غزل شمارهٔ ۱۲۰
گل رخسار تو چون دسته بستند
بهار و باغ در ماتم نشستند
صبا را پای در زلف تو بشکست
چو چین زلف تو بر هم شکستند
که خواهد رست از این آسیب فتنه
که نوک خار و برگ گل نرستند
کرا در باغ رخسارت بود راه
از آن دلها که در زلف تو بستند
که در هر گلستانش گاه و بیگاه
ز غمزهت یک جهان ترکان مستند
چو در پیش لبت از بیم چشمت
همه خواهندگان لبها ببستند
منه بر کار این بیچارگان پای
چه خواهی کرد مشتی زیردستند
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گل رخسار تو چون دسته بستند
بهار و باغ در ماتم نشستند
هوش مصنوعی: چهره زیبای تو مانند گل است و به خاطر این زیبایی بهار و باغها در سوگ نشستهاند.
صبا را پای در زلف تو بشکست
چو چین زلف تو بر هم شکستند
هوش مصنوعی: نسیم ملایم به زلفهای تو برخورد و به خاطر زیبایی و پیچیدگی آنها، خود را از پا درآورد و شکست.
که خواهد رست از این آسیب فتنه
که نوک خار و برگ گل نرستند
هوش مصنوعی: کسی که از این مشکلات و فتنهها نجات پیدا کند، در واقع برتری حیرتانگیزی به دست آورده است؛ زیرا حتی خار و برگ گل هم در چنین شرایطی نمیتوانند به رشد خود ادامه دهند.
کرا در باغ رخسارت بود راه
از آن دلها که در زلف تو بستند
هوش مصنوعی: هر کس که در باغ زیبایی چهرهات قرار دارد، باید از دلهای عاشقانی که در زلف تو گرفتار شدهاند، راه بگیرد.
که در هر گلستانش گاه و بیگاه
ز غمزهت یک جهان ترکان مستند
هوش مصنوعی: در هر باغی، هر از گاهی، از ناز و عشوهات جهانی از عشق و شادی به وجود میآید.
چو در پیش لبت از بیم چشمت
همه خواهندگان لبها ببستند
هوش مصنوعی: وقتی که چشمانت به خاطر ترس از لبانت ساکت شدند، همه کسانی که میخواستند به تو نزدیک شوند، زبانشان را به دهان گرفتند.
منه بر کار این بیچارگان پای
چه خواهی کرد مشتی زیردستند
هوش مصنوعی: به کار این بیچارگان دخالت نکن، چون هر چه هم که بخواهی، آنها فقط یه گروه کوچک و ضعیف هستند.
حاشیه ها
1393/09/09 09:12
امین کیخا
مشتی یعنی تعدادی به لری قَری میگوییم یعنی شماری که باید از کارای باشد در پارسی های کهنتر به معنای گروه و لشگری مثلا کاراکاسی یعنی لشگر کاسی ها گروه کاسی ها . دانستن واژه ی چپیره هم اینجا خالی از لطف نیست .
چپیره / گروه انجمن
چپیرش / ازدحام
چپیریده / مزدحم
چپیرنده /ازدحام آور
1396/11/06 03:02
سنا
غیبت کبری
گل رخسار تو چون دسته بستند
بهار و باغ در ماتم نشستند
صبا را پای در زلف تو بشکست
چو چین زلف تو بر هم شکستند
که خواهد رست از این آسیب فتنه
که نوک خار و برگ گل نرستند