غزل شمارهٔ ۱۱۹
عشق تو ز دل برید نتواند
وصل تو به جان خرید نتواند
روی تو اگر نه آفتاب آید
چونست که درست دید نتواند
طرفه شکریست آن لبان تو
هر طوطی ازو مزید نتواند
هرجا که تو دام زلف گستردی
یک پشه ازو پرید نتواند
خواهد که کند مر انوریت را
تیغ غم تو شهید نتواند
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عشق تو ز دل برید نتواند
وصل تو به جان خرید نتواند
هوش مصنوعی: عاشق تو نمیتواند از دلش فاصله بگیرد و نمیتواند جانش را برای وصالت بگیرد.
روی تو اگر نه آفتاب آید
چونست که درست دید نتواند
هوش مصنوعی: اگر چهرهات مانند آفتاب نباشد، چگونه میتوان آن را درست دید؟
طرفه شکریست آن لبان تو
هر طوطی ازو مزید نتواند
هوش مصنوعی: لبان تو به قدری زیبا و دلنشین هستند که هیچ طوطیای نمیتواند به پای آنها برسد و شکر آنها را توصیف کند.
هرجا که تو دام زلف گستردی
یک پشه ازو پرید نتواند
هوش مصنوعی: هر جایی که تو موهای خود را به شکل دام پهن کردی، یک پشه هم نمیتواند از آنجا فرار کند.
خواهد که کند مر انوریت را
تیغ غم تو شهید نتواند
هوش مصنوعی: او میخواهد که نور و روشنایی تو را که به خاطر غم و اندوهت تحت تأثیر قرار گرفته، با تیغی به خون کشد، اما نمیتواند تو را به کام مرگ بکشاند.