قصیدهٔ شمارهٔ ۹۵
بضیاء دولت و دین خواجهٔ جهان منصور
که هست عالم فانی به ذات او معمور
به کلک بیاراست پیشگاه هنر
به جاه قدر بیفزود پایگاه صدور
به پیش عزمت خاک کثیف باد عجول
به پیش حلمش باد عجول خاک صبور
به جنس جنس هنر در جهان تویی معروف
به نوعنوع شرف در جهان تویی مشهور
به جود قدرت آن داری ارچه ممکن نیست
که خلق را برهانی ز روزی مقدور
تو آن کسی که کند پاس دولتت به گرو
ز چشمخانهٔ باز آشیانهٔ عصفور
به نزد برق ضمیرت پیاده باشد فرق
به پیش رای منبر تو سایه گردد نور
صفای طبع تو بفزود آب آب روان
مسیر امر تو بربود گوی باد دبور
عبارت تو چرا شد چو گوهر منظوم
کتابت تو چرا شد چو لؤلؤ منثور
به تیغ کره تو آنرا که کشته کرد اجل
خدای زنده نگردانش به نفخهٔ صور
به آب رفق تو آنرا که تشنه کرد امل
سپهر برشده ننمایدش سراب غرور
بزرگوارا من بنده و توابع من
همیشه جفت نفیرم از جهان نفور
مرا نه در خور احوال عادتیست حمید
همی به راز گشادن نباشدم دستور
مرا نه در خور ایام همتیست بلند
همی به پرده دریدن نداردم معذور
زمانه هرچه بپوشد نهان بنتوان کرد
که روزگار بود در بنات دهر قصور
مرا فلک عملی داد در ولایت غم
که دخل آن نپذیرد به هیچ خرج قصور
به خیره عزل چه جویم که میرسد شب و روز
به دست حادثه منشور بر سر منشور
من از فلک به تو نالم که از تو دشمن و دوست
چو از فلک به مصیبت همیرسند و به سور
همیشه تا بخروشد به پیش گل بلبل
همیشه تا بسراید به پیش مل طنبور
نصیب دشمنت از گل همیشه بادا خار
مذاق حاسدت از مل همیشه بادا دور
حساب عمر بداندیش بدسگال تو باد
همیشه قابل نقصان چنان که ضرب کسور
ز بیم پیکر خصمت چو پیکر مرطوب
ز رشک گونهٔ دشمن چو گونهٔ محرور
سفید چشم حسود تو چون تن ابرص
سیاه روز حسود تو چون شب دیجور
لگام حکم ترا کام کام برده نماز
چو طوق طوع ترا گردن وحوش و طیور
به رنج حاسد و بدخواهت آسمان شادان
مدام دشمن و بدگوت ز اختران رنجور
قصیدهٔ شمارهٔ ۹۴ - در مدح صاحب ناصرالملة والدین ابوالفتح طاهر: ای ز رای تو ملک و دین معمورقصیدهٔ شمارهٔ ۹۶ - در مدح سلطان فیروز شاه: ای بهمت برتر از چرخ اثیر
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بضیاء دولت و دین خواجهٔ جهان منصور
که هست عالم فانی به ذات او معمور
هوش مصنوعی: درخشش و عظمت حکومت و دین سرور جهانی منصور، که این جهان زوالپذیر به وجود او آباد و سرشار از هستی است.
به کلک بیاراست پیشگاه هنر
به جاه قدر بیفزود پایگاه صدور
هوش مصنوعی: با هنر خوب و زیبا، مقام و اعتبار انسان را بالا میبرد و باعث میشود تا احترام و منزلت او در جامعه بیشتر شود.
به پیش عزمت خاک کثیف باد عجول
به پیش حلمش باد عجول خاک صبور
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به تفاوت در رفتار و ویژگیهای دو عنصر دارد. آدمهای بیصبوری که سریع و با عجله عمل میکنند، ممکن است به دقت و ملاحظهای که لازم است بیتوجه باشند. در مقابل، افراد صبور و با حلم، به آرامی و با دقت پیش میروند و به نظر میرسد که همیشه برتر و با ارزشتر هستند. بهعبارتی، با وجودی که عجله ممکن است افراد را به نتایج سریع برساند، ولی صبر و حوصله میتواند به موفقیتهای پایدارتر و عمیقتری منجر شود.
به جنس جنس هنر در جهان تویی معروف
به نوعنوع شرف در جهان تویی مشهور
هوش مصنوعی: تو در جهان به عنوان نماد و نماینده هنر شناخته میشوی و همچنین به نوعی به عنوان سمبل شرافت نیز معروفی.
به جود قدرت آن داری ارچه ممکن نیست
که خلق را برهانی ز روزی مقدور
هوش مصنوعی: با قدرت و بخشش خود، اگرچه ممکن نیست، میتوانی دیگران را از روزی که برایشان مقدر شده، بینیاز کنی.
تو آن کسی که کند پاس دولتت به گرو
ز چشمخانهٔ باز آشیانهٔ عصفور
هوش مصنوعی: تو کسی هستی که برای حمایت از مقام و منزلتت، باید چشمانت را از پنجره زندگی باز نگهداری و مانند پرندهای که در آشیانهاش نشسته، از محیط اطراف آگاه باشی.
به نزد برق ضمیرت پیاده باشد فرق
به پیش رای منبر تو سایه گردد نور
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وقتی افکار و اندیشههای عمیق و روشن تو در مقابل دیدگاه دیگران قرار میگیرد، منافع و فضیلتهای آن اندیشه به دیگران کمک میکند و مانند سایهای در برابر نور، آنها را در مسیر روشنی هدایت میکند.
