غزل شمارهٔ ۱۴۶
دوستی یک دلم همی باید
وگرم خون دل خورد شاید
خود نگه میکنم به مادر دهر
تا به عمری از این یکی زاید
هیچکس نیست زیر دور فلک
که نه زان بهترک همی باید
دست گرد جهان برآوردم
پای اهلی به دست میناید
انوری روزگار قحط وفاست
زین خسان جز جفات نگشاید
با کسی گر وفا کنی همه عمر
عاقبت جر جفات ننماید
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دوستی یک دلم همی باید
وگرم خون دل خورد شاید
هوش مصنوعی: دوستی باید با یک دل باشد و اگر هم درد و رنجی متحمل شوم، پذیرا هستم.
خود نگه میکنم به مادر دهر
تا به عمری از این یکی زاید
هوش مصنوعی: من خود را به مادر زندگی میسپارم تا سالها از این یکی زندگی، موجودی دیگر به دنیا بیاورم.
هیچکس نیست زیر دور فلک
که نه زان بهترک همی باید
هوش مصنوعی: هیچکس زیر آسمان نیست که از دیگری بهتر نباشد یا نتواند برتریهایی نسبت به او داشته باشد.
دست گرد جهان برآوردم
پای اهلی به دست میناید
هوش مصنوعی: با دستانم که به دور دنیا میچرخد، به قدمهای دیگری نیز اشاره میکنم.
انوری روزگار قحط وفاست
زین خسان جز جفات نگشاید
هوش مصنوعی: در این زمان که دنیا دچار کمبود و قحطی است، از دست این افراد بیکفایت جز رنج و سختی چیزی نمیتوان انتظار داشت.
با کسی گر وفا کنی همه عمر
عاقبت جر جفات ننماید
هوش مصنوعی: اگر با کسی در طول عمر خود وفاداری کنی، در پایان باز هم ممکن است آن شخص به تو بیاحترامی کند.

انوری