیا وجود دارد؟
دامن عافیت ز دست مده
تا به دست بلات نسپارد
هوش مصنوعی: همیشه مراقب آرامش و سلامتی‌ات باش و نگذار به دست مشکلات و بلاها بیفتی.
گویی اندر کنار وصل شوم
تا شوی گر فراق بگذارد
هوش مصنوعی: انگار می‌خواهم در کنار تو باشم تا زمانی که فاصله و جدایی وجود نداشته باشد.
وصل هم نازموده‌ای که به لطف
خون بریزد که موی نازارد
هوش مصنوعی: اگر کسی به عشق و محبت دلیلی برای ابراز احساساتش پیدا نکند، اما با این حال دلش به خاطر زیبایی و ظرافت معشوق می‌لرزد و خواهان اوست، به همان اندازه که موی معشوق نازک و لطیف است، عشق و محبتش نیز نازک و لطیف خواهد بود. اگر عشق واقعی را نچشیده باشد، نمی‌تواند به درستی آن را احساس کند.
مردبینی که روز وصل چو شمع
در تو می‌خندد اشک می‌بارد
هوش مصنوعی: مردی را ببین که در روز وصال، مانند شمع برای تو می‌خندد، اما در دلش اشک می‌ریزد.
گیر کامروز وصل داغت کرد
هجر داغ فراق باز آرد
هوش مصنوعی: امروز محبت و وصل تو باعث ناراحتی‌ام شده و دوری و فراق دوباره به یادم می‌آورد درد و رنجی که کشیده‌ام.
برگرفتم شمار عشق آن به
که ترا از شمار نشمارد
هوش مصنوعی: عشق تو را به حساب نمی‌آورم، زیرا تعداد آن را بیشتر از همه می‌دانم.