غزل شمارهٔ ۱۴۵
چون نیستی آنچنان که میباید
تن در دادم چنان که میآید
گفتی که: از این بتر کنم خواهی؟
الحق نه که هیچ درنمیباید
با این همه غم که از تو میبینم
گر خواب دگر نبینیام شاید
با فتنهیِ روزگارِ تو عید است
هر فتنه که روزگار میزاید
گفتم که: دلم به بوسه خرسند است
گفتی: ندهم وگرچه میباید
زین طرفهترت حکایتی دارم
دل بین که همی چه باد پیماید
بوسی نبدید و هر زمان گوید
باشد که کناری اندر افزاید
دستی برنه که انوری ای دل
از دستِ تو پشتِ دست میخاید
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چون نیستی آنچنان که میباید
تن در دادم چنان که میآید
هوش مصنوعی: وقتی تو آنطور که باید نیستی، من هم به شکلی که میخواهد شدم.
گفتی که: از این بتر کنم خواهی؟
الحق نه که هیچ درنمیباید
هوش مصنوعی: گفتی که: آیا میخواهی از این بدتر کنم؟ راستش نه، چون هیچ چیز دیگری نباید تحمل کرد.
با این همه غم که از تو میبینم
گر خواب دگر نبینیام شاید
هوش مصنوعی: با وجود تمام غمهایی که به خاطر تو تجربه میکنم، شاید دیگر خواب نبینم.
با فتنهیِ روزگارِ تو عید است
هر فتنه که روزگار میزاید
هوش مصنوعی: هر بلایی که در زندگی بر سر ما میآید، در واقع به نوعی جشن و عید است؛ زیرا هر حادثهای که روزگار به وجود میآورد، فرصتی برای رشد و تغییر میباشد.
گفتم که: دلم به بوسه خرسند است
گفتی: ندهم وگرچه میباید
خرسند یعنی قانع
زین طرفهترت حکایتی دارم
دل بین که همی چه باد پیماید
هوش مصنوعی: داستان جالبی از تو دارم، ای دل! ببین که چه بادهایی میوزد و چه اتفاقاتی میافتد.
بوسی نبدید و هر زمان گوید
باشد که کناری اندر افزاید
هوش مصنوعی: اگر بوسهای رد و بدل نشود، هر moment گفته میشود که ممکن است در زمانی دیگر نزدیکی بیشتری حاصل شود.
دستی برنه که انوری ای دل
از دستِ تو پشتِ دست میخاید
خاییدن یعنی گاز گرفتن

انوری