گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۹۹ - در مدح صدر معظم کمال‌الدین مسعود عارض

زهی ز بارگه ملک تو سفیر سفیر
زمان زمان سوی این بندهٔ غریب اسیر
زهی بنان تو توجیه رزق را قانون
خهی بیان تو آیات ملک را تفسیر
به ظل جاه تو در پایهٔ سپهر نهان
به چشم جود تو در مایهٔ وجود حقیر
نوال دست تو بطلان منت خورشید
نسیج کلک تو عنوان نامهٔ تقدیر
به سعی نام تو شد فال مشتری مسعود
ز عکس رای تو شد جرم آفتاب منیر
گه نفاذ زهی فتنه‌بند کارگشای
گه وقار زهی جرم بخش عذرپذیر
کند روانی حکم تو باد را حیران
دهد شمایل حلم تو خاک را تشویر
که بود جز تو که در ملک شاه و ملک خدای
هرآنچه جست ز اقبال یافت جز که نظیر
بر آستانهٔ قدرت قضا نیارد گفت
که جست باد گمان یا نشست گرد ضمیر
سموم حادثه از خصمت ار بگرداند
پیاز چرخ که در جنب قدر تست قصیر
به انتقام تو نشگفت اگر قضا و قدر
بهانه‌جوی به لوزینه در دهندش سیر
فکند رای تو در خاک راه رایت مهر
نبشت کلک تو بر آب جوی آیت تیر
صریر کلک تو در حشر کشتگان نیاز
ز نفخ صور زیادت همی کند تاثیر
بزرگوارا در حسب حال آن وعده
که شد به عون تو بیرون ز عقدهٔ تاخیر
به وجه رمز در این شعر بیتکی چندست
که از تامل آن هیچگونه نیست گزیر
سزد ز لطف توگر استماع فرمایی
بدان دقیقه که آن بیتها کندتقریر
ز دست آن پدر فتح کز پی تعریف
ردیف کنیت او شد ز ابتدا دو امیر
به من رسید ز همنام چشم و چشمهٔ مهر
به قدر جزو نخست از دو حرف لفظ صریر
چنین نمد که جزو دوم همی آرند
درین دو هفته به فرمان شاه و امر وزیر
به اهتمام خداوند کز عنایت اوست
هزار همچو تو فارغ دل از صغیر و کبیر
دعات گفتم و جای دعات بود الحق
در آن مضیق که آنرا جز این نبد تدبیر
بلی توقع من بنده خود همین بودست
چه در قدیم و حدیث و چه در قلیل و کثیر
به لطف تو که نپذرفت کثرتش نقصان
به سعی تو که نیالود دامنش تقصیر
همیشه تا نبود در قیاس پیر جوان
مطیع بخت جوان تو باد عالم پیر
ز اشک دیدهٔ بدخواه تو سفید چو قار
زرشک روز بد اندیش تو سیاه چو قیر

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زهی ز بارگه ملک تو سفیر سفیر
زمان زمان سوی این بندهٔ غریب اسیر
هوش مصنوعی: چه خوشا که از دربار تو، پیام‌آورانی از هر زمان به سوی این بندهٔ تنها و دردمند آمده‌اند.
زهی بنان تو توجیه رزق را قانون
خهی بیان تو آیات ملک را تفسیر
هوش مصنوعی: ای دستان تو که مانند زیبایی، روزی را به شیوه‌ای خوب به تصویر می‌کشی، و کلمات تو همانند نشانه‌هایی از قدرت خداوند، معانی عمیق را بیان می‌کنند.
به ظل جاه تو در پایهٔ سپهر نهان
به چشم جود تو در مایهٔ وجود حقیر
هوش مصنوعی: در سایه مقام و پرتو وجود تو، در آسمان پنهان شده‌ام و در برابر بزرگی و بخشش تو، همچون موجودی ناچیز و حقیر احساس می‌کنم.
نوال دست تو بطلان منت خورشید
نسیج کلک تو عنوان نامهٔ تقدیر
هوش مصنوعی: دست تو تجلی بخش خورشید و هنر تو، سرآغاز نگارش سرنوشت است.
به سعی نام تو شد فال مشتری مسعود
ز عکس رای تو شد جرم آفتاب منیر
هوش مصنوعی: تلاش من برای رسیدن به نام تو باعث شد که سرنوشت من روشن و خوش‌یمن شود. تصویر تفکرات تو مانند نوری است که آفتاب من را روشن می‌کند.
گه نفاذ زهی فتنه‌بند کارگشای
گه وقار زهی جرم بخش عذرپذیر
هوش مصنوعی: هر زمان که می‌نگریم، زیبایی و جذابیت در کارهایش نمایان است و او با وقار و بخشش خود به ما کمک می‌کند و دل‌سوزی‌اش ما را آرام می‌کند.
کند روانی حکم تو باد را حیران
دهد شمایل حلم تو خاک را تشویر
هوش مصنوعی: حکمت و تخصص تو می‌تواند هر روحی را به حیرت بیندازد و شخصیت تو به قدری آرامش‌بخش است که می‌تواند خاک را نیز تسخیر کند.
که بود جز تو که در ملک شاه و ملک خدای
هرآنچه جست ز اقبال یافت جز که نظیر
هوش مصنوعی: شما چه کسی هستید که در سرزمین پادشاه و در ملک خداوند، هر آنچه که از شانس و خوشبختی جستجو کردید، جز خودتان را یافتید؟
بر آستانهٔ قدرت قضا نیارد گفت
که جست باد گمان یا نشست گرد ضمیر
هوش مصنوعی: در برابر قدرت سرنوشت نمی‌توان گفت که چیزی به این صورت اتفاق خواهد افتاد یا به آن شکل خواهد بود.
