گنجور

غزل شمارهٔ ۴۶

عشق تو بی‌روی تو درد دلیست
مشکل عشق تو مشکل مشکلیست
بی‌تو در هر خانه دستی بر سریست
وز تو در هر کوی پایی در گلیست
بر در بتخانهٔ حسنت کنون
دست صبرم زیر سنگ باطلیست
شادی وصلت به هر دل کی رسد
تا ترا شکرانه بر هر غم دلیست
حاصلم در عشق تو بی‌حاصلیست
هیچ نتوان گفت نیکو حاصلیست
از تحیر هر زمانی در رهت
روی امیدم به دیگر منزلیست
کشتیی بر خشک می‌ران انوری
کاخر این دریای غم را ساحلیست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عشق تو بی‌روی تو درد دلیست
مشکل عشق تو مشکل مشکلیست
هوش مصنوعی: عشق تو بدون حضور خودت، یک درد عمیق و سخت است. عشق به تو خود، مجموعه‌ای از مشکلات دشوار است.
بی‌تو در هر خانه دستی بر سریست
وز تو در هر کوی پایی در گلیست
هوش مصنوعی: بدون تو در هر خانه‌ای کسی وجود دارد که غمگین است و از جانب تو در هر خیابانی پای کسی به گل و گلاب احساس می‌شود.
بر در بتخانهٔ حسنت کنون
دست صبرم زیر سنگ باطلیست
هوش مصنوعی: الان در آستانه پرستشگاه زیبایی تو، صبر من مانند سنگی بی‌فایده زیر فشار قرار دارد.
شادی وصلت به هر دل کی رسد
تا ترا شکرانه بر هر غم دلیست
هوش مصنوعی: به هر دلی که شادی پیوند با تو می‌رسد، تا وقتی که به خاطر این خوشحالی، شکر آن را بر دل‌های غمگین بگزارند.
حاصلم در عشق تو بی‌حاصلیست
هیچ نتوان گفت نیکو حاصلیست
هوش مصنوعی: در عشق تو هیچ چیزی به‌دست نیاورده‌ام و نمی‌توان گفت که وضعیت خوبی دارم.
از تحیر هر زمانی در رهت
روی امیدم به دیگر منزلیست
هوش مصنوعی: در هر دوره‌ای که در جستجوی تو هستم، امیدم به رسیدن به مقصدی جدید است.
کشتیی بر خشک می‌ران انوری
کاخر این دریای غم را ساحلیست
هوش مصنوعی: کشتی‌ای را بر روی زمین حرکت می‌دهد انوری، زیرا که بالاخره این دریای غم هم ساحلی دارد.