گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۴۵ - در مدح ابوالفتح ناصرالدین طاهر

آفرین بر حضرت دستور و بر دستور باد
جاودان چشم بد از جاه و جلالش دور باد
ملک را از رایت اقبال و رای روشنش
تا که نور و سایه باشد سایه باد و نور باد
رایت و رایش که در نظم ممالک آیتی است
تا نزول آیت نصرت بود منصور باد
من نگویم کز پی تفویض ملک روم و چین
بر درش دایم رسول قیصر و فغفور باد
گویم از بهر نظام ملک سلطان سپهر
در رکابش ز اختران پیوسته صد مذکور باد
هرکه همچون دانهٔ انگور با او شد دودل
ریخته خونش چو خون خوشهٔ انگور باد
تیغ زنگ از آب گیرد ملک نقصان از غرور
زین سپس رایش به ملک و جاه نامغرور باد
از برای پاسبان قصر او یعنی زحل
در نه اقلیم فلک تا روز هر شب سور باد
مشتری را از شرف دولت‌سرای طالعش
چون کلیم‌الله را خلوت سرای طور باد
در کنار بارگاهش در صف حجاب بار
والی عقرب کمر بربسته چون زنبور باد
آفتاب ار کلبهٔ بدخواه او روشن کند
روز دوران از کسوف کل شب دیجور باد
زهره گر در مجلس بزمش نباشد بربطی
در میان اختران چون زاد فی الطنبور باد
گر وزیر آفتاب از خدمتش گردن کشد
از جمالی کافتابش می دهد مهجور باد
منشی ملک فلک در هرچه منشوری نوشت
کلکش اندر عهدهٔ توقیع آن منشور باد
در زوایای عدم گر بر خلافش واردیست
همچنان در طی ستر نیستی مستور باد
هرچه در الواح گردونست از اسرار غیب
در ورقهای وقوفش بر ولا مسطور باد
آسمان از نیک و بد هر آیتی کامل کند
شان او بر اقتضای رای او مقصور باد
ای به تدبیر آصف ملک سلیمان دوم
جبر امرت را چو انس و جان فلک مجبور باد
ملک معمورست تا معمار او تدبیر تست
تا جهان باقیست این معمار و آن معمور باد
در عمارتهای عالم کز تو خواهد شد تمام
هرکجا رایت مهندس آسمان مزدور باد
نعمت جاه تو عالم را مهنا نعمتیست
حظ برخورداری عالم ازو موفور باد
فتنه را بخت بداندیشت نکو همخوابه‌ایست
هر دو را امکان بیداری به نفخ صور باد
هرکجا گنجی نهد در کان و دریا آفتاب
مه که بیت‌المال او دارد ترا گنجور باد
گر به جز کام تو زاید شب که آبستن بود
شب عزب ورنه سقنقور قدر کافور باد
هرکرا در سر نه از جام وفاقت مستی است
جانش از درد اجل تا جاودان مخمور باد
خواستم گفتن جهان مامور امرت باد و باز
گفتم او مامور و آنگه گویمش مامور باد
وهم با وصف تو چون خورشید و خفاشند راست
در چنین حیرت گرش سهوی فتد معذور باد
خصم بد عهدت که کهف ملک را هشتم کسست
گر کند خدمت همش جل باد و هم ساجور باد
ورنه دایم چار چشمش در غم یک استخوان
بر در قصاب جان اندر سرش ساطور باد
شاعران از دشمن ممدوح چون ذکری کنند
رسم را گویند کز قهر اجل مقهور باد
بنده می‌گوید مبادش مرگ بل عمر دراز
همچنان مقهور این دارالغرور زور باد
لیکن از جاه تو هر دم زیر بار غصه‌ای
کاندران راحت شمارد مرگ را رنجور باد
باغ دولت را که آب آن لعاب کلک تست
با نمای عهد نیسان حاصل باحور باد
وین چهار آزاد سروت را که تعیین شرط نیست
از جمال هریکی هردم دلت مسرور باد
تاکه بر هر هفت کشور سایه‌شان شامل شود
نشو در بلخ و هری و مرو و نیشابور باد
تا که «المقدورکائن» شرط کار عالمست
کلک و رایت کار ساز کائن و مقدور باد
پیش صدر و مسند عالیت هر عیدی چنین
از فحول شاعران صد شاعر مشهور باد
وانگه از پیرایهٔ عدل تو تا عید دگر
گردن و گوش جهان پر لؤلؤ منثور باد
بارگاهت کعبه، مردم حاج و درگاهت حرم
مجلست فردوس و کوثر جام و ساقی حور باد
احتیاجی نیست جاهت را به سعی روزگار
ور کند نوعی بود از بندگی مشکور باد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آفرین بر حضرت دستور و بر دستور باد
جاودان چشم بد از جاه و جلالش دور باد
هوش مصنوعی: ستایش بر مقام والا و بزرگ آن حضرت باد و امیدوارم همیشه از بدی‌ها دور بماند.
