گنجور

غزل شمارهٔ ۱۹۵

دل باز به عاشقی درافکندم
برداد به باد عهد و سوگندم
پیوست به عشق تا دگرباره
ببرید ز خاص و عام پیوندم
برکند به دست عشوه از بیخم
تا بیخ صلاح و توبه برکندم
پندم بدهد همی شود در سر
این بار که نیک نیک دربندم
چون بستهٔ بند عاشقی باشم
کی سود کند نصیحت و پندم
از مرهم وصل فارغم زیرا
کز یار به درد هجر خرسندم
آخر شب هجر بگذرد بر من
گر بگذارند روزکی چندم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل باز به عاشقی درافکندم
برداد به باد عهد و سوگندم
هوش مصنوعی: دل خود را به عشق گشوده‌ام و تمامی عهد و پیمان‌هایی که داشتم را به باد سپردم.
پیوست به عشق تا دگرباره
ببرید ز خاص و عام پیوندم
هوش مصنوعی: به عشق متصل شو تا بار دیگر از ارتباطم با افراد خاص و عمومی جدا شوم.
برکند به دست عشوه از بیخم
تا بیخ صلاح و توبه برکندم
هوش مصنوعی: عشق مرا از ریشه‌های آشفته‌ام جدا کرد و من تصمیم به اصلاح خودم و ترک گذشته گرفتم.
پندم بدهد همی شود در سر
این بار که نیک نیک دربندم
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که هر گاه نصیحتی به من می‌رسد، در ذهنم جا می‌گیرد و به آن به خوبی توجه می‌کنم.
چون بستهٔ بند عاشقی باشم
کی سود کند نصیحت و پندم
هوش مصنوعی: وقتی که درگیر عشق هستم و به شدت به آن وابسته‌ام، نصیحت و پند دیگران به من فایده‌ای نخواهد داشت.
از مرهم وصل فارغم زیرا
کز یار به درد هجر خرسندم
هوش مصنوعی: من نیاز به درمان عشق ندارم، چون از دوری محبوبم راضی‌ام.
آخر شب هجر بگذرد بر من
گر بگذارند روزکی چندم
هوش مصنوعی: در آخر شب، درد فراق بر من می‌گذرد، اگر فرصتی باشد که چند روزی را سپری کنم.