گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۶۵ - در مدح امیر عزالدین طوطی بک

خراب کرد به یکبار بخل کشور جود
نماند در صدف مکرمات گوهر جود
وبال گشت همه فضل و علم و راحت و مال
شرنگ گشت همه نوش و شهد و شکر جود
برفت باد مروت بگشت خاک وفا
ببست آب فتوت بمرد آدر جود
نخفت فتنه و بی‌جفت خفت شخص هنر
نماند همت و بی‌شوی ماند دختر جود
فلک به مهر نشد یک نفس مطیع خرد
جهان به کام نشد یک زمان مسخر جود
دریده گشت به زوبین ناکسی دل لطف
بریده گشت به شمشیر ممسکی سر جود
نمی‌دمد به مشامم نسیم سنبل عدل
نمی‌دهد به دماغم بخار عنبر جود
به صدق نیست در این عهد بخت ناصر جاه
به طبع نیست در این عصر ملک غمخور جود
هلاک گشت عقات امل ز گرسنگی
مگر نماند به برج شرف کبوتر جود
چرا فروغ نیابد هوای سال امید
که آفتاب هنر رفت در دو پیکر جود
وجود جود عدم گشت و نیست هیچ شکی
که در جهان کرم کس ندید منظر جود
کنون که صبح خساست به شرق بخل دمید
درون پرده شود آفتاب خاور جود
سهیل عدل نتابد به طرف قطب شرف
سپهر ملک نگردد به گرد محور جود
در این هوس که خرامنده ماه من برسید
به شکل عربده بر من کشید خنجر جود
لبش به نوش بیاکنده لطف صانع لطف
رخش به مشک نگاریده صنع داور جود
به خشم گفت که چندین به رسم بی‌ادبان
مگوی مرثیهٔ جود در برابر جود
امید جود مبر از جهان کنون که گشاد
فلک به طالع فرخنده بر جهان در جود
به عون همت سلطان عصر و شاه جهان
شجاع دولت و سالار ملک و صفدر جود
خدایگان سلاطین ستوده عزالدین
کمال ملت و دیهیم عدل و مفخر جود
جهانگشای ولی نعمتی که همت او
همیشه هست به انعام روح‌پرور جود
طری به مکرمت جود اوست سوسن ملک
قوی به تقویت کلک اوست لشکر جود
به فهم حکمت او حاصل است مشکل علم
به وهم همت اوظاهر است مضمر جود
نهفته در دل داهیش بخت ذات کرم
سرشته در کف کافیش طبع جوهر جود
به یمن دولت او گشت چرخ خادم ملک
به عون همت او هست دهر چاکر جود
زهی به حزم و فراست کمال رتبت و جاه
خهی به عزم و سیاست کمال و زیور جود
تویی به طالع میمون مدام بابت ملک
تویی به رای همایون همیشه در خور جود
به احتشام تو فرخنده گشت طالع سعد
به احترام تو رخشنده گشت اختر جود
ز عکس تیغ تو تایید یافت بازوی عدل
به نوک کلک تو تشریف یافت محضر جود
غلام ملک تو بر سر نهاد تاج شرف
عروس بخت تو بر روی بست معجر جود
ندید مثل تو هنگام عدل چشم خرد
نزاد شبه تو هنگام لطف مادر جود
بنازنید ترا افتخار بر سر تخت
بپرورید ترا روزگار بر بر جود
صفات حمد تو در ابتدای مصحف مجد
مثال نعت تو در انتهای دفتر جود
ز هول جود تو لاغر شدست فربه بخل
ز امن بر تو فربه شدست لاغر جود
شدست نام تو مجموع بر وجود کرم
بدین صفات شدی در زمانه سرور جود

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خراب کرد به یکبار بخل کشور جود
نماند در صدف مکرمات گوهر جود
هوش مصنوعی: بخل به یک‌باره باعث خراب شدن و از بین رفتن فضایل و نیکی‌ها می‌شود، و دیگر هیچ چیز با ارزش و گرانبهایی در دل افراد بزرگ و محترم که معرفت و دستاورد خوبی دارند، باقی نمی‌ماند.
وبال گشت همه فضل و علم و راحت و مال
شرنگ گشت همه نوش و شهد و شکر جود
هوش مصنوعی: تمام فضایل، علم، آسایش و ثروت به نوعی عذاب و دردسر تبدیل شده‌اند و آنچه که روزی شیرین و خوشایند به نظر می‌رسید، اکنون سرشار از تلخی و رنج است.
برفت باد مروت بگشت خاک وفا
ببست آب فتوت بمرد آدر جود
هوش مصنوعی: باد مروت رفت و از بین رفتن وفا زمین را فراگرفته، آب فتوت خشک شده و جوانمردی به سر آمده است. سخاوت و generosity دیگر وجود ندارد.
