گنجور

غزل شمارهٔ ۱۳۸

آن روزگار کو که مرا یار یار بود
من بر کنار از غم و او در کنار بود
روزم به آخر آمد و روزی نزاد نیز
زان گونه روزگار که آن روزگار بود
امروز نیست هیچ امیدم به کار خویش
بدرود دی که کار من امیدوار بود
دایم شمار وصل همی برگرفت دل
این هجر بی‌شمار کجا در شمار بود
با روی چون نگار نگارم هزار شب
کارم ز خرمی و خوشی چون نگار بود
واکنون هزاربار شبی با دریغ و درد
گویم که یارب آن چه نشاط و چه کار بود

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن روزگار کو که مرا یار یار بود
من بر کنار از غم و او در کنار بود
هوش مصنوعی: در آن زمان‌ها که دوست من نزدیکم بود و همراهی‌ام می‌کرد، من از غم و اندوه دور بودم و او نیز در کنارم بوده و در کنارم شادی و خوشحالی را تجربه می‌کرد.
روزم به آخر آمد و روزی نزاد نیز
زان گونه روزگار که آن روزگار بود
هوش مصنوعی: روز من به انتها رسید و روزی هم متولد نشد، همان‌طور که آن زمان، روزگار سپری می‌شد.
امروز نیست هیچ امیدم به کار خویش
بدرود دی که کار من امیدوار بود
هوش مصنوعی: امروز هیچ امیدی به کارهای خود ندارم؛ خداحافظ دیروز که به کارهایم امیدوار بودم.
دایم شمار وصل همی برگرفت دل
این هجر بی‌شمار کجا در شمار بود
هوش مصنوعی: دل همواره به یاد وصال است، اما در میان این هجران بی‌پایان، چگونه می‌توان آن را در نظر گرفت؟
با روی چون نگار نگارم هزار شب
کارم ز خرمی و خوشی چون نگار بود
هوش مصنوعی: صورت زیبا و دلنشین تو شب‌های زیادی مرا مشغول شادی و خوشی کرده است.
واکنون هزاربار شبی با دریغ و درد
گویم که یارب آن چه نشاط و چه کار بود
هوش مصنوعی: حالا هزار بار شب را با اندوه و درد می‌گذرانم و می‌گویم ای خدا، آن روزگاری که خوشی و فعالیت بود، کجا رفت؟

حاشیه ها

1393/09/16 13:12
امین کیخا

نگاشتن نقاشی کردن است و باید بجای نوشتن به کار نیاید .

1393/09/18 00:12
امین کیخا

استاد بزرگوارم نگاشتن و نگاریدن را یکی میدانم و برابر نقاشی کردن برخی از کارواژه ها یک ریخت ازشان شناخته تر است مثلا مانیدن و مانستن و نیز یگانیدن و یگانستن و نیز گاهی هیچکدام شناخته نیست ! مانند ویژیدن و ویژستن هر چند بهتر است از شر دوگانگی ریخت و ریشه ی کارواژه ها آسوده شویم ولی گویا در برخی از ساختار ها هنوز به آنها می نیازیم . مثلا مانیدن به معنای ماندن و نگه داشتن و شبیه بودن است خوب می توان برای شبیه بودن مانستن را به کار برد که با مانده ی معناهای این کارواژه جابجا نشود . ولی این گزینش کار آموزش زبان را دشوار میکند و گاهی آموزانیدن پارسی به دیگران را دشوار میکند .

1393/09/18 00:12
امین کیخا

نشاط / ن + شاد
نخوت / ن + خوت ( خوت خواهیه پهلوی است )
نتیجه / ن + تزیدن ( بیرون کشیدن پهلوی است )
-------------------------------------------------------
از کتاب دست نوشته های پارسی دکتر مقدم

1393/09/18 00:12
امین کیخا

ن گاهی برای خوش آوایی به کلمه های پارسی هم افزوده شده است .مثلا تفک و فشک که از روی سدا هستند و امروز تفنگ و فشنگ هستند . ن تنها نقش خوش آواییدن آنها را داشته است .

1394/07/21 12:10
سعید

درود بر دکتر کیخا. ما توی روستامون پیرامون بیرجند یه وتٰه داربم "تزّه" برابر "برداشتن درامد خود از محصول" که گمان میکنم همریشه تزیدن باشه. من از نوشته هات لذت میبرم. ممنون.

1398/06/26 16:08
امین کیخا

سعید جان شما بزرگواری میکنی و مهربانی می پراکنی . لطف داری به من ممنونم

1402/05/03 09:08
امیرالملک

شمار برگرفتن: محاسبه کردن