غزل شمارهٔ ۵۵
از بس که کشیدم از تو بیداد
از دست تو آمدم به فریاد
فریاد از آن کنم که آمد
بر من ز تو ای نگار بیداد
داد از دل پر طمع چه دارم
بر خیره چرا کنم سر از داد
مردی چه طلب کنم ز آتش
نرمی چه طلب کنم ز پولاد
شادی ز دل منست غمگین
در عشق تو ای بت پریزاد
هرگز دل من مباد بیغم
گر تو به غم دل منی شاد
من جان و جهان به باد دادم
ای جان جهان ترا بقا باد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از بس که کشیدم از تو بیداد
از دست تو آمدم به فریاد
هوش مصنوعی: به خاطر ظلم و سختیهایی که از تو متحمل شدم، دیگر نتوانستم تحمل کنم و به داد و فریاد پرداختم.
فریاد از آن کنم که آمد
بر من ز تو ای نگار بیداد
هوش مصنوعی: فریاد من به خاطر توست، ای معشوق، که بر من ظلم و ستم کردهای.
داد از دل پر طمع چه دارم
بر خیره چرا کنم سر از داد
هوش مصنوعی: از دل پر از طمع چه بگویم، چرا باید سر از حقخواهی بر افرازم؟
مردی چه طلب کنم ز آتش
نرمی چه طلب کنم ز پولاد
هوش مصنوعی: مردی که در سختیها و چالشها قرار دارد، نمیتواند از آتش انتظار نرمی داشته باشد و همچنین از پولاد نرمی نمیتواند طلب کند. در واقع، او باید بداند که در برابر سختیها نمیتواند به نرمش امیدوار باشد و باید با واقعیتهای سخت زندگی روبهرو شود.
شادی ز دل منست غمگین
در عشق تو ای بت پریزاد
هوش مصنوعی: شادی من ناشی از عشق توست، ای زیبای پرنعمت، در حالی که دل من در سوگ توست.
هرگز دل من مباد بیغم
گر تو به غم دل منی شاد
هوش مصنوعی: هرگز نمیگذارم دل من بدون غم باشد، حتی اگر تو با دل غمگین من شادی.
من جان و جهان به باد دادم
ای جان جهان ترا بقا باد
هوش مصنوعی: من زندگی و دنیای خود را فدای تو کردهام، ای جان جهان، امیدوارم که همیشه باقی بمانی.
حاشیه ها
1393/08/01 01:11
امین کیخا
غلیج هم یعنی بت