سموم حادثه از خصمت ار بگرداند
پیاز چرخ که در جنب قدر تست قصیر
هوش مصنوعی: اگر بلاها و مشکلاتی که از سوی دشمن به تو می‌رسد، مانند پیازی که در چرخ می‌چرخد، از تو دور شود، بدان که توانایی و قدرت تو در برابر آن‌ها کمتر است و تو باید خود را آماده و قوی نگه‌داری.
به انتقام تو نشگفت اگر قضا و قدر
بهانه‌جوی به لوزینه در دهندش سیر
هوش مصنوعی: اگر تقدیر و سرنوشت بهانه‌جویی به تو آسیب برساند، تعجبی نیست که به خاطر انتقام تو عمل کند.
فکند رای تو در خاک راه رایت مهر
نبشت کلک تو بر آب جوی آیت تیر
هوش مصنوعی: فکر و نظر تو را به زمین انداختند، و نشانه‌ات را با دلایل و نشانه‌ها در آب جاری نوشتند.
صریر کلک تو در حشر کشتگان نیاز
ز نفخ صور زیادت همی کند تاثیر
هوش مصنوعی: صدای قلم تو در روز قیامت، از درد و نیاز کسانی که جان باخته‌اند، تاثیری بیشتر از دمیده شدن در شیپور به وجود می‌آورد.
بزرگوارا در حسب حال آن وعده
که شد به عون تو بیرون ز عقدهٔ تاخیر
هوش مصنوعی: ای بزرگوار، درباره حال آن وعده‌ای که به کمک تو در آن از دلهره و تأخیر خارج شد، سخن می‌گویم.
به وجه رمز در این شعر بیتکی چندست
که از تامل آن هیچگونه نیست گزیر
هوش مصنوعی: در این شعر، به نوعی اشاره شده که در آن نمادهایی وجود دارد و از نظر تأمل و دقت نظر، فرصتی برای فرار و اجتناب از عمق آن نیست. به عبارت دیگر، این مضمون به ما می‌گوید که وقتی در این موضوع عمیق شویم، نمی‌توانیم به سادگی از آن عبور کنیم و ناچاریم به تجزیه و تحلیل بیشتری بپردازیم.
سزد ز لطف توگر استماع فرمایی
بدان دقیقه که آن بیتها کندتقریر
هوش مصنوعی: اگر از لطفت بشنوی، خوب است، چرا که آن اشعار به جزئیات خود را به خوبی بیان می‌کنند.
ز دست آن پدر فتح کز پی تعریف
ردیف کنیت او شد ز ابتدا دو امیر
هوش مصنوعی: از آن پدر بزرگوار که به دنبال تعریف و تمجید رفته، دو فرمانده در آغاز کار با یکدیگر هم‌ردیف و هم‌سطح شدند.
به من رسید ز همنام چشم و چشمهٔ مهر
به قدر جزو نخست از دو حرف لفظ صریر
هوش مصنوعی: مهر و محبت به من رسید و این احساس را به اندازه‌ی ابتدایی‌ترین جزء از کلمه‌ای روایت‌کننده‌ی صدا و موسیقی، تجربه کردم.
چنین نمد که جزو دوم همی آرند
درین دو هفته به فرمان شاه و امر وزیر
هوش مصنوعی: در این دو هفته، توسط فرمان شاه و دستور وزیر، چیزی به عنوان نمد به جمع اضافه می‌شود.
به اهتمام خداوند کز عنایت اوست
هزار همچو تو فارغ دل از صغیر و کبیر
هوش مصنوعی: با کمک و لطف خداوند، هزار نفر مانند تو وجود دارند که از نگرانی‌های بزرگ و کوچک آزاد و بی‌خیال هستند.
دعات گفتم و جای دعات بود الحق
در آن مضیق که آنرا جز این نبد تدبیر
هوش مصنوعی: درخواستم را بیان کردم و جایگاهی که به آن درخواست مربوط می‌شود، در حقیقت در تنگنایی است که هیچ تدبیری جز این نمی‌توان برای آن اندیشید.
بلی توقع من بنده خود همین بودست
چه در قدیم و حدیث و چه در قلیل و کثیر
هوش مصنوعی: بله، انتظار من از تو همیشه همین بوده است، چه در زمان‌های گذشته و چه در زمان‌های جدید، چه در مقادیر کم و چه در مقادیر زیاد.
به لطف تو که نپذرفت کثرتش نقصان
به سعی تو که نیالود دامنش تقصیر
هوش مصنوعی: به خاطر لطف تو که جمعیت زیادش را به عنوان نقص در نظر نگرفت و به خاطر تلاشت که دامنش را به ناراستی آلوده نکرد.
همیشه تا نبود در قیاس پیر جوان
مطیع بخت جوان تو باد عالم پیر
هوش مصنوعی: هرگز نباید پیر را با جوانی مقایسه کرد، زیرا جوانی همواره تحت تأثیر سرنوشت خود است. امیدوارم که تو نیز همچون جوانان از نعمت عالم و تجربه بهره‌مند باشی.
ز اشک دیدهٔ بدخواه تو سفید چو قار
زرشک روز بد اندیش تو سیاه چو قیر
هوش مصنوعی: از اشک چشمان کسی که به تو حسادت می‌ورزد، چهره‌ام به سفیدی مبدل شده و مانند سنگ زرشکی که در روزهای بد جا می‌ماند، افکار بدبینانه‌ات سیاه و تیره است.