صفای طبع تو بفزود آب آب روان
مسیر امر تو بربود گوی باد دبور
هوش مصنوعی: با لطافت روحت، جریان آب روان، راهی برای تحقق خواستههایت نمیگذارد و همچون بادی تند، همه چیز را میبرد.
عبارت تو چرا شد چو گوهر منظوم
کتابت تو چرا شد چو لؤلؤ منثور
هوش مصنوعی: چرا سخنان تو مانند جواهرات منظوم و منظم شدهاند و کلماتت مانند مرواریدهایی که به صورت پراکنده و بینظم هستند، نیستند؟
به تیغ کره تو آنرا که کشته کرد اجل
خدای زنده نگردانش به نفخهٔ صور
هوش مصنوعی: کسی که به دست تقدیر کشته شده، به زندگی بازنمیگردد، حتی اگر خداوند در روز قیامت بخواهد او را زنده کند.
به آب رفق تو آنرا که تشنه کرد امل
سپهر برشده ننمایدش سراب غرور
هوش مصنوعی: دوستی و محبت تو میتواند به کسی که تشنه امید و آرزوست، کمک کند. اما اگر به او وعدههایی توخالی بدهی، او هرگز به آنچه که امیدوار است نمیرسد و به جای آن، گمراهی و فریبی بیش نخواهد دید.
بزرگوارا من بنده و توابع من
همیشه جفت نفیرم از جهان نفور
هوش مصنوعی: ای بزرگوار، من بندهای هستم که همیشه در کنار تو قرار دارم و در دلم از دنیای ناپسند بینفیر میکنم.
مرا نه در خور احوال عادتیست حمید
همی به راز گشادن نباشدم دستور
هوش مصنوعی: من در شرایط عادی نمیتوانم به راحتی رازهای خود را فاش کنم، زیرا چنین کاری نیاز به آموزش و دستور خاصی دارد.
مرا نه در خور ایام همتیست بلند
همی به پرده دریدن نداردم معذور
هوش مصنوعی: من نه در خور زمانهام و نه بلندپروازیام به گونهای است که از پردههای حجاب عبور کنم و در این زمینه توجیهی ندارم.
زمانه هرچه بپوشد نهان بنتوان کرد
که روزگار بود در بنات دهر قصور
هوش مصنوعی: زمان هر چقدر هم که چیزی را پنهان کند، نمیتوان آن را به طور کامل مخفی کرد؛ چرا که روزگار همیشه کمبودها و کاستیهای زمانه را به نمایش میگذارد.
مرا فلک عملی داد در ولایت غم
که دخل آن نپذیرد به هیچ خرج قصور
هوش مصنوعی: سرنوشت کاری به من داده در سرزمین غم که هیچ هزینهای نمیتواند آن را تغییر دهد یا کم کند.
به خیره عزل چه جویم که میرسد شب و روز
به دست حادثه منشور بر سر منشور
هوش مصنوعی: به چه چیزی میتوانم دست یابم وقتی که حوادث به صورت مداوم و پیوسته، زندگیام را تحت تأثیر قرار میدهند؟
من از فلک به تو نالم که از تو دشمن و دوست
چو از فلک به مصیبت همیرسند و به سور
هوش مصنوعی: من از آسمان به تو شکایت میکنم، چرا که دشمن و دوست هر دو همچون آسمان به روز سختی و شادی به سراغ تو میآیند.
همیشه تا بخروشد به پیش گل بلبل
همیشه تا بسراید به پیش مل طنبور
هوش مصنوعی: بلبل همیشه در کنار گل مینوازد و آواز میخواند، همانطور که طنبور همواره مینواخت.
نصیب دشمنت از گل همیشه بادا خار
مذاق حاسدت از مل همیشه بادا دور
هوش مصنوعی: به دشمن تو همیشه باید بدی برسد و طعم تلخی نصیب حسادتت شود.
حساب عمر بداندیش بدسگال تو باد
همیشه قابل نقصان چنان که ضرب کسور
هوش مصنوعی: عمر کسانی که به بدی و منفینگری زندگی میکنند، همیشه در معرض کاهش و نقصان است، همچنان که در ریاضیات، عدد کسری همیشه کمتر از یک است.
ز بیم پیکر خصمت چو پیکر مرطوب
ز رشک گونهٔ دشمن چو گونهٔ محرور
هوش مصنوعی: از ترس اینکه بدن دشمن شبیه بدن خیس و نرم باشد، مانند ترس و حسادت به چهرهی او که مانند چهرهی کسی است که در آتش باشد.
سفید چشم حسود تو چون تن ابرص
سیاه روز حسود تو چون شب دیجور
هوش مصنوعی: چشمان سفید تو به مانند بیماری خاصی است و روز حسود تو تاریک و دلگیر مانند شب است.
لگام حکم ترا کام کام برده نماز
چو طوق طوع ترا گردن وحوش و طیور
هوش مصنوعی: حکومت تو مانند لگام است که کنترل کامل آن را به دست گرفته و نماز تو مانند طوقی است که جانوران و پرندگان را در اطاعت قرار داده است.
به رنج حاسد و بدخواهت آسمان شادان
مدام دشمن و بدگوت ز اختران رنجور
هوش مصنوعی: به خاطر حسادت و بدخواهی دیگران، آسمان همواره شاداب و خوشحال نیست و دشمنی و بدگویی آنها مثل ستارههایی ناراحت برگزیده میشود.

انوری