گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۹۸ - در صفت جشن و مدح صاحب ناصرالدین طاهربن مظفر هنگام معاودت به نیشابور

ابشروا یا اهل نیشابور اذا جاء البشیر
کاندر آمد موکب میمون منصور وزیر
موکبی کز فر او فردوس دیگر شد زمین
موکبی کز گرد او گردون دیگر شد اثیر
موکبی کز طول و عرضش منقطع گردد گمان
موکبی کز موج فوجش منهزم گردد ضمیر
موکب صدر جهان پشت هدی روی ظفر
صاحب خسرو نشان دستور سلطان دار و گیر
ناصر دنیی و دین بوالفتح کز بدو وجود
رایتش را فتح لازم گشت و نصرت ناگزیر
طاهر طاهرنسب صاحب که حکم شرع را
در ازای عرق پاک اومحیط آمد غدیر
آنکه آمد روز باسش رایض ایام تند
آنکه شد بخت جوانش حامی گردون پیر
هرکجا حزمش کند خلوت زمانه پرده‌دار
هرکجا عزمش دهد فرمان قضا فرمان‌پذیر
کرده هرچ آن در نفاذ امر گنجد جز ستم
یافته هرچ آن بامکان اندر آید جز نظیر
آن کند با عافیت عدلش که باران با نبات
وان کند با فتنه انصافش که آتش با حریر
چیست از فخر و شرف کان وصف ذاتی نیستش
آن زواید کز نظام و فخر دارد خود مگیر
وجه باقی خواست عمر او ز دیوان قضا
بر ابد بنوشت و الحق بود مقداری قصیر
وجه فاضل خواست جود او ز دیوان قدر
بر جهان بنوشت و الحق بود اقطاعی حقیر
گر ز دست او بیفتد بر فلک یک فتح باب
دود آتش همچنان باران دهد کابر مطیر
ای ترا در حبس طاعت هم وضیع و هم شریف
وی ترا در تحت منت هم صغیر و هم کبیر
سایهٔ عدل تو شامل بر فراز و بر نشیب
منهی حزم تو آگاه از قلیل و از کثیر
در خمیر طینت آدم به قوت مایه بود
عنصر تو ورنه تا اکنون بماندستی فطیر
زاب رویت پخته شد نان وجودش لاجرم
صانع از خاکش برون آورد چون موی از خمیر
هرکه در پیمان توده تو نباشد چون پیاز
انتقام روزگارش داد در لوزینه سیر
تخت کردار آسمان بر چار ارکان تکیه زد
ز ابتدای آفرینش تا ترا باشد سریر
چون نکردی التفاتی در سفر شد سال و ماه
تا به دارالملک وحدت بو کزو سازی سفیر
بفسرد گر صرصر قهرت به گردون بگذرد
آفتاب از شدت او همچو آب از زمهریر
دوش زندان‌بان قهرت را همی دیدم به خواب
مرگ را دستار بر گردن همی بردی اسیر
گفتم این چه؟ گفت دی در پیش صاحب کرده‌اند
ساکنان عالم کون و فساد از وی نفیر
شکل در گاه رفیعت را دعا کرد آسمان
شکل او شد افضل‌الاشکال و هو المستدیر
رنگ رخسار ضمیرت را ثنا گفت آفتاب
لون او شد احسن‌الالوان و هو المستنیر
صاحبا من بنده را آن دست باشد در سخن
ای به تو دست وزارت چون سپهر از مه منیر
کز تواتر در ثنای تو نیاساید دمی
خاطر من از تفکر خامهٔ من از صریر
اینک زحمت کم کنم نوعی ز تشویر است از آنک
نقدهای بس نفایه است آن و ناقد بس بصیر
گرچه در شکر تو چون سوفار تیرم بی‌زبان
درام از انعام تو کاری بنامیزد چو تیر
عشق این خدمت مرا تا حشر شد همراه جان
زانکه آمد زابتدا با گوهرم همراه شیر
تا نباشد آسمان را هیچ مانع از مدار
تا نباشد اختران را هیچ قاطع از مسیر
در بد و نیک آسمان را باد درگاهت مشار
در کم و بیش اختران را باد فرمانت مشیر
اشک بدخواهت ز دور آسمان همچون بقم
روی بدگویت ز جور اختران همچون زریر
چشم این دایم سفید از آب حسرت همچو قار
روی آن دایم سیاه از دور محنت همچو قیر
قامت این از حوادث کوژ چون بالای چنگ
نالهٔ آن از نوایب زار چون آواز زیر

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ابشروا یا اهل نیشابور اذا جاء البشیر
کاندر آمد موکب میمون منصور وزیر
هوش مصنوعی: ای اهل نیشابور، خوشحال باشید! چرا که وقتی مژده‌دهنده بیاید، کاروان خوشبختی و نشاط به رهبری منصور وزیر خواهد رسید.
