گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۵۰ - در مدح سلطان‌الخواتین عصمةالدین مریم

هزار سال زیادت بقای خاتون باد
مه مبارک روزه برو همایون باد
هزار سال به میزان عدل و انصافش
امور دولت و اشغال خلق موزون باد
جهان رفعت و عز و جلال عصمت دین
که عز و عصمت با جانش هر دو مقرون باد
بر آسمان کمالش به هر قران که فتد
هزار سال طواف سعود گردون باد
بر آستان جلالش به هر قدم که نهد
هزار دشمنش اندر زمین چو قارون باد
ز شرم فکرت او روی شمس گلگونست
ز خون دشمن او تیغ چرخ گلگون باد
اگر تصرف گردون به کام او نبود
در انتظار وجود از وجود بیرون باد
وگر تفاخر دریا به دست او نبود
به جای در و گهر در دل صدف خون باد
ایا سخای تو توجیه رزق را قانون
برو مزید نباشد هموش قانون باد
ز رشک وسعت دریای طبع پر گهرت
کنار دریا از آب دیده جیحون باد
به روزگار تو ور هست فتنه فتنهٔ خواب
برو چو بخت حسودست همیشه مفتون باد
زمانه جمله چو بیمار وهم و حادثه‌اند
ز پاس و امن توشان باره باد و معجون باد
جریدهای تواریخ عهد دولت تو
ز رسمهای تو پر درج در مکنون باد
تمنیی که به اقبال روزگارت هست
در انتظار قبول تو باد و اکنون باد
ایا به دست تو در گوهر سخا تضمین
به پای قدر تو در اوج چرخ مضمون باد
خرابه‌ای که ضروریست بر بساط زمین
ز بس عمارت عدلت چو ربع مسکون باد
اگرنه از شکر شکر تو همیشه ترست
مذاق بنده لعابش چو آب افیون باد
به دشمنان تو بر، هرشب از کمین قضا
سپاه حادثه چرخ را شبیخون باد
به بارگاه تو در شیر فرش ایوان را
به خاصیت شرف و فر شیر گردون باد
به خدمت تو درم روزگار میمون گشت
ز جود و جاه تو کت روزگار میمون باد
ز خرمی که دلم عیش تو همی خواهد
بدان همی نرسد فکرتم که آن چون باد
همیشه تا به جهان در کمی و افزونیست
حسود جاه تو کم باد و جاهت افزون باد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هزار سال زیادت بقای خاتون باد
مه مبارک روزه برو همایون باد
هوش مصنوعی: برای هزار سال، زندگی و بقاء خانم گرامی تو، مبارک باد! روزت نیز پر از خوشی و خوشبختی باشد.
هزار سال به میزان عدل و انصافش
امور دولت و اشغال خلق موزون باد
هوش مصنوعی: به مدت هزار سال، با توجه به عدالت و انصاف، امور کشورداری و اداره مردم به طور متوازن و هماهنگ برقرار باشد.
جهان رفعت و عز و جلال عصمت دین
که عز و عصمت با جانش هر دو مقرون باد
هوش مصنوعی: جهان حاکی از بزرگی و ارجمندی دین است، و این عظمت و پاکی با روح او پیوسته و همراه است.
بر آسمان کمالش به هر قران که فتد
هزار سال طواف سعود گردون باد
هوش مصنوعی: در آسمان کمال او، هر قدر که زمان بگذرد، به‌طور مداوم مانند یک دور گردشی در مدار سعادت و خوش‌بختی خواهد بود.
بر آستان جلالش به هر قدم که نهد
هزار دشمنش اندر زمین چو قارون باد
هوش مصنوعی: در هر قدمی که او بر درگاه عظمتش برمی‌دارد، هزاران دشمن مانند قارون در زمین خواهند بود.
ز شرم فکرت او روی شمس گلگونست
ز خون دشمن او تیغ چرخ گلگون باد
هوش مصنوعی: به خاطر شرم و ندامت فکر او، چهره‌اش مانند خورشید سرخ رنگ شده است و از خون دشمنش، تیرگی و زشتی زمان هم به رنگ سرخ درآمده است.
اگر تصرف گردون به کام او نبود
در انتظار وجود از وجود بیرون باد
هوش مصنوعی: اگر آسمان به دنبال خواسته‌های او نبود، پس بهتر است که او منتظر وجود خود نباشد و از هستی بیرون برود.
وگر تفاخر دریا به دست او نبود
به جای در و گهر در دل صدف خون باد
هوش مصنوعی: اگر دریا به دلیل او بزرگى و افتخار نداشت، جگر صدف دیگر جواهر و گوهرى به‌جا نمی‌گذاشت.
ایا سخای تو توجیه رزق را قانون
برو مزید نباشد هموش قانون باد
هوش مصنوعی: آیا بخشش و سخاوت تو می‌تواند توجیهی برای روزی و روزگار باشد؟ این قانون همیشه برقرار است و نباید تغییر کند.
