گنجور

غزل شمارهٔ ۱۸

ای به دیدهٔ دریغ خاک درت
همه سوگند من به جان و سرت
گوش را منتست بر همه تن
از پی آن حدیث چون شکرت
اشک چون سیم و رخ چو زر کردم
از برای نثار رهگذرت
مایهٔ کیمیاست خاک درت
کی درآید به چشم سیم و زرت
دل بی‌رحم تو رحیم شود
گر ز حال دلم شود خبرت

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای به دیدهٔ دریغ خاک درت
همه سوگند من به جان و سرت
هوش مصنوعی: ای که من در حسرت تو، خاک درب خانه‌ات را می‌بینم و به جان و سرت سوگند می‌خورم.
گوش را منتست بر همه تن
از پی آن حدیث چون شکرت
هوش مصنوعی: گوش خود را به صدای همه بدن وابسته نکن، چرا که تنها به صحبت شکرت توجه کن.
اشک چون سیم و رخ چو زر کردم
از برای نثار رهگذرت
هوش مصنوعی: اشک‌هایم مانند نقره و چهره‌ام مانند طلاست، که برای تقدیم و دل 나گذر تو آماده کرده‌ام.
مایهٔ کیمیاست خاک درت
کی درآید به چشم سیم و زرت
هوش مصنوعی: خاک تو به قدری ارزشمند و قیمتی است که اگر درون آن بیفتد، مانند نقره و طلا می‌درخشد و به چشم می‌آید.
دل بی‌رحم تو رحیم شود
گر ز حال دلم شود خبرت
هوش مصنوعی: اگر از حال و روز دلم باخبر شوی، دل سخت و بی‌رحم تو نیز به رحم و محبت می‌آید.

حاشیه ها

1402/05/01 23:08
امیرالملک

این وزن سخت است. از فحول شعرا در آن بسیار گفته اند اما این غزل ایجاز و ظرافت خاصی دارد.