گنجور

غزل شمارهٔ ۱۹

رخت مه را رخ و فرزین نهادست
لبت بیجاده را صد ضربه دادست
چو رویت کی بود آن مه که هر مه
سه روز از مرکب خوبی پیادست
کجا دیدست بیجاده چنان خال
که فرزین بند نعلت را پیادست
ز مادر تا تو زادی کس ندیدست
که یک مادر مه و خورشید زادست
از این سنگین دلی با انوری بس
که بی‌تو سنگها بر دل نهادست

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رخت مه را رخ و فرزین نهادست
لبت بیجاده را صد ضربه دادست
هوش مصنوعی: لبی که چون ماه تابان است، چنان زیبا و دلربا است که دل‌ها را می‌رباید و هزاران زخم و درد را به جان می‌گذارد.
چو رویت کی بود آن مه که هر مه
سه روز از مرکب خوبی پیادست
هوش مصنوعی: وقتی چهره‌ات را می‌بینم، دیگر آن ماهی که هر ماه سه روز از زیبایی‌اش پایین می‌آید، چه اهمیتی دارد؟
کجا دیدست بیجاده چنان خال
که فرزین بند نعلت را پیادست
هوش مصنوعی: کجا دیده‌ای که در بیابان، چنین خالی وجود داشته باشد که بند نعل (زین) تو را پیاده ببندد؟
ز مادر تا تو زادی کس ندیدست
که یک مادر مه و خورشید زادست
هوش مصنوعی: از زمانی که تو به دنیا آمدی، هیچ‌کس ندیده که مادری به این زیبایی و درخشش مانند ماه و خورشید فرزندی را به دنیا آورده باشد.
از این سنگین دلی با انوری بس
که بی‌تو سنگها بر دل نهادست
هوش مصنوعی: از بار سنگین دلی، آن‌قدر غم دارم که بدون تو، سنگ‌ها بر دلم فشار می‌آورند.

حاشیه ها

1395/09/18 16:12
ج م

بیجاده لب: لب سخفام
عنبرین خطی و بیجاده لب و نرگس چشم
حبشی می و حجازی سخن و رومی دیم .
فرخی

1395/09/18 16:12
ج م

سرخ فام