ز رشک وسعت دریای طبع پر گهرت
کنار دریا از آب دیده جیحون باد
هوش مصنوعی: از حسادت فراوان نسبت به وسعت و عمق اندیشه‌ات، به نوبه خود در کنار دریا، اشک‌های من مانند آب جیحون سرازیر می‌شود.
به روزگار تو ور هست فتنه فتنهٔ خواب
برو چو بخت حسودست همیشه مفتون باد
هوش مصنوعی: در زمان تو اگر دسیسه‌ای وجود دارد، باید به خواب بروی، زیرا بخت تو به گونه‌ای است که همواره تحت تأثیر حسادت و فتنه‌ها قرار دارد.
زمانه جمله چو بیمار وهم و حادثه‌اند
ز پاس و امن توشان باره باد و معجون باد
هوش مصنوعی: زمانه مانند یک بیمار است که دائما در حال گذر از افکار و حوادث مختلف است. در این میان، تو می‌توانی با آرامش و ایمنی از همه این موارد عبور کنی و خود را از تاثیرات منفی حفاظت کنی.
جریدهای تواریخ عهد دولت تو
ز رسمهای تو پر درج در مکنون باد
هوش مصنوعی: تاریخ‌نگاری‌های مربوط به زمان حکومت تو، پر از ویژگی‌ها و رسم‌های تو باشد که در دل خود نهفته‌اند.
تمنیی که به اقبال روزگارت هست
در انتظار قبول تو باد و اکنون باد
هوش مصنوعی: خواسته‌ای که به روزگار پرامید تو مرتبط است، امیدوارم که در انتظار پذیرش تو بماند و اینک نیز در حال حاضر.
ایا به دست تو در گوهر سخا تضمین
به پای قدر تو در اوج چرخ مضمون باد
هوش مصنوعی: آیا در دستان تو، سخاوت و generosity به صورت یک گوهر به چشم می‌خورد و ارزش تو در بالاترین مرتبه آسمانی نمایان است؟
خرابه‌ای که ضروریست بر بساط زمین
ز بس عمارت عدلت چو ربع مسکون باد
هوش مصنوعی: در اینجا به تخریبی اشاره شده که به دلیل سختی و نادانی بشر بر روی زمین به وجود آمده است، و این، نتیجه فقدان عدالت و نظم در زندگی انسان‌هاست. اگر عدالت برقرار بود، این شرایط ناخوشایند و ویرانه‌ها وجود نداشتند و زندگی به شکل بهتری جریان داشت.
اگرنه از شکر شکر تو همیشه ترست
مذاق بنده لعابش چو آب افیون باد
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف حالتی می‌پردازد که در آن شخص از شیرینی عشق یا جذابیت کسی به شدت لذت می‌برد، اما در عین حال دوستی یا رابطه‌ای نیز دارای خطراتی است. بنده یا شخصی که این احساس را تجربه می‌کند، گویی به چیزی معتاد شده و طعم شیرین آن برایش دلپذیر است، اما در پس این لذت‌ها، ترسی از عواقب یا وابستگی به آن وجود دارد. به عبارت دیگر، شیرینی و لذت عشق می‌تواند به حالتی وابسته و اعتیادی منجر شود که با خود خطراتی به همراه دارد.
به دشمنان تو بر، هرشب از کمین قضا
سپاه حادثه چرخ را شبیخون باد
هوش مصنوعی: دشمنان تو هر شب در کمین تقدیر هستند و حوادث زندگی مانند سپاهی به تو هجوم می‌آورند.
به بارگاه تو در شیر فرش ایوان را
به خاصیت شرف و فر شیر گردون باد
هوش مصنوعی: به درگاه تو در ایوانی که با فرش شیر پوشیده شده، امیدوارم که شرافت و عظمت به تو عطا شود.
به خدمت تو درم روزگار میمون گشت
ز جود و جاه تو کت روزگار میمون باد
هوش مصنوعی: به خاطر خدمت کردن به تو، روزگار برایم خوش و دلپذیر شده است و امیدوارم این روزگار همچنان از بخشش و بزرگی تو بهره‌مند باشد.
ز خرمی که دلم عیش تو همی خواهد
بدان همی نرسد فکرتم که آن چون باد
هوش مصنوعی: از شادی و لذتی که در دل دارم و می‌خواهم از آن بهره‌مند شوم، نمی‌توانم به فکر تو باشم، زیرا این فکر مانند باد زودگذرا است.
همیشه تا به جهان در کمی و افزونیست
حسود جاه تو کم باد و جاهت افزون باد
هوش مصنوعی: در زندگی همیشه ممکن است کم و زیاد وجود داشته باشد، اما باشد که حسادت به جاه و مقام تو کمتر شود و مقام و اعتبار تو بیشتر گردد.