نخفت فتنه و بی‌جفت خفت شخص هنر
نماند همت و بی‌شوی ماند دختر جود
هوش مصنوعی: فتنه و آشوب خوابش نبرد و فردی بی‌همراه و بی‌یار مانده است. در این وضعیت، شخصی که هنری دارد از تلاشش خبری نیست و دختری که حسن و نیکی دارد، بدون شوهر باقی مانده است.
فلک به مهر نشد یک نفس مطیع خرد
جهان به کام نشد یک زمان مسخر جود
هوش مصنوعی: اگر آسمان یک لحظه به مهر و دوستی نمی‌رسد، پس دنیا هم هرگز به کام و خوشی درنمی‌آید و زیر فرمان بخشش قرار نمی‌گیرد.
دریده گشت به زوبین ناکسی دل لطف
بریده گشت به شمشیر ممسکی سر جود
هوش مصنوعی: دل انسان به سبب بی‌کفایتی و ناپختگی، مانند چیزی که از زوبین عبور کند، دچار آسیب می‌شود و به خاطر بخشش‌های بی‌مورد، ممکن است دل‌سرد و خسته گردد.
نمی‌دمد به مشامم نسیم سنبل عدل
نمی‌دهد به دماغم بخار عنبر جود
هوش مصنوعی: نسیم عطرآگینی به مشامم نمی‌رسد و بوی خوشی از generosity و برابری به مشامم نمی‌خورد.
به صدق نیست در این عهد بخت ناصر جاه
به طبع نیست در این عصر ملک غمخور جود
هوش مصنوعی: در این زمان، خوشبختی ناصر به صداقت و راستگویی وابسته نیست و در این دوره، روح بزرگ و سخاوتمندانه‌ای برای مراقبت از حاکمیت وجود ندارد.
هلاک گشت عقات امل ز گرسنگی
مگر نماند به برج شرف کبوتر جود
هوش مصنوعی: عقاب بی‌نوا به خاطر گرسنگی نابود شد، اما در برج شرف کبوتر بخشندگی باقی ماند.
چرا فروغ نیابد هوای سال امید
که آفتاب هنر رفت در دو پیکر جود
هوش مصنوعی: چرا دیگر در هوای سالی که به آن امید داریم، روشنایی نتابد؟ چون آفتاب هنر، در دو وجود نیکو پراکنده شده است.
وجود جود عدم گشت و نیست هیچ شکی
که در جهان کرم کس ندید منظر جود
هوش مصنوعی: وجود بخشش به عدم تبدیل شده و هیچ شکی نیست که در جهان، کسی منظره‌ی کرم و بخشندگی را ندیده است.
کنون که صبح خساست به شرق بخل دمید
درون پرده شود آفتاب خاور جود
هوش مصنوعی: اکنون که صبح بخیلانه به سمت شرق طلوع کرده، آفتاب سخاوت از پشت پرده بیرون خواهد آمد.
سهیل عدل نتابد به طرف قطب شرف
سپهر ملک نگردد به گرد محور جود
هوش مصنوعی: سهیل، ستاره‌ای که نماد عدالت است، به سمت قطب و مرکز آسمان نمی‌تابد و در نتیجه، فرمانروایی آسمان بر اساس سخاوت و generosity قابل تحقق نخواهد بود.
در این هوس که خرامنده ماه من برسید
به شکل عربده بر من کشید خنجر جود
هوش مصنوعی: در این آرزو که معشوقه‌ام با زیبایی‌هایش نزدیک شود، به مانند چهره‌ای که به طور تند و تیز بر من تأثیر می‌گذارد، بخشش و سخاوتش همچون شمشیری بر قلبم فرود می‌آید.
لبش به نوش بیاکنده لطف صانع لطف
رخش به مشک نگاریده صنع داور جود
هوش مصنوعی: لب‌های او همچون شراب، عطری از لطف خالق را به ارمغان می‌آورد و زیبایی چهره‌اش به مانند مشک، آفرینش بخشنده را متجلی می‌سازد.
به خشم گفت که چندین به رسم بی‌ادبان
مگوی مرثیهٔ جود در برابر جود
هوش مصنوعی: با عصبانیت به او گفت که به نادانی و بی‌احترامی، از خوبی‌های بخشش سخن مگوی.
امید جود مبر از جهان کنون که گشاد
فلک به طالع فرخنده بر جهان در جود
هوش مصنوعی: از زندگی ناامید نباش، چرا که حالا که آسمان بخت خوب را به روی دنیا گشوده، نشان از فراوانی و سخاوت دارد.
به عون همت سلطان عصر و شاه جهان
شجاع دولت و سالار ملک و صفدر جود
هوش مصنوعی: با یاری همت پادشاه زمان و فرمانروای جهان، شجاع و نیکوکار در دولت و سردار کشور، داوطلب سخاوت و generosity.
خدایگان سلاطین ستوده عزالدین
کمال ملت و دیهیم عدل و مفخر جود
هوش مصنوعی: خداوندی که سلاطین را ستایش کرده و عزت و شایستگی ملت را نمایان می‌سازد، نماد عدالت و مظهر سخاوت است.
