گنجور

غزل شمارهٔ ۵۴

سخت خوشی چشم بدت دورباد
سال و مه و روز و شبت سور باد
بندهٔ زلفین تو شد غالیه
خاک کف پای تو کافور باد
خادم و فراش تو رضوان سزد
چاکر و دربان درت حور باد
عاشق محنت‌زده چون هست شاد
حاسد خرم شده مهجور باد
وصل تو بادا همه نزدیک ما
هجر تو جاوید ز ما دور باد

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سخت خوشی چشم بدت دورباد
سال و مه و روز و شبت سور باد
هوش مصنوعی: آرزو می‌کنم که از چشم بد دور باشی و هر روز و هر ماه و هر سال برایت پر از شادی و سرور باشد.
بندهٔ زلفین تو شد غالیه
خاک کف پای تو کافور باد
هوش مصنوعی: من به زلف‌های تو همچون بنده‌ای هستم و خاک کف پای تو برای من عزیزتر از کافور است.
خادم و فراش تو رضوان سزد
چاکر و دربان درت حور باد
هوش مصنوعی: خدمتگزار و نگهبان تو شایسته‌اند، همان‌طور که چاکر و دربان درگاه تو مثل حوری هستند.
عاشق محنت‌زده چون هست شاد
حاسد خرم شده مهجور باد
هوش مصنوعی: عاشق دردی کشیده به خاطر عشقش خوشحال است، در حالی که کسی که حسود است و از دور به او نگاه می‌کند، خوشحال شده و از دوری او لذت می‌برد.
وصل تو بادا همه نزدیک ما
هجر تو جاوید ز ما دور باد
هوش مصنوعی: باشد که وصل تو همیشه در نزدیکی ما باشد و جدایی از تو همواره از ما دور بماند.