ملک را از رایت اقبال و رای روشنش
تا که نور و سایه باشد سایه باد و نور باد
هوش مصنوعی: سلطنت و حکومت کسی تا زمانی پایدار و موفق خواهد بود که از اقبال و تدبیر روشنی برخوردار باشد، زیرا این اقبال و تدبیر مانند نور و سایه‌ای است که به او نیرو و پایداری می‌بخشد.
رایت و رایش که در نظم ممالک آیتی است
تا نزول آیت نصرت بود منصور باد
هوش مصنوعی: شکوه و عظمت تو که در نظم کشورها نشانه‌ای از قدرت و شکوه است، تا زمانی ادامه دارد که پیام پیروزی نازل شود. باشد که همیشه پیروز و موفق باشی.
من نگویم کز پی تفویض ملک روم و چین
بر درش دایم رسول قیصر و فغفور باد
هوش مصنوعی: من نمی‌گویم که برای به دست آوردن حکومت و سرزمین‌های بزرگ چون روم و چین، همیشه نمایندگان قیصر و فغفور در درگاه او حضور دارند.
گویم از بهر نظام ملک سلطان سپهر
در رکابش ز اختران پیوسته صد مذکور باد
هوش مصنوعی: من می‌گویم به خاطر نظم و اعتبار ملک، ای سلطان آسمان، در خدمت تو ستارگان همیشه در کنار تو قرار گیرند و به نیکی یاد شوند.
هرکه همچون دانهٔ انگور با او شد دودل
ریخته خونش چو خون خوشهٔ انگور باد
هوش مصنوعی: کسی که مانند دانهٔ انگور با او در تردید باشد، سرنوشتش همچون خون خوشهٔ انگور خواهد بود که ریخته می‌شود.
تیغ زنگ از آب گیرد ملک نقصان از غرور
زین سپس رایش به ملک و جاه نامغرور باد
هوش مصنوعی: زنگ تیغ از آب می‌گیرد، زیرا سلطنت از خودبزرگ‌بینی و غرور دچار نقصان می‌شود. بنابراین، او باید از این پس به مقام و افتخاراتش بدون غرور نگاه کند.
از برای پاسبان قصر او یعنی زحل
در نه اقلیم فلک تا روز هر شب سور باد
هوش مصنوعی: برای حافظان قصر زحل، در نه اقلیم آسمان، تا زمانی که شب‌ها به روز می‌پیوندند، جشن و شادی برقرار است.
مشتری را از شرف دولت‌سرای طالعش
چون کلیم‌الله را خلوت سرای طور باد
هوش مصنوعی: مشتری، مانند کلیم‌الله که در کوه طور با خداوند خلوت کرده بود، از مقام و منزلت بالای خود برخوردار است. او در فضایی خصوصی و با احترام خاصی قرار دارد.
در کنار بارگاهش در صف حجاب بار
والی عقرب کمر بربسته چون زنبور باد
هوش مصنوعی: در کنار کاخ او، در صف حجاب، حاکم با جدیت و استقامت مانند زنبوری که با سرعت حرکت می‌کند، آماده و هوشیار است.
آفتاب ار کلبهٔ بدخواه او روشن کند
روز دوران از کسوف کل شب دیجور باد
هوش مصنوعی: اگر خورشید هم بر خانهٔ بدخواه او تابش کند، روزگار همچنان از کسوف و تاریکی شب‌های سیاه نخواهد بود.
زهره گر در مجلس بزمش نباشد بربطی
در میان اختران چون زاد فی الطنبور باد
هوش مصنوعی: اگر زهره در مجالس خوشی نباشد، مانند خوشه‌ای از ستاره‌هاست که در میان ساز و آهنگ نیست و تنها به همان صورت که بادی در طنبور می‌وزد، بی‌معنا و بدون انگیزه می‌ماند.
گر وزیر آفتاب از خدمتش گردن کشد
از جمالی کافتابش می دهد مهجور باد
هوش مصنوعی: اگر وزیر آفتاب از خدمت او سرباز زند، از زیبایی او چون خورشید، دلخواهی می‌گیرد که او را تنها می‌گذارد.
منشی ملک فلک در هرچه منشوری نوشت
کلکش اندر عهدهٔ توقیع آن منشور باد
هوش مصنوعی: نویسندهٔ آسمان در هر چیزی که نامه‌ای نوشت، امضا و تأیید آن بر عهدهٔ قدرت او بود.
در زوایای عدم گر بر خلافش واردیست
همچنان در طی ستر نیستی مستور باد
هوش مصنوعی: اگر در زوایای عدم (عدم وجود) به مسیری مخالف پیش روی، مانند این است که هنوز در پوشش عدم (نمود ناپذیری) در حالت پنهان قرار داری.