جهانگشای ولی نعمتی که همت او
همیشه هست به انعام روح‌پرور جود
هوش مصنوعی: جهان‌گشای کسی است که با اراده و کوشش خود، همواره در پی خیر و نیکی دیگران است و با بخشش‌های روح‌افزا، به آنان یاری می‌رساند.
طری به مکرمت جود اوست سوسن ملک
قوی به تقویت کلک اوست لشکر جود
هوش مصنوعی: راه رسیدن به بزرگی و کرامت او، همانند سوسن که با قدرت و استحکام به گل می‌نشیند، به ترویج بخشندگی اوست.
به فهم حکمت او حاصل است مشکل علم
به وهم همت اوظاهر است مضمر جود
هوش مصنوعی: فهم حکمت او دشوار است و علم به تصورات و خیالات او آشکار و در عین حال نهفته در بخشندگی اوست.
نهفته در دل داهیش بخت ذات کرم
سرشته در کف کافیش طبع جوهر جود
هوش مصنوعی: در دل کسی که دارای قدرت و بخت است، نعمت و بخشندگی نهفته است و در دستان او ذات مهربانی و ذات جوهر بخشش وجود دارد.
به یمن دولت او گشت چرخ خادم ملک
به عون همت او هست دهر چاکر جود
هوش مصنوعی: به خاطر خیر و برکت او، زمانه به خدمت پادشاه درآمد و به یاری تلاش او، دنیا در خدمت بخشش و generosity است.
زهی به حزم و فراست کمال رتبت و جاه
خهی به عزم و سیاست کمال و زیور جود
هوش مصنوعی: این بیت به تحسین ویژگی‌های برجسته یک فرد اشاره دارد. اولین بخش به حکمت و دقت او در امور زندگی پرداخته و نشان می‌دهد که او از موقعیت اجتماعی و مقام بالایی برخوردار است. در ادامه، استحکام اراده و تدبیر او در زمینه‌های مختلف مورد ستایش قرار می‌گیرد و همچنین به سخاوت و generosity اش اشاره می‌شود که به او زیبایی و جلوه‌ای خاص می‌بخشد. در کل، این بیانگر صفات مهم و عالی یک شخصیت جذاب و قابل احترام است.
تویی به طالع میمون مدام بابت ملک
تویی به رای همایون همیشه در خور جود
هوش مصنوعی: تو همیشه با خوش‌شانسی و شایستگی در موقعیتی هستی که به تو می‌خورد، و همواره مورد احترام و توجه دیگران هستی.
به احتشام تو فرخنده گشت طالع سعد
به احترام تو رخشنده گشت اختر جود
هوش مصنوعی: با وجود جلال و احترام تو، سرنوشت نیکو و خوشبختی برای ما رقم خورده و به خاطر وجود تو، ستاره بخشش و سخاوت درخشان شده است.
ز عکس تیغ تو تایید یافت بازوی عدل
به نوک کلک تو تشریف یافت محضر جود
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویر تیز و قوی شمشیر تو اشاره شده که باعث شده بازوی عدالت تقویت شود و با قلم تو، بزرگی و مقام لطف و generosity به رسمیت شناخته شده است.
غلام ملک تو بر سر نهاد تاج شرف
عروس بخت تو بر روی بست معجر جود
هوش مصنوعی: بنده تو تاج عزت را بر سر نهاد و عروس خوشبختی تو پوششی از بخشش بر چهره دارد.
ندید مثل تو هنگام عدل چشم خرد
نزاد شبه تو هنگام لطف مادر جود
هوش مصنوعی: هیچ کس مانند تو را در زمان عدالت ندیدم، چشمی که خرد را تربیت کند، و هیچ کس مانند تو را در هنگام لطف و مهربانی مادر نیکوکاری مشاهده نکرده‌ام.
بنازنید ترا افتخار بر سر تخت
بپرورید ترا روزگار بر بر جود
هوش مصنوعی: به خود بنازید که به عنوان یک مقام والا بر فراز تخت نشسته‌اید و زندگی شما را زمان با نعمت و کرامت پرورش می‌دهد.
صفات حمد تو در ابتدای مصحف مجد
مثال نعت تو در انتهای دفتر جود
هوش مصنوعی: ویژگی‌های ستایش و سپاسگزاری تو در آغاز کتاب نمونه‌ای از توصیفات، و عظمت مهربانی تو در پایان دفتر بخشندگی نمایان است.
ز هول جود تو لاغر شدست فربه بخل
ز امن بر تو فربه شدست لاغر جود
هوش مصنوعی: از ترس بخشش تو، بخل به شدت زجر کشیده و لاغر شده است، در حالی که نعمت و وفور تو باعث فربه و پر از آرامش شده است.
شدست نام تو مجموع بر وجود کرم
بدین صفات شدی در زمانه سرور جود
هوش مصنوعی: نام تو باعث شده تا کرم و نیکی به جمع آید و با همین ویژگی‌ها در دوران خود، سرور و پیشوای بخشندگی شده‌ای.