گنجور

غزل شمارهٔ ۲۶

ای یار مرا غم تو یارست
عشق تو ز عالم اختیارست
با عشق تو غم همی گسارم
عشق تو غمست و غمگسارست
جان و جگرم بسوخت هجران
خود عادت دل نه زین شمارست
جان سوختن و جگر خلیدن
هجران ترا کمینه کارست
در هجر ز درد بی‌قرارم
کان درد هنوز برقرارست
ای راحت جان من فرج ده
زان درد که نامش انتظارست
در تاب شدی که گفتم از تو
جز درد مرا چه یادگارست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای یار مرا غم تو یارست
عشق تو ز عالم اختیارست
هوش مصنوعی: ای دوست، غم تو برای من همدل و همراه است و عشق تو فراتر از اراده و اختیار انسان‌هاست.
با عشق تو غم همی گسارم
عشق تو غمست و غمگسارست
هوش مصنوعی: با عشق تو، حتی از غم‌ها هم راحت می‌شوم. عشق تو خود یک غم است و همیشه با غم همراه است.
جان و جگرم بسوخت هجران
خود عادت دل نه زین شمارست
هوش مصنوعی: عشق و دوری تو جان و دل مرا سوزانده است، اما دل من به این درد عادت کرده است و این تنها یکی از مشکلاتش نیست.
جان سوختن و جگر خلیدن
هجران ترا کمینه کارست
هوش مصنوعی: رنج کشیدن و درد دل داشتن به خاطر جدایی تو، برای من کار ناچیزی است.
در هجر ز درد بی‌قرارم
کان درد هنوز برقرارست
هوش مصنوعی: در دوری از محبوب، از شدت درد و ناراحتی بی‌قرار هستم و این درد همچنان ادامه دارد.
ای راحت جان من فرج ده
زان درد که نامش انتظارست
هوش مصنوعی: ای آرامش جان من، به من راحتی بخش از آن دردی که نامش انتظار است.
در تاب شدی که گفتم از تو
جز درد مرا چه یادگارست
هوش مصنوعی: وقتی که در حالت ناامیدی و خستگی قرار گرفتی، احساس می‌کنم تنها چیزی که از تو برای من باقی مانده، همین درد و رنج است.

حاشیه ها

1393/08/26 01:10
امین کیخا

گساردن / مصرف کردن