غزل شمارهٔ ۳۴
عشق تو قضای آسمانست
وصل تو بقای جاودانست
آسیب غم تو در زمانه
دور از تو بلای ناگهانست
دستم نرسد همی به شادی
تا پای غم تو در میانست
در زاویهای چین زلفت
صد خردهٔ عشق در میانست
این قاعده گر چنین بماند
بنیاد خرابی جهانست
با حسن تو در نوالهٔ چرخ
رخسارهٔ ماه استخوانست
وز عافیتی چنین مروح
در عشق تو عمر بس گرانست
با آنکه نشان نمیتوان داد
کز وصل تو در جهان نشانست
دل در غم انتظار خون شد
بیچاره هنوز در گمانست
گفتم که به تحفه پیش وعدهاش
جان مینهم ار سخن در آنست
دل گفت که بر در قبولش
هرچه آن نرود به دست جانست
بازار سپید کاری تو
اکنون به روایی آنچنانست
کانجا سر سبز بیزر سرخ
چون سیم سیاه ناروانست
زر بایدت انوری وگر نیست
غم خور که همیشه رایگانست
بیمایه همی طلب کنی سود
زان گاهی سود و گه زیانست
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عشق تو قضای آسمانست
وصل تو بقای جاودانست
هوش مصنوعی: عشق تو حکمتی است از آسمان و نزدیکیت به تو، ماندگاری و ابدیت را به همراه دارد.
آسیب غم تو در زمانه
دور از تو بلای ناگهانست
هوش مصنوعی: غم تو همچون بلای ناگهانی در زمانهای که دور از تو هستم، به من آسیب میزند.
دستم نرسد همی به شادی
تا پای غم تو در میانست
هوش مصنوعی: من نمیتوانم به شادی دست یابم، زیرا غم تو همواره در کنارم قرار دارد.
در زاویهای چین زلفت
صد خردهٔ عشق در میانست
هوش مصنوعی: در گوشههای تاب زلف تو، نشانههای زیادی از عشق وجود دارد.
این قاعده گر چنین بماند
بنیاد خرابی جهانست
هوش مصنوعی: اگر این وضعیت ادامه پیدا کند، زمین و همه چیز در آن رو به ویرانی خواهد رفت.
با حسن تو در نوالهٔ چرخ
رخسارهٔ ماه استخوانست
هوش مصنوعی: با زیبایی تو، چهرهٔ ماه به باغچهٔ زمین شباهت دارد.
وز عافیتی چنین مروح
در عشق تو عمر بس گرانست
هوش مصنوعی: عشقت به من آرامشی بخشیده که عمرم را بسیار ارزشمند کرده است.
با آنکه نشان نمیتوان داد
کز وصل تو در جهان نشانست
هوش مصنوعی: با اینکه نمیتوان نشانی از وصل تو در دنیا پیدا کرد، اما عشق تو در همه جا حس میشود.
دل در غم انتظار خون شد
بیچاره هنوز در گمانست
هوش مصنوعی: دل به خاطر نگرانی و انتظار به شدت ناراحت و داغان شده، اما هنوز در باور خود منتظر است.
گفتم که به تحفه پیش وعدهاش
جان مینهم ار سخن در آنست
هوش مصنوعی: میگویم اگر صحبت در مورد وعدهاش باشد، با کمال میل جانم را برای اهدای هدیهای به او میدهم.
دل گفت که بر در قبولش
هرچه آن نرود به دست جانست
هوش مصنوعی: دل گفت: هر چیزی که به دست آوردن عشق او ممکن نیست، در واقع به جان و روح انسان وابسته است.
بازار سپید کاری تو
اکنون به روایی آنچنانست
هوش مصنوعی: بازار فعالیت و کار تو اینقدر پررونق و شناختهشده است که همه دربارهاش صحبت میکنند.
کانجا سر سبز بیزر سرخ
چون سیم سیاه ناروانست
هوش مصنوعی: جایی که سبز و دلنشین است، مانند زر سرخ و همچون سیم سیاه، آرامش و زیبایی خاصی دارد.
زر بایدت انوری وگر نیست
غم خور که همیشه رایگانست
هوش مصنوعی: اگر طلا و ثروت داری، به آرامش و خوشحالی بپرداز، ولی اگر نداری، نگران نباش، چون خوشبختی حقیقتاً بیهزینه است و همیشه در دسترس است.
بیمایه همی طلب کنی سود
زان گاهی سود و گه زیانست
هوش مصنوعی: بدون داشتن سرمایه و توانایی، چگونه میخواهی از چیزی بهرهمند شوی؟ گاهی نتیجهاش سود است و گاهی زیان.
حاشیه ها
1393/08/27 14:10
امین کیخا
رایگان همان شایگان است
1393/10/14 11:01
سیاوش
من معنای بیت دوازدهم رو نمی دونم،منظور شاعر از بازار سپیدکاری چیه؟
ممنون
1401/11/10 15:02
صابر قنبری
درود
بازار سپیدکاری همان بازار مسگری است که ظرفهای سیاه رو سفید میکردند.