گنجور

غزل شمارهٔ ۱۸۰

مست از درم درآمد دوش آن مهِ تمام
در بر گرفته چنگ و به کف برنهاده جام
بر روزِ روشن از شبِ تیره فکنده بند
وز مشکِ سوده بر گلِ سوری نهاده دام
آهنگِ پست کرده به صوتِ حزینِ خویش
شکّر همی فشانده ز یاقوتِ لعل‌فام
گفتی که لعلِ ناب و عقیقِ گداخته‌ست
در جامِ او ز عکسِ رخِ او شرابِ خام
بنشست بر کنارِ من و باده نوش کرد
آن ماهِ سروقامت و آن سروکش خرام
گفت: ای کسی که در همه عمر از جفایِ چرخ
با من شبی به روز نیاورده‌ای به کام
اینک من و تو و میِ لعل و سرود و رود
بی زحمتِ رسول و فرستادنِ پیام
با چنگ بر کنار بُد اندر کنارِ من
مخمور تا به صبحِ سفید از نمازِ شام
در گوشه‌ای که کس نبُد آگه ز حالِ ما
زان عشرتِ به‌غایت و زان مستیِ تمام
نه مطرب و نه ساقی و نه یار و نه حریف
او بود و انوری و میِ لعل والسلام

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مست از درم درآمد دوش آن مهِ تمام
در بر گرفته چنگ و به کف برنهاده جام
هوش مصنوعی: دیشب، آن ماه با تمام زیبایی‌اش به دور از منزل من آمد. او با یک ساز در آغوشش و جامی در دستش، به طور سرشار و شاداب به من نزدیک شد.
بر روزِ روشن از شبِ تیره فکنده بند
وز مشکِ سوده بر گلِ سوری نهاده دام
هوش مصنوعی: در روز روشن به راحتی از شب تاریک عبور کرده و دام خود را بر روی گل‌های سرخ قرار داده است.
آهنگِ پست کرده به صوتِ حزینِ خویش
شکّر همی فشانده ز یاقوتِ لعل‌فام
هوش مصنوعی: با صدای غم‌انگیز خود، موزیکی دلنشین خلق کرده‌ام که مانند شکر، زیبایی را از گران‌بهاترین سنگ‌ها به تماشا می‌گذارد.
گفتی که لعلِ ناب و عقیقِ گداخته‌ست
در جامِ او ز عکسِ رخِ او شرابِ خام
هوش مصنوعی: گفتی که انگشتری با گوهرهای باارزش در جام او وجود دارد، که در واقع شراب خامی است که به خاطر تصویر چهره او ساخته شده است.
بنشست بر کنارِ من و باده نوش کرد
آن ماهِ سروقامت و آن سروکش خرام
هوش مصنوعی: دختر زیبای قدبلند بر کنار من نشست و شرابی نوشید، او همان ماهی است که با ناز و زیبایی خاص خود می‌رقصد.
گفت: ای کسی که در همه عمر از جفایِ چرخ
با من شبی به روز نیاورده‌ای به کام
هوش مصنوعی: گفت: ای کسی که در تمام عمر نتوانستی به من یک شب خوب و آرام ببخشی و همیشه با مشکلات و سختی‌ها روبرو شدم.
اینک من و تو و میِ لعل و سرود و رود
بی زحمتِ رسول و فرستادنِ پیام
هوش مصنوعی: اکنون من و تو در کنار هم با جام سرخ و آواز و جوی آب هستیم، بدون نیاز به زحمت و پیام‌آور.
با چنگ بر کنار بُد اندر کنارِ من
مخمور تا به صبحِ سفید از نمازِ شام
هوش مصنوعی: با چنگی که در دست داری، در کنار من مست نشسته‌ای. تا سپیده‌دم و پس از نماز مغرب، با من بمان.
در گوشه‌ای که کس نبُد آگه ز حالِ ما
زان عشرتِ به‌غایت و زان مستیِ تمام
هوش مصنوعی: در جایی که هیچ‌کس از وضعیت ما خبر ندارد، از خوشی و شادمانی بسیار و مستی کامل لذت می‌بریم.
نه مطرب و نه ساقی و نه یار و نه حریف
او بود و انوری و میِ لعل والسلام
هوش مصنوعی: نه نوازنده‌ای وجود دارد، نه شرابی هست، نه دوست و نه هم‌نشینی، تنها آنوری و شراب قرمز و بس.