غزل شمارهٔ ۱۶۱
هیچ دانی که سرِ صحبتِ ما دارد یار
سرِ پیوند چو من باز فرود آرد یار
کاشکی هیچکسی زو خبری میدهدی
تا از این واقعه خود هیچ خبر دارد یار؟
تو ببینی که مرا عشوهدهان خنداخند
سالها زار بگریاند و بگذارد یار
یارت ار جور کند خود چه کند چون به عتاب
خون بریزد که همی موی نیازارد یار
انوری جانِ جهان گیر و کم انگار دلی
پیشاز آن کت به همین روز کم انگارد یار
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هیچ دانی که سرِ صحبتِ ما دارد یار
سرِ پیوند چو من باز فرود آرد یار
هوش مصنوعی: آیا میدانی که معشوق چقدر در گفتگوهای ما مشارکت دارد؟ او از همان ابتدا مانند من در این ارتباط و پیوند عمیق است.
کاشکی هیچکسی زو خبری میدهدی
تا از این واقعه خود هیچ خبر دارد یار؟
هوش مصنوعی: ای کاش هیچکس خبر این موضوع را به او نمیداد تا او از این حادثه هیچ اطلاعی نداشته باشد، تا حالا دلدارش را نیابد.
تو ببینی که مرا عشوهدهان خنداخند
سالها زار بگریاند و بگذارد یار
هوش مصنوعی: تو میبینی که چطور لبخندهای دلربایت سالها من را به حال زاری واداشته و به حال خودم رها میکنی.
یارت ار جور کند خود چه کند چون به عتاب
خون بریزد که همی موی نیازارد یار
هوش مصنوعی: اگر یار تو به تو ظلم کند، چه میشود؟ چون وقتی به دلخوری و عتاب میافتد، به راحتی برای تو اشک میریزد، به طوری که حتی بر موهای تو هم آسیب نمیزند.
انوری جانِ جهان گیر و کم انگار دلی
پیشاز آن کت به همین روز کم انگارد یار
هوش مصنوعی: انوری، کسی که روح و جان جهان را در اختیار دارد و کماهمیت به نظر میرسد، قبل از این روز، دل کسی را از یار کماهمیتتر میانگارد.
حاشیه ها
1393/10/25 00:12
امین کیخا
واقعه می شود رخداد یا پیشامد یا رویداد
واقعه بد می شود دشامد