غزل شمارهٔ ۱۱۸
در همه آفاق دلداری نماند
در همه روی زمین یاری نماند
گل نماند اندر همه گلزار عشق
راستی باید نه گل خاری نماند
عقل با دل گفت کاندر باغ عشق
گرچه بر شاخ وفا باری نماند
یادگاری هم نماند آخر از آن
دل به بادی سرد گفت آری نماند
در جهان یک آشنا نگذاشت چرخ
چرخ را گویی جز این کاری نماند
گویی آخر این همه بیگانهاند
این ندانم آشنا یاری نماند
عشق را گفتم که صبرم اندکیست
گفت اینت بس که بسیاری نماند
انوری با خویشتن میساز ازآنک
در دیار یار دیاری نماند
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در همه آفاق دلداری نماند
در همه روی زمین یاری نماند
هوش مصنوعی: در تمام جهان هیچ دلداری وجود ندارد و بر روی زمین هیچ یاری باقی نمانده است.
گل نماند اندر همه گلزار عشق
راستی باید نه گل خاری نماند
هوش مصنوعی: در باغ عشق، دیگر گلی باقی نمانده است، پس باید حقیقت را در نظر گرفت و نباید هیچ خاری در این باغ وجود داشته باشد.
عقل با دل گفت کاندر باغ عشق
گرچه بر شاخ وفا باری نماند
هوش مصنوعی: عقل به دل گفت که اگر در باغ عشق باشی، حتی اگر بر روی شاخه وفا چیزی باقی نماند، باز هم ارزشش را دارد.
یادگاری هم نماند آخر از آن
دل به بادی سرد گفت آری نماند
هوش مصنوعی: در پایان، هیچ نشانی از آن عشق و محبت باقی نماند. دل در مقابل بادی سرد، تسلیم شد و دیگر هیچ چیز نماند.
در جهان یک آشنا نگذاشت چرخ
چرخ را گویی جز این کاری نماند
هوش مصنوعی: در این جهان هیچ آشنایی باقی نمانده است، انگار که زندگی هیچ کار دیگری برای انجام دادن ندارد.
گویی آخر این همه بیگانهاند
این ندانم آشنا یاری نماند
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که در آخر، همهی این افراد برای من غریبهاند و هیچ دوستی که برایم آشنا باشد، باقی نمانده است.
عشق را گفتم که صبرم اندکیست
گفت اینت بس که بسیاری نماند
هوش مصنوعی: عشق را گفتم که تحملم کم است، او پاسخ داد که این حالت برای تو کافی است، چون هیچ چیز پایدار نیست و دیر یا زود تمام میشود.
انوری با خویشتن میساز ازآنک
در دیار یار دیاری نماند
هوش مصنوعی: انوری با خودش کنار میآید، زیرا در سرزمین محبوبش دیگر کسی از یاران باقی نمانده است.
حاشیه ها
1393/09/08 14:12
امین کیخا
برای رفیق لغت اندا را هم داریم .
1400/02/02 11:05
احمدآرام نژاد
درود وعرض ادب مصرع دوم بیت چهارم
از دل آه سرد بر آیدلذا پیشنهاد میشود"دل به آهی سردگفت آری نشد"