گنجور

غزل شمارهٔ ۱۱۳

هرچه مرا روی تو به روی رساند
ناخوش و خوش‌دل به‌روی خوش بستاند
هست به رویت نیازم از همه رویی
گرچه همه محنتی به روی رساند
در غم تو سر همی ز پای ندانم
گر تو ندانی مدان خدای تو داند
رغم کسی را به خانه در چه نشینی
کاتش دل را به آب دیده نشاند
هجر تو بر من همی جهان بفروشد
گو مکن آخر جهان چنین بنماند
دامن من گر به دست عشق نگاریست
وصل چه دامن ز کار من بفشاند
رو که چنین خواهمت که تن زنی ای وصل
تا بکند هجر هر جفا که تواند

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هرچه مرا روی تو به روی رساند
ناخوش و خوش‌دل به‌روی خوش بستاند
هوش مصنوعی: هر چیزی که من را به سوی تو هدایت کند، چه خوشایند باشد و چه ناخوشایند، در نهایت دل خوشی می‌آفرینند.
هست به رویت نیازم از همه رویی
گرچه همه محنتی به روی رساند
هوش مصنوعی: من به چهره زیبای تو نیازمندم و این نیازم از همه چیز بیشتر است، هرچند که به خاطر تو سختی‌ها و رنج‌هایی را تحمل کرده‌ام.
در غم تو سر همی ز پای ندانم
گر تو ندانی مدان خدای تو داند
هوش مصنوعی: در غم تو سر از پا نمی‌شناسم و نمی‌دانم اگر تو هم نفهمی، اما خدایت از حال من آگاه است.
رغم کسی را به خانه در چه نشینی
کاتش دل را به آب دیده نشاند
هوش مصنوعی: در چه حالتی می‌توانی که به فکر کسی باشی، وقتی که شعله‌های دلت به اشک‌هایت سرد شده است؟
هجر تو بر من همی جهان بفروشد
گو مکن آخر جهان چنین بنماند
هوش مصنوعی: عشق و دوری تو برای من چنان شدید است که گویا تمام جهان را به بهای این درد می‌فروشند. اما خواهش می‌کنم، این‌گونه نباش؛ زیرا دنیا به این حال دائمی نیست و روزی تغییر خواهد کرد.
دامن من گر به دست عشق نگاریست
وصل چه دامن ز کار من بفشاند
هوش مصنوعی: اگر دامن من در دست عشق کسی باشد، پس به چه دلیل او دامنش را از کار من کنار می‌زند؟
رو که چنین خواهمت که تن زنی ای وصل
تا بکند هجر هر جفا که تواند
هوش مصنوعی: من به قدری تو را می‌خواهم که دوست دارم تمام درد و رنج جدایی را تحمل کنم، حتی اگر سخت‌ترین و بی‌رحمانه‌ترین جفاها را هم به هر دلیلی تجربه کنم.

حاشیه ها

1393/09/05 22:12
امین کیخا

برای محنت و بلا دو لغت دیگر هم داریم یکی پتیاره و دیگری جَسک