موکبی کز فر او فردوس دیگر شد زمین
موکبی کز گرد او گردون دیگر شد اثیر
هوش مصنوعی: موکبی که از زیبایی او، زمین به بهشت تبدیل شده و موکبی که به خاطر وجود او، آسمان هم عوض شده و به فضایی دیگر مبدل شده است.
موکبی کز طول و عرضش منقطع گردد گمان
موکبی کز موج فوجش منهزم گردد ضمیر
هوش مصنوعی: موکبی که از نظر طول و عرض از هم جدا شود، مانند این است که گمان کنیم موکبی که به وسیله امواج و جمعیتش متلاشی می‌شود، در دلها باقی می‌ماند.
موکب صدر جهان پشت هدی روی ظفر
صاحب خسرو نشان دستور سلطان دار و گیر
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به توصیف یک گروه یا کاروانی می‌پردازد که نمایانگر عظمت و مقام بالاست. در این موکب، افراد مهم و برجسته‌ای قرار دارند که در پی موفقیت و پیروزی هستند. اشاره به شخصیت‌های خبرساز و قدرت‌مند مانند خسرو، نشان‌دهنده اهمیت و شرافت این جمع است. به طور کلی، این بیت بر عظمت و اقتدار دلالت می‌کند و نشان از رهبری و هدایت در مسیر پیروزی دارد.
ناصر دنیی و دین بوالفتح کز بدو وجود
رایتش را فتح لازم گشت و نصرت ناگزیر
هوش مصنوعی: ناصر دنیایی و دین، بوالفتح است که از زمان پیدایشش، پیروزی و یاری او ضرورت پیدا کرده است.
طاهر طاهرنسب صاحب که حکم شرع را
در ازای عرق پاک اومحیط آمد غدیر
هوش مصنوعی: طاهر و با نسبی که دارد، کسی است که حکم شرع را در برابر عرق پاک خود به دست آورد و در روز غدیر در محیطی خاص قرار گرفت.
آنکه آمد روز باسش رایض ایام تند
آنکه شد بخت جوانش حامی گردون پیر
هوش مصنوعی: کسی که در زمان جوانی‌اش شانس و فرصت‌های خوبی را تجربه می‌کند و سرنوشتش به او کمک می‌کند، در دوران پیری و سالخوردگی نیز از برکت‌ها و نعمت‌های زندگی برخوردار خواهد بود.
هرکجا حزمش کند خلوت زمانه پرده‌دار
هرکجا عزمش دهد فرمان قضا فرمان‌پذیر
هوش مصنوعی: هر جا که عقل و احتیاط او را به تنهایی و دوری از مردم هدایت کند، زمانه او را پشتیبانی می‌کند و هر جا که اراده‌اش به سمت تصمیمی برود، سرنوشت نیز تابعت او خواهد بود.
کرده هرچ آن در نفاذ امر گنجد جز ستم
یافته هرچ آن بامکان اندر آید جز نظیر
هوش مصنوعی: هر کاری که در توانِ فرمان‌برداری باشد انجام داده است و جز به ظلم نرسیده است، و هر چیزی که برای آن ممکن باشد، جز همتایی ندارد.
آن کند با عافیت عدلش که باران با نبات
وان کند با فتنه انصافش که آتش با حریر
هوش مصنوعی: عدالت او همانند بارانی است که به گیاهان زندگی می‌بخشد و بی‌نظمی و فتنه‌ای که او با انصافش مهار می‌کند، شبیه به آتش است که حریر را می‌سوزاند.
چیست از فخر و شرف کان وصف ذاتی نیستش
آن زواید کز نظام و فخر دارد خود مگیر
هوش مصنوعی: هیچ ارزشی در فخر و شرفی که به ذات انسان وابسته نیست وجود ندارد. آن ویژگی‌هایی که از نظام و افتخار ناشی می‌شوند، ارزش خود را از خود نمی‌گیرند.
وجه باقی خواست عمر او ز دیوان قضا
بر ابد بنوشت و الحق بود مقداری قصیر
هوش مصنوعی: عمر او را به عنوان بخشی از سرنوشتش، برای ابد در دیوان تقدیر ثبت کردند و این واقعاً مدت زمان کوتاهی بود.
