گنجور

غزل شمارهٔ ۱۵۲

یا وصل ترا عنایتی باید
یا هجر ترا نهایتی باید
صد سورهٔ هجر می‌فرو خوانی
در شان وصال آیتی باید
دل عمر به عشق می‌دهد رشوت
آخر ز تو در حمایتی باید
بوسی ندهی وگر طمع دارم
گویی به بها ولایتی باید
الحق به از این بها به نتوان جست
در هر کاری کفایتی باید
آخر ز تو در جهان پس از عمری
جز جور و جفا حکایتی باید
وانگه ز منت چه عیب می‌جویی
جز مهر و وفا شکایتی باید
در خون منی چرا نیندیشی
کین دل شده را جنایتی باید

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یا وصل ترا عنایتی باید
یا هجر ترا نهایتی باید
هوش مصنوعی: برای رسیدن به وصال تو باید لطفی از جانب تو باشد، یا اینکه جدایی تو یک پایانی داشته باشد.
صد سورهٔ هجر می‌فرو خوانی
در شان وصال آیتی باید
هوش مصنوعی: در صدها سورهٔ دوری و جدایی، تو خواندنی داریم، اما برای رسیدن به وصل و نزدیکی، آیتی خاص و ویژه نیاز است.
دل عمر به عشق می‌دهد رشوت
آخر ز تو در حمایتی باید
هوش مصنوعی: دل در مسیر عشق، عمر خود را به تو می‌بخشد و در نهایت برای حمایت از تو، باید تلاشی بکند.
بوسی ندهی وگر طمع دارم
گویی به بها ولایتی باید
هوش مصنوعی: اگر به من محبت نکنید و من همچنان طمع دارم، گویی برای رسیدن به آن چیزی که می‌خواهم باید هزینه‌ای بپردازم.
الحق به از این بها به نتوان جست
در هر کاری کفایتی باید
هوش مصنوعی: در حقیقت، در هر کار برای دستیابی به نتیجه‌ای خوب، به چیزی بهتر از این قیمت نیاز نیست و همواره باید به اندازه کافی تلاش و صلاحیت داشته باشیم.
آخر ز تو در جهان پس از عمری
جز جور و جفا حکایتی باید
هوش مصنوعی: پس از سال‌ها زندگی، تنها آثار بدی و ستمگری تو در این دنیا باقی می‌ماند.
وانگه ز منت چه عیب می‌جویی
جز مهر و وفا شکایتی باید
هوش مصنوعی: پس از آن، از چه چیزی به من ایراد می‌گیری؟ به جز عشق و وفا، آیا شکایتی وجود دارد؟
در خون منی چرا نیندیشی
کین دل شده را جنایتی باید
هوش مصنوعی: چرا به این موضوع فکر نمی‌کنی که تو در وجود من هستی و این دل من به خاطر تو دچار درد و رنج شده است؟

حاشیه ها

1393/10/23 11:12
امین کیخا

اگر پادافره به معنای کیفر باشد شاید آفرهیدن را بشود برای جنایت گذاشت به این ترتیب از بزیدن و گناهیدن جدا باشد