گنجور

غزل شمارهٔ ۲۲

کارم ز غمت به جان رسیدست
فریاد بر آسمان رسیدست
نتوان گلهٔ تو کرد اگرچه
از دل به سر زبان رسیدست
در عشق تو بر امید سودی
صد بار مرا زیان رسیدست
هرجا که رسم برابر من
اندوه تو در میان رسیدست
این آب ز فرق برگذشته است
وین کارد بر استخوان رسیدست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کارم ز غمت به جان رسیدست
فریاد بر آسمان رسیدست
هوش مصنوعی: درد و غم تو به حدی رسیده که تحمل آن برایم سخت و جانکاه شده است، به طوری که حس می‌کنم فریادهای من به آسمان می‌رسد.
نتوان گلهٔ تو کرد اگرچه
از دل به سر زبان رسیدست
هوش مصنوعی: اگرچه از دل به زبان آمده است، اما نمی‌توان به خاطر آن از تو شکایت کرد.
در عشق تو بر امید سودی
صد بار مرا زیان رسیدست
هوش مصنوعی: در عشق تو، امیدی که داشتم، بارها به من زیان و خسارت رسانده است.
هرجا که رسم برابر من
اندوه تو در میان رسیدست
هوش مصنوعی: هر جا که قانون و قاعده بر من حاکم است، اندوه و غم تو هم در آنجا وجود دارد.
این آب ز فرق برگذشته است
وین کارد بر استخوان رسیدست
هوش مصنوعی: این آب از روی سر رد شده و این کارد به استخوان رسیده است.