وجه فاضل خواست جود او ز دیوان قدر
بر جهان بنوشت و الحق بود اقطاعی حقیر
هوش مصنوعی: خودش را در مقام بخشش و صداقت نشان می‌دهد و به این دلیل، در دفتری که برای تعیین مقام‌ها و ارزش‌ها وجود دارد، بر نام او در جهان نوشته شده است. در واقع، او با کرامت و بزرگی‌اش، محدودیت‌ها و حقارت‌های مختص به خودش را پذیرفته است.
گر ز دست او بیفتد بر فلک یک فتح باب
دود آتش همچنان باران دهد کابر مطیر
هوش مصنوعی: اگر قدرت او از دست برود، در آسمان همچنان آتش و دود به بار خواهد آورد، مانند بارانی که بر زمین می‌بارد.
ای ترا در حبس طاعت هم وضیع و هم شریف
وی ترا در تحت منت هم صغیر و هم کبیر
هوش مصنوعی: تو که در زنجیر بندگی، هم افراد پایین‌رده و هم افراد برجسته را تحت تاثیر خود قرار می‌دهی، و در سایه لطف و هدایت تو، هم کوچک و هم بزرگ به یک اندازه بهره‌مند می‌شوند.
سایهٔ عدل تو شامل بر فراز و بر نشیب
منهی حزم تو آگاه از قلیل و از کثیر
هوش مصنوعی: سایهٔ عدالت تو بر هموار و ناهموار گسترده است، اما احتیاط تو به خوبی به کم و بیش آگاه است.
در خمیر طینت آدم به قوت مایه بود
عنصر تو ورنه تا اکنون بماندستی فطیر
هوش مصنوعی: در وجود آدم، قدرت و انرژی از طبیعت اوست و اگر این نبود، تو هم اکنون در حالت ناپخته و خام باقی می‌مادی.
زاب رویت پخته شد نان وجودش لاجرم
صانع از خاکش برون آورد چون موی از خمیر
هوش مصنوعی: صورت تو به مانند خمیری پخته شده است که نان وجودش از آن به ‌دست آمده است. بنابراین، سازنده‌اش از خاکش موجودی زیبا و دل‌انگیز مانند موی نرم بیرون آورده است.
هرکه در پیمان توده تو نباشد چون پیاز
انتقام روزگارش داد در لوزینه سیر
هوش مصنوعی: هر کسی که در جمع و گروه مردم نباشد، مانند پیاز تحت تاثیر سختی‌های زندگی قرار می‌گیرد و درد و رنجی را تجربه می‌کند.
تخت کردار آسمان بر چار ارکان تکیه زد
ز ابتدای آفرینش تا ترا باشد سریر
هوش مصنوعی: پادشاهی آسمان از آغاز خلقت بر چهار رکن استوار شده است تا تو نیز بر آن تخت سلطنت داشته باشی.
چون نکردی التفاتی در سفر شد سال و ماه
تا به دارالملک وحدت بو کزو سازی سفیر
هوش مصنوعی: چون به تو توجهی نکردی، زمان به سرعت گذشت و سال و ماه در سفر سپری شد. به شهر اصلی واحدی که در آنجا نماینده می‌فرستند، رسیدیم.
بفسرد گر صرصر قهرت به گردون بگذرد
آفتاب از شدت او همچو آب از زمهریر
هوش مصنوعی: اگر طوفان خشم تو به آسمان برسد، آفتاب از شدت آن همچون آبی که در هوای سرد یخ می‌زند، می‌گذرد.
دوش زندان‌بان قهرت را همی دیدم به خواب
مرگ را دستار بر گردن همی بردی اسیر
هوش مصنوعی: دیشب در خواب، زندان‌بان را دیدم که با قهر و خشم، مرگ را به همراه خود آورده و او را به اسیری گرفته است. مرگ به او دستار (دستمالی بر گردن) بسته بود.
گفتم این چه؟ گفت دی در پیش صاحب کرده‌اند
ساکنان عالم کون و فساد از وی نفیر
هوش مصنوعی: در اینجا گوینده از شخصی می‌پرسد که این حالت یا وضعیتی که در آن هستند چیست. آن شخص پاسخ می‌دهد که این عالم و مردم آن همه در برابر صاحب حقیقت به پا خواسته‌اند و با صدای بلند از وضعیت خود ناله و شکایت می‌کنند.
شکل در گاه رفیعت را دعا کرد آسمان
شکل او شد افضل‌الاشکال و هو المستدیر
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر زیبایی و بزرگی تو دعا کرد و شکل تو، بهترین و کامل‌ترین شکل‌ها شد و همچون دایره‌ای کامل، به کمال رسید.
