قصیدهٔ شمارهٔ ۴۴ - در مدح ملک بدرالدین سنقر
عید بر بدر دین مبارک باد
سنقر آن آفتاب دولت و داد
آنکه شغل نظام عالم را
چرخ از عدل او نهد بنیاد
وانکه قصر خراب دولت را
دهر از دست او کند آباد
برق تیغش چو برق روشن و تیز
ابر جودش چو ابر معطی و راد
سنگ حلمش ببرده سنگ از خاک
سیر حکمش ربوده گوی از باد
همتش آنچنان که از سر عجز
امر او را زمانه گردن داد
در شجاعت به روز حرب و مصاف
آنکه شاگرد اوست هست استاد
پای چون بر فلک نهاد ز قدر
عدل او بر زمانه دست گشاد
ای ترا رام بوده هر توسن
وی ترا بنده گشته هر آزاد
بنده را گرنه حشمتت بودی
کاندرین حادثه شفیع افتاد
که گشادیش در زمانه ز بند
که رسیدیش در زمین فریاد
کاندر اطراف خاوران از وی
هیچکس را همی نیاید یاد
گرنه عدل تو داد او دادی
آه تا کی برستی از بیداد
چکنم از شب جهان که جهان
این نخستین جفا نبود که زاد
همتت چون گشاد دست به عدل
قدر تو بر سپهر پای نهاد
تا بود ز اختلاف جنبش چرخ
یکی اندوهناک و دیگر شاد
هیچ شادیت را مباد زوال
هیچ اندوهت از زمانه مباد
قصیدهٔ شمارهٔ ۴۳ - در مدح صاحب صدر طاهربن مظفر: باغ سرمایهٔ دگر داردقصیدهٔ شمارهٔ ۴۵ - در مدح ابوالفتح ناصرالدین طاهر: آفرین بر حضرت دستور و بر دستور باد
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عید بر بدر دین مبارک باد
سنقر آن آفتاب دولت و داد
هوش مصنوعی: روز عید بر همگان مبارک باد، همانطور که سنقر نمایانگر خورشید است که نشانه خیر و برکت و عدالت در جامعه است.
آنکه شغل نظام عالم را
چرخ از عدل او نهد بنیاد
هوش مصنوعی: کسی که با عدالت خود، اساس کار و نظم جهان را بنیانگذاری میکند.
وانکه قصر خراب دولت را
دهر از دست او کند آباد
هوش مصنوعی: کسی که در گذشته دارای قدرت و ثروت بوده و اکنون زمان، او را از آن موقعیت ساقط کرده است، میتواند مجدداً همان قصر و قدرت خود را بازسازی کند.
برق تیغش چو برق روشن و تیز
ابر جودش چو ابر معطی و راد
هوش مصنوعی: برق تیغ او به اندازهای تیز و درخشان است که مانند روشنی برق میدرخشد و بخشش او به اندازهای زیاد و رحمتانگیز است که همچون باران نازلی که به زمین میافتد، فراوان و با محبت است.
سنگ حلمش ببرده سنگ از خاک
سیر حکمش ربوده گوی از باد
هوش مصنوعی: صبر و حوصلهاش را مانند سنگی از زمین بردهاند و حکم و ارادهاش به اندازهای بیثبات شده است که مانند گویای از باد میچرخد.
همتش آنچنان که از سر عجز
امر او را زمانه گردن داد
هوش مصنوعی: عزم و اراده او به حدی قوی بود که حتی زمانه نیز ناچار شد تسلیم خواستههایش شود.
در شجاعت به روز حرب و مصاف
آنکه شاگرد اوست هست استاد
هوش مصنوعی: در زمان جنگ و نبرد، کسی که شجاعت دارد، در واقع شاگرد کسی است که خود استاد شجاعت است.
پای چون بر فلک نهاد ز قدر
عدل او بر زمانه دست گشاد
هوش مصنوعی: زمانی که پای او به آسمان رسید و او به عدالت خود بر زمان حکومت کرد، همه چیز را در دست خود گرفت.
ای ترا رام بوده هر توسن
وی ترا بنده گشته هر آزاد
هوش مصنوعی: تو برای هر اسب وحشی رام و آرام شدهای و هر آزاد و رها نیز به تو وابسته و بنده گشته است.
بنده را گرنه حشمتت بودی
کاندرین حادثه شفیع افتاد
هوش مصنوعی: اگر عظمت و مقام تو نبود، من در این ماجرا دچار مشکلات بیشتری میشدم.
که گشادیش در زمانه ز بند
که رسیدیش در زمین فریاد
هوش مصنوعی: وقتی که در زندگی از محدودیتها رها میشوی و به آزادی میرسی، صدای فریاد تو در سراسر زمین منتشر میشود.
کاندر اطراف خاوران از وی
هیچکس را همی نیاید یاد
هوش مصنوعی: در اطراف شرق، هیچکسی از او یاد نمیکند.
گرنه عدل تو داد او دادی
آه تا کی برستی از بیداد
هوش مصنوعی: اگر عدل و انصاف تو را در نظر بگیریم، او به التماس و وای و فغان دچار است، پس تا کی باید از ظلم و ستم فاصله بگیری؟
چکنم از شب جهان که جهان
این نخستین جفا نبود که زاد
هوش مصنوعی: چطور از شب این دنیا شکایت کنم وقتی که این اولین ظلم و بیرحمی نیست که به من رسیده است؟
همتت چون گشاد دست به عدل
قدر تو بر سپهر پای نهاد
هوش مصنوعی: اگر همت و ارادهات گسترده باشد و از راه عدل و انصاف قدم برداری، موقعیت و جایگاه تو در آسمانها تثبیت خواهد شد.
تا بود ز اختلاف جنبش چرخ
یکی اندوهناک و دیگر شاد
هوش مصنوعی: تا زمانی که چرخ زمان در حال گردش است، یکی در غم و اندوه به سر میبرد و دیگری در خوشحالی و شادکامی.
هیچ شادیت را مباد زوال
هیچ اندوهت از زمانه مباد
هوش مصنوعی: هرگز شادیت را از دست نده و امیدوارم هیچ غمی از دنیا بر تو سایه نیفکند.