هرچه در الواح گردونست از اسرار غیب
در ورقهای وقوفش بر ولا مسطور باد
هوش مصنوعی: هرچیزی که در آسمان‌ها به عنوان اسرار پنهان وجود دارد، در صفحات علم و دانش به وضوح نوشته شده است.
آسمان از نیک و بد هر آیتی کامل کند
شان او بر اقتضای رای او مقصور باد
هوش مصنوعی: آسمان همواره نشانه‌های خوبی و بدی را به طور کامل نمایش می‌دهد و جایگاه او بر اساس حکمت و اراده‌اش تعیین شده است.
ای به تدبیر آصف ملک سلیمان دوم
جبر امرت را چو انس و جان فلک مجبور باد
هوش مصنوعی: ای کسی که به تدبیر آصف، مقام سلیمان دوم را داری، باید بگویم که تقدیر تو مانند جان و روح آسمان‌ها به اجبار در دست توست.
ملک معمورست تا معمار او تدبیر تست
تا جهان باقیست این معمار و آن معمور باد
هوش مصنوعی: شهر و دیاری که آباد است، تا زمانی که معمار آن به خوبی برنامه‌ریزی و مدیریت کند، به حیات خود ادامه خواهد داد. تا زمانی که این مدیریت وجود داشته باشد، آبادانی و شکوه آن نیز باقی خواهد ماند.
در عمارتهای عالم کز تو خواهد شد تمام
هرکجا رایت مهندس آسمان مزدور باد
هوش مصنوعی: در ساختمان‌های دنیا که به یمن وجود تو کامل خواهد شد، هر جا که پرچم مهندس آسمان به اهتزاز درآید.
نعمت جاه تو عالم را مهنا نعمتیست
حظ برخورداری عالم ازو موفور باد
هوش مصنوعی: زیبایی مقام و منزلت تو باعث خوشحالی و خوشبختی دنیا و انسان‌هاست و باید از این نعمت به خوبی بهره‌مند شوند.
فتنه را بخت بداندیشت نکو همخوابه‌ایست
هر دو را امکان بیداری به نفخ صور باد
هوش مصنوعی: فتنه را می‌توان به‌عنوان یک بدشانسی و وضعیت ناخوشایند دانست که با یک خواب خوش است و این دو (فتنه و خواب) هر دو فرصتی برای بیداری و تغییر دارند، مانند نفخ صور که زنده‌کننده است.
هرکجا گنجی نهد در کان و دریا آفتاب
مه که بیت‌المال او دارد ترا گنجور باد
هوش مصنوعی: هر جایی که گنج و ثروتی در دل زمین یا دریا وجود داشته باشد، مانند آفتاب و ماه، بیت‌المال متعلق به اوست. پس امیدوارم تو نیز مانند یک گنجور (کسی که گنج‌ها را نگهداری می‌کند) باشی و از آن ثروت بهره‌مند شوی.
گر به جز کام تو زاید شب که آبستن بود
شب عزب ورنه سقنقور قدر کافور باد
هوش مصنوعی: اگر شب به جز خوشی و خواسته‌ات چیزی دیگر به همراه آورد، مانند شب زناشویی که انتظارش را داشتیم، پس مرغ حق هرگز به ارزش خود نخواهد رسید.
هرکرا در سر نه از جام وفاقت مستی است
جانش از درد اجل تا جاودان مخمور باد
هوش مصنوعی: هر کس که در دلش نشانی از محبت و عشق تو ندارد، زندگی‌اش پر از رنج و عذاب خواهد بود و تا زمانی که زنده است، همچنان تحت تأثیر این درد خواهد ماند.
خواستم گفتن جهان مامور امرت باد و باز
گفتم او مامور و آنگه گویمش مامور باد
هوش مصنوعی: خواستم بگویم که جهان برای انجام امورات تومامور است، اما دوباره گفتم که او فقط یک مامور است و سپس تصمیم گرفتم که بگویم او هم مامور است.
وهم با وصف تو چون خورشید و خفاشند راست
در چنین حیرت گرش سهوی فتد معذور باد
هوش مصنوعی: در توصیف تو، خیالات مانند خورشید و خفاش عمل می‌کنند؛ زیرا در چنین شگفتی‌ای اگر خطایی از آنها سر بزند، باید ببخشیده شوند.
خصم بد عهدت که کهف ملک را هشتم کسست
گر کند خدمت همش جل باد و هم ساجور باد
هوش مصنوعی: دشمن بدعهد تو که پناهگاه پادشاهان است، اگر هم به تو خدمت کند، آن خدمت فقط به خودخواهی و نفع شخصی او برمی‌گردد.