رنگ رخسار ضمیرت را ثنا گفت آفتاب
لون او شد احسن‌الالوان و هو المستنیر
هوش مصنوعی: رنگ چهره‌ی باطنت را خورشید ستایش کرد، زیرا روشنایی‌اش بهترین رنگ‌ها شد و او درخشان است.
صاحبا من بنده را آن دست باشد در سخن
ای به تو دست وزارت چون سپهر از مه منیر
هوش مصنوعی: دوست عزیز، من غلام کسی هستم که در گفتار و کلامش چنان قدرت و تأثیری دارد که مانند ماه در آسمان می‌درخشد و وجودش برای من همچون دستی است که در دستان وزیران قدرتمند قرار دارد.
کز تواتر در ثنای تو نیاساید دمی
خاطر من از تفکر خامهٔ من از صریر
هوش مصنوعی: به خاطر مدح و ستایشت، ذهن من هرگز لحظه‌ای از اندیشه و تفکر باز نایستاده است و قلمم به خاطر این موضوع مداوم در حال نوشتن و ترسیم خیال‌های من است.
اینک زحمت کم کنم نوعی ز تشویر است از آنک
نقدهای بس نفایه است آن و ناقد بس بصیر
هوش مصنوعی: اینک می‌خواهم زحمت را کاهش دهم، زیرا نوعی تشویق است که نقدهای بسیار با ارزشی دارد و ناقد آن هم به خوبی می‌فهمد.
گرچه در شکر تو چون سوفار تیرم بی‌زبان
درام از انعام تو کاری بنامیزد چو تیر
هوش مصنوعی: با وجود اینکه من به خاطر محبت تو همچون تیر بی‌زبان و کم‌رمق شده‌ام، اما از بخشش‌های تو کاری شگفت‌انگیز و معجزه‌آسا دیده می‌شود.
عشق این خدمت مرا تا حشر شد همراه جان
زانکه آمد زابتدا با گوهرم همراه شیر
هوش مصنوعی: عشق، تا روز قیامت، همیشه با من خواهد بود، چون از ابتدا با وجود من و جوهر وجودم پیوند خورده است.
تا نباشد آسمان را هیچ مانع از مدار
تا نباشد اختران را هیچ قاطع از مسیر
هوش مصنوعی: تا زمانی که چیزی در آسمان وجود نداشته باشد که مانع حرکت طبیعی آن شود، و تا زمانی که هیچ چیز نتواند مسیر ستاره‌ها را قطع کند، هیچ اختلالی در نظام آسمانی ایجاد نخواهد شد.
در بد و نیک آسمان را باد درگاهت مشار
در کم و بیش اختران را باد فرمانت مشیر
هوش مصنوعی: در نیکی و بدی آسمان، باد به درگاه تو می‌آید و در کمبود و فراوانی ستاره‌ها، باد بر اساس فرمان تو حرکت می‌کند.
اشک بدخواهت ز دور آسمان همچون بقم
روی بدگویت ز جور اختران همچون زریر
هوش مصنوعی: اشک‌های کسی که برای تو بد خواه است از دور آسمان مانند قطرات باران می‌بارند و چهره شخصی که در مورد تو بدگویی می‌کند، به خاطر سختی‌ها و تاثیرات منفی سفری که با ستاره‌ها دارد، شبیه به یک انسان محنت‌کشیده است.
چشم این دایم سفید از آب حسرت همچو قار
روی آن دایم سیاه از دور محنت همچو قیر
هوش مصنوعی: چشم این همیشه پر از آب حسرت است، همان‌طور که صورتش همیشه سفید است. در حالی که آن دیگری همواره در تاریکی غم و اندوه به سر می‌برد، مانند قیری که سیاه است.
قامت این از حوادث کوژ چون بالای چنگ
نالهٔ آن از نوایب زار چون آواز زیر
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی به توصیف تأثیرات حوادث و درد و رنجی که بر انسان وجود دارد، می‌پردازد. در اینجا، قامت انسان به عنوان نمادی از روح و شخصیت افراد به تصویر کشیده شده که تحت فشارهای زندگی خم شده است. صدای ناله‌ای که از دل این رنج‌ها برمی‌خیزد، به نوعی هم‌راستا با موسیقی و نغمه‌ای است که از سازها می‌آید، اما در پس‌زمینه‌ای از اندوه و ناراحتی قرار دارد. این تصویر به ما یادآوری می‌کند که زندگی گاهی پر از درد و غم است، ولی همواره راهی برای ابراز این احساسات وجود دارد.