غزل شمارهٔ ۳۲
کار دل از آرزوی دوست به جانست
تا چه شود عاقبت که کار در آنست
کرد ز جان و جهان ملول به جورم
با همه بیداد و جور جان جهانست
عشوه دهد چون جهان و عمر ستاند
در غم او عشوه سود و عمر زیانست
عشق چو رنگی دهد سرشک کسی را
روی سوی من کند که رسم فلانست
بلعجبی میکند که راز نگهدار
روی به خون تر چه روز راز نهانست
خصم همی گویدم که عاشق زاری
خیره چه لعبالخجل کنم که چنانست
عاشقی ای انوری دروغ چگویی
راز دلت در سخن چو روز عیانست
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کار دل از آرزوی دوست به جانست
تا چه شود عاقبت که کار در آنست
هوش مصنوعی: دل برای رسیدن به آرزوی دوست بسیار تلاش میکند و جانش را فدای این آرزو میکند، اما نمیدانیم که سرانجام این تلاش چه میشود، زیرا تمامی کارها به آن وابسته است.
کرد ز جان و جهان ملول به جورم
با همه بیداد و جور جان جهانست
هوش مصنوعی: از جان و دنیا خسته شدهام به خاطر ستم و ظلمی که میبینم، اما با تمام این نابرابریها، جان و جهان به خودی خود ارزشمند است.
عشوه دهد چون جهان و عمر ستاند
در غم او عشوه سود و عمر زیانست
هوش مصنوعی: دنیا خود را زیبا و دلربا جلوه میدهد، اما در نهایت عمر انسان را میگیرد. پس در غم عشق او، زیبایی و دلربایی در واقع نتیجهای منفی و ضرر به همراه دارد.
عشق چو رنگی دهد سرشک کسی را
روی سوی من کند که رسم فلانست
هوش مصنوعی: عشق مانند رنگی است که اشک کسی را به چهره میآورد و او را به سمتی میکشاند که مشخصهای خاص دارد.
بلعجبی میکند که راز نگهدار
روی به خون تر چه روز راز نهانست
هوش مصنوعی: عجب این است که نگهدار راز، در حالی که به خون تر شده، چه روزی را برای پنهان داشتن راز انتخاب کرده است.
خصم همی گویدم که عاشق زاری
خیره چه لعبالخجل کنم که چنانست
هوش مصنوعی: دشمن به من میگوید که عاشق غمگینی چرا باید به این شکل خود را بیهوده نشان بدهم زیرا او اینگونه است.
عاشقی ای انوری دروغ چگویی
راز دلت در سخن چو روز عیانست
هوش مصنوعی: ای انوری، عاشق بودن تو دروغ نیست، زیرا راز دلت همانند روز روشن آشکار است و نیازی به پنهان کردن آن در سخن نیست.