غزل شمارهٔ ۱۶۳
ای غم تو جسم را جانی دگر
جان نیابد چون تو جانانی دگر
ای به زلف کافر تو عقل را
هر زمانی تازه ایمانی دگر
وی ز تیره غمزهٔ تو روح را
هر دم اندر دیده پیکانی دگر
نیست بر اثبات یزدان نزد عقل
از تو بهتر هیچ برهانی دگر
گر ببیند روی خوبت اهرمن
بیگمان گوید که یزدانی دگر
ای فرو برده به وصلت از طمع
هر دلی بیهوده دندانی دگر
وی برآورده ز عشقت در هوس
هر کسی سر از گریبانی دگر
نیست بیمار غم عشق ترا
بهتر از درد تو درمانی دگر
دل به فرمانت به ترک جان بگفت
ای به از جان هست فرمانی دگر
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای غم تو جسم را جانی دگر
جان نیابد چون تو جانانی دگر
هوش مصنوعی: ای غم، تو به جسم جان دیگری میبخشی؛ اما هیچ جان دیگری نمیتواند مانند تو جان بیابد.
ای به زلف کافر تو عقل را
هر زمانی تازه ایمانی دگر
هوش مصنوعی: ای زیبایی که با زلفت عقل را همیشه به چالش میکشی و هر بار به انسان ایمان تازهای میبخشی.
وی ز تیره غمزهٔ تو روح را
هر دم اندر دیده پیکانی دگر
هوش مصنوعی: هر لحظه از غمزه و زیبا نگری تو، روح من درون چشمانم حس پیکانی جدید را تجربه میکند.
نیست بر اثبات یزدان نزد عقل
از تو بهتر هیچ برهانی دگر
هوش مصنوعی: هیچ دلیلی بهتر از تو برای اثبات وجود خداوند در نظر عقل وجود ندارد.
گر ببیند روی خوبت اهرمن
بیگمان گوید که یزدانی دگر
هوش مصنوعی: اگر که اهرمن (نماد شر) چهره زیبای تو را ببیند، بدون شک خواهد گفت که خداوندی دیگر وجود دارد.
ای فرو برده به وصلت از طمع
هر دلی بیهوده دندانی دگر
هوش مصنوعی: ای که به خاطر وصالت، دلها را از طمع خود خالی کردهای، دیگر دلی نمیتواند امیدی بیهوده داشته باشد.
وی برآورده ز عشقت در هوس
هر کسی سر از گریبانی دگر
هوش مصنوعی: او به خاطر عشق تو در آرزوی هرکس، سر از دامن دیگری برآورده است.
نیست بیمار غم عشق ترا
بهتر از درد تو درمانی دگر
هوش مصنوعی: هیچ بیماری در عشق تو بدتر از درد تو نیست و هیچ درمانی نمیتواند بهتر از این درد باشد.
دل به فرمانت به ترک جان بگفت
ای به از جان هست فرمانی دگر
هوش مصنوعی: دل به خاطر تو حتی جانش را هم برای رفتن ترک میگوید، ای کسی که فراموشی جان را فراموش کردهای، آیا دستوری دیگر نیز داری؟

انوری