غزل شمارهٔ ۱۶۹
تختهٔ عشق برنوشتم باز
برنویس ای نگار تختهٔ ناز
تا بر استاد عاشقی خوانیم
روزکی چند باب ناز و نیاز
ورقی باز کن ز عهد قدیم
باز کن خاک عشوه از سر آز
هین که روز و شب زمانه همی
ورق عمرمان کنند فراز
چند گویی زمانه در پیش است
بر وفای زمانه هیچ مناز
قصه کوتاه کن که کوته کرد
روز امید انتظار دراز
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تختهٔ عشق برنوشتم باز
برنویس ای نگار تختهٔ ناز
هوش مصنوعی: بر روی تختهای که عشق را نوشتهام، دوباره بنویس، ای معشوق زیبای من.
تا بر استاد عاشقی خوانیم
روزکی چند باب ناز و نیاز
هوش مصنوعی: برای مدتی با عشق و محبت با استاد خود صحبت میکنیم و از زیباییها و نوازشهای عشق لذت میبریم.
ورقی باز کن ز عهد قدیم
باز کن خاک عشوه از سر آز
هوش مصنوعی: یک صفحه از گذشته را ورق بزن و غبار زینت و زیبایی را از سر آز و آزمون پاک کن.
هین که روز و شب زمانه همی
ورق عمرمان کنند فراز
هوش مصنوعی: به دقت توجه کن که روز و شب، زندگی ما را به سرعت در حال پیشرفت و تغییر است و عمر ما را به ورق میزند.
چند گویی زمانه در پیش است
بر وفای زمانه هیچ مناز
هوش مصنوعی: برخی در مورد آینده و وفای زمانه صحبت میکنند، اما مهم نیست که چقدر درباره آن بگوییم.
قصه کوتاه کن که کوته کرد
روز امید انتظار دراز
هوش مصنوعی: داستان را مختصر کن، زیرا روزهای امید به طولانی شدن انتظار انجامیده است.

انوری