قصیدهٔ شمارهٔ ۵ - در مدح امیر سید مجدالدین ابوطالب
زان پس که قضا شکل دگر کرد جهان را
وز خاک برون برد قدر امن و امان را
در بلخ چه پیری و جوانی بهم افتاد
اسباب فراغت بهم افتاد جهان را
چون بخت جوان و خرد پیر گشادند
بر منفعت خلق در دست و زبان را
پیوسته ثنا گفت فلک همت این را
همواره دعا گفت ملک دولت آن را
این مزرعهٔ تخم سخا کرد زمین را
وان دفتر آیات ثنا کرد زبان را
آن دید جهان از کرم هر دو که هرگز
در حصر نیاید نه یقین را نه گمان را
نزد تو اگر صورت این حال نهانست
بر رای تو پیدا کنم این راز نهان را
بوطالب نعمه چو شهاب زکی از جود
یک چند کم آورد چه دریا و چه کان را
چون دست حوادث در این هر دو فروبست
دربست جهانباز ز امساک میان را
آن بود که بحر کرمش زود برانگیخت
از لجهٔ کف ابر چو دریای روان را
تا بر دهن خشک جهان نایژه بگشاد
وز بیخ بزد شعلهٔ نار حدثان را
ورنه که به تن باز رسانیدی از این قوم
باکتم عدم رفته دو صد قافله جان را
القصه از این طایفه کز روی مروت
آسان گذرانند جهان گذران را
زیر فلک پیر ز پیران و جوانان
او ماند و تو دانی که نماند دگران را
بختیست جوان اهل جهان را به حقیقت
یارب تو نگهدار مر این بخت جوان را
قصیدهٔ شمارهٔ ۴ - در مدح وزیر: ای قاعدهٔ تازه ز دست تو کرم راقصیدهٔ شمارهٔ ۶ - در مدح عمادالدین فیروز شاه: باز این چه جوانی و جمالست جهان را
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زان پس که قضا شکل دگر کرد جهان را
وز خاک برون برد قدر امن و امان را
هوش مصنوعی: پس از آنکه تقدیر شکل تازهای به جهان داد و از خاک، نعمتهای ایمنی و امنیت را برداشت.
در بلخ چه پیری و جوانی بهم افتاد
اسباب فراغت بهم افتاد جهان را
هوش مصنوعی: در بلخ، پیر و جوان با هم درگیر شدند و همه چیز برای خوش گذرانی و آسایش فراهم شد.
چون بخت جوان و خرد پیر گشادند
بر منفعت خلق در دست و زبان را
هوش مصنوعی: زمانی که بخت جوان و اندیشهی پیر به نفع مردم گشایش یافت، در دست و زبان بلاغت و توانایی بیشتری پیدا کردند.
پیوسته ثنا گفت فلک همت این را
همواره دعا گفت ملک دولت آن را
هوش مصنوعی: همواره ستایش و تحسین از جانب آسمان برای او بوده و همیشه ملک و حکومت نیز برایش دعا و خواستار خیر بودهاند.
این مزرعهٔ تخم سخا کرد زمین را
وان دفتر آیات ثنا کرد زبان را
هوش مصنوعی: این زمین، با بذری که پاشیده شده، سخاوت و generosity را به نمایش گذاشته است و این زبان، با ذکر آیات و ستایشها، نقش خود را به خوبی ایفا کرده است.
آن دید جهان از کرم هر دو که هرگز
در حصر نیاید نه یقین را نه گمان را
هوش مصنوعی: آنها نیک دریافتهاند که دنیا به خاطر مهربانی الهی هیچگاه در محدودیت قرار نمیگیرد و نه یقین و نه گمان نمیتواند آن را به بند بکشد.
نزد تو اگر صورت این حال نهانست
بر رای تو پیدا کنم این راز نهان را
هوش مصنوعی: اگرچه این حالت در تو پنهان است، اما من میخواهم با تفکر و اندیشهام این راز نهان را برای تو آشکار کنم.
بوطالب نعمه چو شهاب زکی از جود
یک چند کم آورد چه دریا و چه کان را
هوش مصنوعی: چون ستارهای روشن و پاک، نعمتهای بو طالب مانند شهاب درخشان است؛ اما او از بخشش خود گاهی کم میآورد، در حالی که دریا و معدنها نیز چندان فراوانی ندارند.
چون دست حوادث در این هر دو فروبست
دربست جهانباز ز امساک میان را
هوش مصنوعی: وقتی که حوادث زندگی مانع از پیشرفت هر دو شدند و راه را بر همدیگر بستند، جهان به خاطر خودداری از عمل و فعالیت متوقف شد.
آن بود که بحر کرمش زود برانگیخت
از لجهٔ کف ابر چو دریای روان را
هوش مصنوعی: این جمله به تصویر کشیدن قدرت و کرم الهی اشاره دارد. در آن، به این نکته پرداخته میشود که خداوند به سرعت و به آسانی میتواند نعمتها و رحمتهای خود را به انسانها برساند، بهگونهای که همانند دریایی روان از میان ابرها بهراحتی جاری میشود. به این ترتیب، بیان میشود که خداوند با ارادهاش میتواند برکاتش را به گونهای سرازیر کند که انسانها احساس کنند در برابر وسعت و عمق کرم او قرار گرفتهاند.
تا بر دهن خشک جهان نایژه بگشاد
وز بیخ بزد شعلهٔ نار حدثان را
هوش مصنوعی: جهان که خشکی و بیروح است، با صدای خوشی زنده میشود و شعلههای آتش از عمق آن بهیکباره به وجود میآید.
ورنه که به تن باز رسانیدی از این قوم
باکتم عدم رفته دو صد قافله جان را
هوش مصنوعی: اگر نبود که به تنم از این جماعت ترسی داشته باشم، باید بگویم که از دست رفتن این جان به اندازهی دوصد قافله برایم مهم نیست.
القصه از این طایفه کز روی مروت
آسان گذرانند جهان گذران را
هوش مصنوعی: خلاصه اینکه افرادی هستند که به خاطر انسانیت و جوانمردی، به آسانی از مشکلات و سختیهای زندگی عبور میکنند و به راحتی از دنیا میگذرند.
زیر فلک پیر ز پیران و جوانان
او ماند و تو دانی که نماند دگران را
هوش مصنوعی: در زیر آسمان، او از میان تمام پیران و جوانان باقی مانده است و تو خوب میدانی که دیگران در این وضعیت نماندهاند.
بختیست جوان اهل جهان را به حقیقت
یارب تو نگهدار مر این بخت جوان را
هوش مصنوعی: ای خدای حقیقت، جوانان دنیا را بختی مبارک دادهای، پس تو نگهدار این بخت جوانان را!