گنجور

غزل شمارهٔ ۲۷

یارب چه بلا که عشق یارست
زو عقل به درد و جان فکارست
دل برد و جمال کرد پنهان
فریاد که ظلم آشکارست
گر جان منست ازو به جانم
من هیچ ندانم این چکارست
ناید بر من خیال او هیچ
وین هم ز خلاف روزگارست
کارم چو نگار نیست با او
زان بر رخ من ز خون نگارست
زو هیچ شمار برنگیرم
زیرا که جفاش بی‌شمارست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یارب چه بلا که عشق یارست
زو عقل به درد و جان فکارست
هوش مصنوعی: ای پروردگارا، چه مصیبتی است که عشق محبوب در کار است، که در این شرایط عقل در رنج و جان نیز در تلاش و درد به سر می‌برد.
دل برد و جمال کرد پنهان
فریاد که ظلم آشکارست
هوش مصنوعی: عشق و زیبایی پنهان را به دل برد و در دل فریاد زد که این ستم به وضوح مشخص است.
گر جان منست ازو به جانم
من هیچ ندانم این چکارست
هوش مصنوعی: اگر روح من از اوست، من هیچ نمی‌دانم این چه حالتی است.
ناید بر من خیال او هیچ
وین هم ز خلاف روزگارست
هوش مصنوعی: به ذهنم هیچ فکر او نمی‌آید و این هم به خاطر ناامیدی‌های روزگار است.
کارم چو نگار نیست با او
زان بر رخ من ز خون نگارست
هوش مصنوعی: کار من به عشق و محبت او نیست، بلکه بر چهره من نشانه‌های غم و اندوهی به رنگ خون وجود دارد.
زو هیچ شمار برنگیرم
زیرا که جفاش بی‌شمارست
هوش مصنوعی: من هرگز از کسی حساب نمی‌کشم، زیرا بدی‌های او به قدری زیاد است که نمی‌توانم بشمارم.

حاشیه ها

1393/08/26 01:10
امین کیخا

فگار بهترین برابر برای لغت تروما است .
فگاردن / تروماتیزه کردن
فگارده /ترماتیزه
فگارنده /ترماتیزر
فگارشناسی /تروما شناسی