گنجور

غزل شمارهٔ ۱۴

غم عشق تو از غمها نجاتست
مرا خاک درت آب حیاتست
نمی‌جویم نجات از بند عشقت
چه بندست آنکه خوشتر از نجاتست
مرا گویند راه عشق مسپر
من و سودای عشق این ترهاتست
ز لعب دو رخت بر نطع خوبی
مه اندر چارخانه شاه ماتست
دل و دین می‌بری و عهد و قولت
چو حال و کار دنیا بی‌ثباتست
عنایت بر سر هجرم به آیین
هم از جور قدیم و حادثاتست
چنان ترسد دل از هجر تو گویی
شب هجران تو روز وفاتست
به جان و دل ز دیوان جمالت
امیر عشق را بر من براتست
براتی گر شود راجع چه باشد
نه خط مجد دین شمس الکفاتست

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

غم عشق تو از غمها نجاتست
مرا خاک درت آب حیاتست
هوش مصنوعی: غم عشق تو، مرا از دیگر غم‌ها نجات می‌دهد و خاک درگاه تو برای من مانند آب حیات است.
نمی‌جویم نجات از بند عشقت
چه بندست آنکه خوشتر از نجاتست
هوش مصنوعی: من به دنبال رهایی از عشق تو نیستم، چون این عشق برایم از هر رهایی شیرین‌تر است.
مرا گویند راه عشق مسپر
من و سودای عشق این ترهاتست
هوش مصنوعی: می‌گویند که در راه عشق نباید قدم بگذارم و این آرزوی عاشقانه‌ام تنها خیالی بیهوده است.
ز لعب دو رخت بر نطع خوبی
مه اندر چارخانه شاه ماتست
هوش مصنوعی: از زیبایی چهره‌ات، شبیه به ماه در میان چهار خانه شطرنج، سلطنت و قدرت حریف به چالش درآمده است.
دل و دین می‌بری و عهد و قولت
چو حال و کار دنیا بی‌ثباتست
هوش مصنوعی: تو دل و ایمان مرا می‌دزدی و وعده‌هایت مانند اوضاع و احوال این دنیای ناپایدار است.
عنایت بر سر هجرم به آیین
هم از جور قدیم و حادثاتست
هوش مصنوعی: محبت و توجهی که در دوران جدایی‌ام نسبت به من وجود دارد، به خاطر ستم‌ها و حوادثی است که از گذشته بوده‌اند.
چنان ترسد دل از هجر تو گویی
شب هجران تو روز وفاتست
هوش مصنوعی: دل از دوری تو آن‌قدر می‌ترسد که گویی شب جدایی‌ات همانند روز مرگ است.
به جان و دل ز دیوان جمالت
امیر عشق را بر من براتست
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی تو، جان و دل من در تسخیر عشق است و من نسبت به این موضوع احساس خاصی دارم.
براتی گر شود راجع چه باشد
نه خط مجد دین شمس الکفاتست
هوش مصنوعی: اگر براتی (نامه‌ای) به او داده شود، چه اهمیتی دارد؛ این خط، نشانه‌ای از مجد و عظمت دین شمس الکفات است.

حاشیه ها

1393/07/21 01:10
امین کیخا

سپَردن یعنی طی کردن ریشه ی لغت سفر است که پارسی است و در عربی رفته است . استاد دولت آبادی پی سپر را برای با گام اندازه گرفتن را بکار برده است .