گنجور

غزل شمارهٔ ۱۵۴

از نازکی که رنگ رخ یار می‌نماید
گل با همه لطافت او خار می‌نماید
وانجا که سایهٔ سر زلفش رخ بپوشد
روز آفتاب بر سر دیوار می‌نماید
داعی عشق او چو به بازار دین برآید
سجاده‌ها به صورت زنار می‌نماید
در باغ روزگار ز بیداد نرگس او
تا شاخ نرگسی به مثل دار می‌نماید
فردای وعده‌هاش چنان روزگار خواهد
کامسال با بهانهٔ او پار می‌نماید
گفتم که بوسه گفت که زر گفتمش که جان
گفت ای زبون نگر که خریدار می‌نماید
گفتم که جان به از زر گفتا که گر چنین است
زانم ازین متاع به خروار می‌نماید
تدبیر چه که هرکه ز گیتی به کاری آمد
در کار او فروشد و هم کار می‌نماید
زینسان که مانده‌اند کرا کار ازو برآید
چون کار انوری ز غمش زار می‌نماید

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلاتن
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از نازکی که رنگ رخ یار می‌نماید
گل با همه لطافت او خار می‌نماید
هوش مصنوعی: از زیبایی و نازکی چهره یار، حتی گل که به لطافت مشهور است، در مقابل او مانند خاری سخت و بی‌قیمت به نظر می‌رسد.
وانجا که سایهٔ سر زلفش رخ بپوشد
روز آفتاب بر سر دیوار می‌نماید
هوش مصنوعی: جایی که سایه سر زلف او چهره را می‌پوشاند، روز آفتاب بر دیوار خود را نمایش می‌دهد.
داعی عشق او چو به بازار دین برآید
سجاده‌ها به صورت زنار می‌نماید
هوش مصنوعی: هنگامی که عشق او در میان مردم ظاهر می‌شود، سجاده‌ها به شکل زنجیر به نظر می‌رسند.
در باغ روزگار ز بیداد نرگس او
تا شاخ نرگسی به مثل دار می‌نماید
هوش مصنوعی: در زندگی، به خاطر ظلم و ستم نرگس، هر جا که نگاه کنی، نور و زیبایی شبیه به نرگس را می‌بینی که مانند درختی قد بلند و گرفتار در درد و رنج است.
فردای وعده‌هاش چنان روزگار خواهد
کامسال با بهانهٔ او پار می‌نماید
هوش مصنوعی: فردای وعده‌هایی که داده شده، به گونه‌ای خواهد بود که زندگی خوش و کامیابی برای من به وجود خواهد آورد و او با بهانه‌هایش همه چیز را زیبا و دلپذیر نشان می‌دهد.
گفتم که بوسه گفت که زر گفتمش که جان
گفت ای زبون نگر که خریدار می‌نماید
هوش مصنوعی: گفتم که بوسه چه ارزشی دارد، او پاسخ داد که بوسه از طلا با ارزش‌تر است. من به او گفتم که جان من برایت ارزش دارد. او در جواب گفت: "مراقب باش که کسی که این حرف‌ها را می‌زند، فقط به ظاهر توجه دارد و در واقع خریدار واقعی نیست."
گفتم که جان به از زر گفتا که گر چنین است
زانم ازین متاع به خروار می‌نماید
هوش مصنوعی: گفتم که جان ارزشمندتر از طلاست. او پاسخ داد که اگر اینطور است، من از این کالا به اندازه زیاد دارم.
تدبیر چه که هرکه ز گیتی به کاری آمد
در کار او فروشد و هم کار می‌نماید
هوش مصنوعی: هر کسی که به دنیای پراشغال آمد، در نهایت به کاری مشغول می‌شود و نتیجه کار او نیز به نوعی از دست خودش خارج است.
زینسان که مانده‌اند کرا کار ازو برآید
چون کار انوری ز غمش زار می‌نماید
هوش مصنوعی: کسانی که در این وضعیت مانده‌اند، از کارشان چه نتیجه‌ای خواهد گرفت؟ وقتی که وضعیت انوری به دلیل غم و اندوه او زار و نزار به نظر می‌رسد.

حاشیه ها

1393/10/23 11:12
امین کیخا

دارمگی هم یعنی نازکی برابر delicacy

1393/10/23 12:12
امین کیخا

زار برابر ضعیف و خوار است وقتی که بدانیم نی به پهلوی معنای پایین میدهد آن وقت می بینیم که نزار و نژند چقدر زیبا هستند .

1401/10/27 19:12
نادر..

وانجا که سایه‌ی سر زلفش - رخ بپوشد

یک هجای کوتاه سکوت بدون حرف!

همانند سکوت در نتهای موسیقی..

1402/11/29 14:01
علیرضا بدیع

بیت شش مصراع اول وزن خراب است. هجایی در پایان تایپ نشده است ظاهرا. به جای جان جانم باشد شاید