گنجور

غزل شمارهٔ ۱۹۴

بدان عزمم که دیگر ره به میخانه کمر بندم
دل اندر وصل و هجر آن بت بیدادگر بندم
به رندی سر برافرازم به باده رخ برافروزم
ره میخانه برگیرم در طامات بربندم
چو عریان مانم از هستی قباهای بقا دوزم
چو مفلس گردم از هستی کمرهای به زر بندم
گرم یار خراباتی به کیش خویش بفریبد
به زنارش که در ساعت چو او زنار دربندم
ز خیر و شر چو حاصل شد سر از گردون برآرد خود
من نادان چه معنی را دل اندر خیر و شر بندم
چو کس واقف نمی‌گردد همی بر سر کار او
همین بندم دل آخر به که در کار دگر بندم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بدان عزمم که دیگر ره به میخانه کمر بندم
دل اندر وصل و هجر آن بت بیدادگر بندم
هوش مصنوعی: من تصمیم گرفته‌ام که دیگر به میخانه بروم و در این مسیر، دل را به عشق و جدایی آن معشوق سخت‌گیر بسپارم.
به رندی سر برافرازم به باده رخ برافروزم
ره میخانه برگیرم در طامات بربندم
هوش مصنوعی: من با ناز و فریبندگی خودم را به نمایش می‌گذارم و با نوشیدنی، زیبایی‌ام را نمایان می‌کنم. راه میخانه را در پیش می‌گیرم و به افسون‌های آن می‌افتم.
چو عریان مانم از هستی قباهای بقا دوزم
چو مفلس گردم از هستی کمرهای به زر بندم
هوش مصنوعی: وقتی که از وجودم خالی باشم، لباس‌های جاودانگی را برای خودم می‌دوزم و زمانی که بی‌پول و نیازمند شوم، کمربندهای زرین بر کمر می‌بندم.
گرم یار خراباتی به کیش خویش بفریبد
به زنارش که در ساعت چو او زنار دربندم
هوش مصنوعی: اگر یار پرشور من با شیوه خاص خودم مرا فریب دهد، من هم به او پاسخ می‌دهم و در این کار مثل او به چنگال دلبستگی گرفتار می‌شوم.
ز خیر و شر چو حاصل شد سر از گردون برآرد خود
من نادان چه معنی را دل اندر خیر و شر بندم
هوش مصنوعی: وقتی که نتیجه‌ی خوبی و بدی از آسمان مشخص شود، من که نادان هستم، نمی‌دانم که چه معنایی را باید در دل خود درباره‌ی خیر و شر نگه‌دارم.
چو کس واقف نمی‌گردد همی بر سر کار او
همین بندم دل آخر به که در کار دگر بندم
هوش مصنوعی: وقتی nadie از کارهای او باخبر نمی‌شود، بهتر است دلم را به همین کارش بدهیم تا اینکه به کار دیگری مشغول شوم.