غزل شمارهٔ ۱۰۹
جانا دلم از غمت به جان آمد
جانم ز تو بر سر جهان آمد
از دولت این جهان دلی بودم
آن نیز به دولتت گران آمد
آری همه دولتی گران آید
چون پای غم تو در میان آمد
در راه تو کارها بنامیزد
چونان که بخواستم چنان آمد
در حجرهٔ دل خیال تو بنشست
چون عشق تو در میان جان آمد
جان بر در دل به درد میگوید
دستوری هست در توان آمد
از دست زمانه داستان گشتم
چون پای دلم در آستان آمد
گفتم که تو از زمانه به باشی
خود هر دو نواله استخوان آمد
یکباره سپر بر انوری مفکن
با او همه وقت بر توان آمد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جانا دلم از غمت به جان آمد
جانم ز تو بر سر جهان آمد
هوش مصنوعی: عزیزم، غم تو چنان به دل من فشار آورده که نفس کشیدن برایم سخت شده و حالتی از جان کنی پیدا کردهام.
از دولت این جهان دلی بودم
آن نیز به دولتت گران آمد
هوش مصنوعی: من در این دنیا دل خوشی نداشتم، حالا که به تو روی آوردهام، دل سپردن به دنیا برایم سخت شده است.
آری همه دولتی گران آید
چون پای غم تو در میان آمد
هوش مصنوعی: آری، هر نوع قدرت و سلطهای در برابر درد و غم تو، بیاهمیت و سنگین به نظر میرسد.
در راه تو کارها بنامیزد
چونان که بخواستم چنان آمد
هوش مصنوعی: در مسیر تو، کارها به گونهای پیش میرود که درست به آن شکل و حالتی است که خواستهام.
در حجرهٔ دل خیال تو بنشست
چون عشق تو در میان جان آمد
هوش مصنوعی: در قلبم تصویری از تو جای گرفته است، همانطور که عشق تو در درون وجودم نفوذ کرده است.
جان بر در دل به درد میگوید
دستوری هست در توان آمد
هوش مصنوعی: جان در دل به درد میگوید که دستوری وجود دارد که میتواند او را نجات دهد.
از دست زمانه داستان گشتم
چون پای دلم در آستان آمد
هوش مصنوعی: به خاطر دگرگونیهای زندگی و مشکلاتی که پیش آمد، احساس میکنم داستان زندگیام تغییر کرده است، مثل اینکه دل من در آستانهای ایستاده باشد و در این وضعیت متوقف شده باشد.
گفتم که تو از زمانه به باشی
خود هر دو نواله استخوان آمد
هوش مصنوعی: به او گفتم که تو بهتر است خودت را از این دنیای سخت دور کنی، زیرا هر دو طرف در زندگی با مشکلات و چالشهایی مشابه روبهرو هستیم.
یکباره سپر بر انوری مفکن
با او همه وقت بر توان آمد
هوش مصنوعی: ناگهان سپر را بر زمین نگذار، چرا که همیشه میتوان با او روبرو شد و از پسش برآمد.