اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حسن را از وفا چه آزارست
که همه ساله با جفا یارست
هوش مصنوعی: حسن چه نگرانی از وفا دارد وقتی که هر ساله با بیوفایی همراه است.
خود وفا را وجود نیست پدید
وین که در عادتست گفتارست
هوش مصنوعی: وفا وجود خارجی ندارد و آنچه تحت عادت به عنوان وفا شناخته میشود، تنها یک گفتار است.
از برون جهان وفا هم نیست
کاثرش ز اندرون پدیدارست
هوش مصنوعی: در دنیای خارج، وفا و صداقت وجود ندارد، بلکه نشانههای آن تنها در درون انسانها نمایان میشود.
چه وفا این چه ژاژ میگویم
که ازو حسن را چه آزارست
هوش مصنوعی: اینجا به وفای عشق و احساسی که در دل دارم اشاره میشود و میپرسد چه فایدهای دارد که به بیهوده بگویم زیبایی چه آزارهایی را متحمل میشود.
تا مصاف وفا شکسته شدست
علم عافیت نگونسارست
هوش مصنوعی: زمانی که صداقت و وفای واقعی از بین برود، آرامش و سلامتی نیز به ورطهٔ نابودی میافتد.
عشق را عافیت به کار نشد
لاجرم کار عاشقان زارست
هوش مصنوعی: عشق نمیتواند باعث آرامش و راحتی شود؛ بنابراین، کار عاشقان غمگین و پرائو است.
دست در کار عافیت نشود
هر کجا عشق بر سر کارست
هوش مصنوعی: هر جا که عشق در کار باشد، دسترسی به آسودگی و رفاه ممکن نیست.
عشق در خواب و عاشقان در خون
دایه بیشیر و طفل بیمارست
هوش مصنوعی: عشق در حالت خواب و عاشقان در حال رنج و اندوه هستند، مانند دایهای که شیری ندارد و بچهای که بیمار است.
آرزو میپزیم چتوان کرد
سود ناکرده سخت بسیارست
هوش مصنوعی: ما آرزوهایی داریم که به انجام نرسیده و این واقعیت برای ما بسیار دشوار و ناراحتکننده است.
اینکه امروز بر سر گنجی
پای فردات بر دم مارست
هوش مصنوعی: امروز در حالی که بر روی ثروتی ایستادهای، ممکن است فردا با مشکلات و خطراتی مواجه شوی.
انوری از سر جهان برخیز
که نه معشوقهٔ وفادارست
هوش مصنوعی: از خواب و غفلت بیدار شو و از این دنیا برخیز، زیرا در این دنیا هیچ معشوقهای وجود ندارد که بهاو وفادار بماند.
حاشیه ها
1393/08/25 14:10
امین کیخا
بجز پدید لغت پدیش را هم داریم که در پارسی سغدی است و به کاربردن آن در پارسی امروزی ایران برای manifest خردمندانه می نماید .
پدیشیدن / to manifest
پدیشگران/ manifesters
پدیشش بالینی / clinical manifestations
1393/08/25 14:10
امین کیخا
واژه ی مصاف در عربی چنانکه آشکار است از صف درست شده است یعنی همان صف کشیدن دو سپاه رو بروی هم برای نبرد . به پارسی رزم به معنای جنگ است ولی این رزم با رزگ ( لکی و لری به معنای صف و ترتیب ) و پارسی رده و رج همریشه است .یعنی اینجا هم رزم به معنی در ترتیب و صف ایستادن برای نبرد است .
از میان حکیمان بزرگوارمان نظامی گنجوی آزرم را برای انصاف و نه برای شرم بکار برده است یعنی اینکه این بزرگوار نیک به ریشه ی رزم و پیوندش با رج و رزگ و رده آگاه بوده است . ( رحمت بر آن تربت پاک باد )
اما واژه ی نبرد با کمی تیز بینی ورد به معنای جنگ را هنوز حفظ کرده است که با همان war انگلیسی همریشه است .