ورنه دایم چار چشمش در غم یک استخوان
بر در قصاب جان اندر سرش ساطور باد
هوش مصنوعی: اگر نبود، همیشه دو چشمش در اندوه یک تکه گوشت، در برابر قصابی، جانش زیر فشار چاقو خواهد بود.
شاعران از دشمن ممدوح چون ذکری کنند
رسم را گویند کز قهر اجل مقهور باد
هوش مصنوعی: شاعران وقتی نام دشمن محبوب خود را می‌برند، به گونه‌ای می‌گویند که امیدوارند او تحت تأثیر مرگ و شکست قرار نگیرد.
بنده می‌گوید مبادش مرگ بل عمر دراز
همچنان مقهور این دارالغرور زور باد
هوش مصنوعی: گفتن اینکه من نمی‌خواهم مرگ را، بلکه عمر طولانی می‌خواهم، تا همچنان زیر سلطه این دنیای فریبنده و قدرت باد باشم.
لیکن از جاه تو هر دم زیر بار غصه‌ای
کاندران راحت شمارد مرگ را رنجور باد
هوش مصنوعی: اما از مقام تو هر لحظه زیر فشار ناراحتی‌ای هست که در آن، مرگ را برای رنجور، راحت به حساب می‌آورد.
باغ دولت را که آب آن لعاب کلک تست
با نمای عهد نیسان حاصل باحور باد
هوش مصنوعی: باغی که به عنوان نماد خوشبختی و موفقیت شناخته می‌شود، آبی دارد که به زیبایی و جاذبه آن افزوده است و می‌تواند نشانه‌ای از دوران و زمانه‌ای خاص باشد که خوشی و سرسبزی را به همراه دارد.
وین چهار آزاد سروت را که تعیین شرط نیست
از جمال هریکی هردم دلت مسرور باد
هوش مصنوعی: این چهار سرو بلند و آزاد که هیچ قید و شرطی برای آنها نیست، از زیبایی هر یک از این سروها، دلت همیشه شاد باشد.
تاکه بر هر هفت کشور سایه‌شان شامل شود
نشو در بلخ و هری و مرو و نیشابور باد
هوش مصنوعی: به این معناست که آرزو داریم سایه شأن بر تمام هفت کشور بگستراد. در عین حال، در بلخ، هری، مرو و نیشابور نباید از میان بروند و از بین بروند.
تا که «المقدورکائن» شرط کار عالمست
کلک و رایت کار ساز کائن و مقدور باد
هوش مصنوعی: هر چیزی که مقدر است و وجود خواهد داشت، در واقع بخشی از کار عالم است. بنابراین، قلم و پرچم برای ساختن و پیشبرد این کار برکت و قدرت داشته باشد.
پیش صدر و مسند عالیت هر عیدی چنین
از فحول شاعران صد شاعر مشهور باد
هوش مصنوعی: هر سال در جشن‌ها و مراسم‌های بزرگ، شاعران معروف و برجسته‌ای باید در حضور تو، که جایگاه بالایی داری، شعر بگویند و توانایی‌های خود را نشان دهند.
وانگه از پیرایهٔ عدل تو تا عید دگر
گردن و گوش جهان پر لؤلؤ منثور باد
هوش مصنوعی: سپس از زینت عدل تو تا عید آینده، گردن و گوش جهان مملو از مرواریدهای پراکنده باد.
بارگاهت کعبه، مردم حاج و درگاهت حرم
مجلست فردوس و کوثر جام و ساقی حور باد
هوش مصنوعی: مقام تو مانند کعبه است و مردم در مناسک حج به سوی تو می‌آیند. درگاه تو حرمی مقدس است و مجلس تو بهشت و کوثر است. در اینجا جام و ساقی و حوریان وجود دارند.
احتیاجی نیست جاهت را به سعی روزگار
ور کند نوعی بود از بندگی مشکور باد
هوش مصنوعی: نیازی نیست که مقام و منزلت تو را با تلاش و زحمت روزگار به اثبات برسانی؛ بلکه نوعی از بندگی و سپاسگزاری است که باید قدرش را دانست.

حاشیه ها

1400/04/19 19:07
امیرحسین سدهی

دربارۀ مصرع دوم از بیت دوازدهم: در میان اختران چون زاد فی الطنبور باد
دکتر سید جعفر شهیدی نوشته: زادَ فی الطَّنبور نغمةً مثلی است که میدانی این مثل را جزو امثال مولدین آورده است. و نویسد: این مثل را برای گفتارِ بیجا و ناموزون و غیرمنتطر و یا هر چیز نابه جا گویند. چون افزوده شدن نغمه بر طنبور که آن را خارج از آهنگ می سازد.
معنی بیت: ستارۀ زهره که رب النوع موسیقی و خنیاگرِ فلک است، اگر نوازندۀ مجلسِ بزم تو نباشد، در میان ستارگان کوکبی زاید باد.