گنجور

غزل شمارهٔ ۱۷۰

قیامت می‌کنی ای کافر امروز
ندانم تا چه داری در سر امروز
به طعنه زهر پاشیدی همی دی
به خنده می‌فشانی شکر امروز
دو هاروت تو کردی بود جان بر
دو یاقوت تو شد جان‌پرور امروز
لبت تا دست گیرد عاشقان را
برون آمد به دستی دیگر امروز
تویی سلطان بت‌رویان که در حسن
ندارد چون تو سلطان سنجر امروز
به حق آن که داد ای بت جمالت
به حال بنده یک‌دم بنگر امروز

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قیامت می‌کنی ای کافر امروز
ندانم تا چه داری در سر امروز
هوش مصنوعی: ای کافر، امروز قیامت بپا کردی و نمی‌دانم امروز در دل چه چیزی داری.
به طعنه زهر پاشیدی همی دی
به خنده می‌فشانی شکر امروز
هوش مصنوعی: دیروز به طور غیرمستقیم و کنایه‌آمیز به من زهر و نیرنگ زدی، اما امروز با لبخند شکر و خوبی را به من می‌زنی.
دو هاروت تو کردی بود جان بر
دو یاقوت تو شد جان‌پرور امروز
هوش مصنوعی: امروز جان من به واسطهٔ زیبایی‌ها و تجلیات تو، همچون دو یاقوت درخشان، شاداب و پرورش‌یافته شده است.
لبت تا دست گیرد عاشقان را
برون آمد به دستی دیگر امروز
هوش مصنوعی: لبت به قدری جذاب است که عاشقان را به سوی خود می‌کشاند؛ اما امروز دست دیگری در کار است.
تویی سلطان بت‌رویان که در حسن
ندارد چون تو سلطان سنجر امروز
هوش مصنوعی: تو بهترین و زیباترین انسانی هستی که در دنیا دیده‌ام و هیچ کس مانند تو زیبا نیست، حتی سلطان سنجر در دوران خود.
به حق آن که داد ای بت جمالت
به حال بنده یک‌دم بنگر امروز
هوش مصنوعی: به خداوندی که زیبایی‌ات موجب خوشحالی بنده شده، یک لحظه امروز به حال من نگاه کن.