گنجور

غزل شمارهٔ ۱۹۶

زیر بار غمی گرفتارم
کاندرو دم زدن نمی‌آرم
عمر و عیشم به رنج می‌گذرد
من از این عمر و عیش بیزارم
در تمنای یک دمی بی‌غم
همه شب تا به روز بیدارم
تا غمت می‌کشد گریبانم
دامنت چون ز دست بگذارم
حاصل دولت جوانی خویش
دامنی پر ز آب و خون دارم

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زیر بار غمی گرفتارم
کاندرو دم زدن نمی‌آرم
هوش مصنوعی: من زیر بار غمی سنگین قرار دارم که حتی نمی‌توانم نفس بکشم و حرفی بزنم.
عمر و عیشم به رنج می‌گذرد
من از این عمر و عیش بیزارم
هوش مصنوعی: زندگی و لذت‌هایم به سختی و زحمت می‌گذرد و من از این زندگی و لذت‌ها خسته و دلزده‌ام.
در تمنای یک دمی بی‌غم
همه شب تا به روز بیدارم
هوش مصنوعی: من تمام شب بیدار می‌مانم و تنها آرزویم این است که یک لحظه بدون غم باشم.
تا غمت می‌کشد گریبانم
دامنت چون ز دست بگذارم
هوش مصنوعی: تا وقتی که غم تو را بر دوش می‌کشم، نمی‌توانم از دامن یاد تو دست بکشم.
حاصل دولت جوانی خویش
دامنی پر ز آب و خون دارم
هوش مصنوعی: در جوانی، به دستاوردهایی رسیده‌ام که آن‌ها را با سختی و تلاش زیاد به دست آورده‌ام. این دستاوردها شامل لحظاتی پر از احساسات و تجربه‌های مختلف است.