گنجور

غزل شمارهٔ ۱۲۱

آن شوخ دیده دیده چو بر هم نمی‌زند
دل صبر پیشه کرد و کنون دم نمی‌زند
زو صد هزار زخم جفا دارم و هنوز
چون دست یافت زخم یکی کم نمی‌زند
گه گه به طعنه طال بقایی زدی مرا
واکنون چو راه دل بزد آنهم نمی‌زند
کی دست دل کنون در شادی زند ز عشق
الا به دست او در یک غم نمی‌زند
یارب چه فتح باب بلایی است آن کزو
یک ابر دیده نیست کزو نم نمی‌زند
چشمش کدام زاویه غارت نمی‌کند
زلفش کدام قاعده بر هم نمی‌زند
القصه در ولایت خوبی به کام دل
زد نوبتی که خسرو عالم نمی‌زند

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن شوخ دیده دیده چو بر هم نمی‌زند
دل صبر پیشه کرد و کنون دم نمی‌زند
هوش مصنوعی: چشمان شوخی که هرگز پلک نمی‌زند، دل صبر را در خود پرورانده و حالا دیگر کلامی نمی‌گوید.
زو صد هزار زخم جفا دارم و هنوز
چون دست یافت زخم یکی کم نمی‌زند
هوش مصنوعی: من از بی‌وفایی‌ها و آزارها زخم‌های زیادی دارم، اما هنوز که هنوز است، وقتی فرصتی پیش می‌آید، درد جدیدی بر دردهای گذشته اضافه می‌شود.
گه گه به طعنه طال بقایی زدی مرا
واکنون چو راه دل بزد آنهم نمی‌زند
هوش مصنوعی: گاهی با طعنه و کنایه به من آسیب می‌زدی، اما حالا که دل را به یاد می‌آوری، حتی دیگر این کار را هم نمی‌کنی.
کی دست دل کنون در شادی زند ز عشق
الا به دست او در یک غم نمی‌زند
هوش مصنوعی: بی‌تردید، شادمانی واقعی فقط از عشق سرچشمه می‌گیرد و کسی نمی‌تواند از آن لذت ببرد مگر اینکه عشق را احساس کند. در عوض، در غم و اندوه هیچ‌کس نمی‌تواند با دست خود شادی را به وجود آورد.
یارب چه فتح باب بلایی است آن کزو
یک ابر دیده نیست کزو نم نمی‌زند
هوش مصنوعی: خدایا، چه بلای عجیبی است که به واسطه آن، هیچ بارشی از چشمان نمی‌چکد و ابری در آن دیده نمی‌شود.
چشمش کدام زاویه غارت نمی‌کند
زلفش کدام قاعده بر هم نمی‌زند
هوش مصنوعی: چشمان او در کدام گوشه است که دل نربايد و زلف‌هایش کدام نظمی را به هم نمی‌ریزد؟
القصه در ولایت خوبی به کام دل
زد نوبتی که خسرو عالم نمی‌زند
هوش مصنوعی: در یک زمان خوش، در سرزمینی خوب، فرصتی پیش آمد که دل را شاد کرد، فرصتی که هیچ سلطانی نمی‌تواند به آن دست یابد.