قصیدهٔ شمارهٔ ۵۴ - در مدح سلطان سنجر
خسروا بخت همنشین تو باد
مشتری در قران قرین تو باد
خواجهٔ اختران غلام تو گشت
عرصهٔ آسمان زمین تو باد
خاتم و خنجر قضا و قدر
در یسار تو و یمین تو باد
آسمان و مجره و خورشید
تخت و تیغ تو و نگین تو باد
چون قضا رنگ حادثات زند
ناظرش حزم پیشبین تو باد
چون قدر نقش کاینات کند
دفترش صفحهٔ یقین تو باد
مشکلی کان کلیم حل نکند
سخرهٔ دست و آستین تو باد
معجزی کان مسیح پی نبرد
راه تحصیل آن رهین تو باد
در براهین رؤیت ایزد
برترین حجتی جبین تو باد
در وقایع گرهگشای امور
رای رایتکش رزین تو باد
در حوادث گریزگاه جهان
حصن اندیشهٔ حصین تو باد
سعد و نحس مدبران فلک
هر دو موقوف مهر و کین تو باد
چرخ را در مصاف کون و فساد
جمله بر وفق هان و هین تو باد
رونق ملک و استقامت دین
دایم از قوت متین تو باد
ابر باران فتح و سیل ظفر
از کمان تو و کمین تو باد
سبز خنگ سپهر پیوسته
نوبتیوار زیر زین تو باد
آفتابی که خازن کانهاست
نایب خازن و امین تو باد
تا کس از آفرین سخن گوید
سخن خلق آفرین تو باد
مدد بینهایت ابدی
از شهور تو و سنین تو باد
همه وقتی خدای عز و جل
حافظ و ناصر و معین تو باد
قصیدهٔ شمارهٔ ۵۳ - در مدح سلطان سلیمان شاه: ملکا مملکت به کام تو بادقصیدهٔ شمارهٔ ۵۵ - در تهنیت عید و مدح پیروزشاه: ای عید دین و دولت عیدت خجسته باد
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.