قصیدهٔ شمارهٔ ۴۱ - در مدح ملک عادل یوسف
ملک یوسف ای حاتم طی غلامت
ملوک جهان جمله در اهتمامت
خداوند خاص و خداوند عامی
از آن بندگی میکند خاص و عامت
جهان کیست پروردهٔ اصطناعت
فلک چیست دروازهٔ احتشامت
نه جز بذل از شهریاری مرادت
نه جز عدل در پادشاهی امامت
رخ خطبه رخشان ز تعظیم ذکرت
لب سکه خندان ز شادی نامت
اجل پرتو شعلهای سنانت
ظفر ماهی چشمهای حسامت
بر اطراف گردون غبار سپاهت
در اوتاد عالم طناب خیامت
بزن بر در خسروی کوس کسری
که زد بینیازی علم گرد بامت
زهی فتنه و عافیت را همیشه
قیام و قعود از قعود و قیامت
سلامت ز گیتی به پیش تو آمد
پگه زان کند بامدادان سلامت
تو آن ابر دستی که گر هفت دریا
همه قطره گردد نیاید تمامت
عطا وام ندهی عجب اینکه دایم
جهانیست از شکر در زیر وامت
گروهی نهند از کرام ملوکت
گروهی نهند از ملوک کرامت
من آنها ندانم همین دانم و بس
که زیبند اینها و آنها غلامت
اگر لای توحید واجب نبودی
صلیبش به هم در شکستی کلامت
منافع رسان در زمین دیر ماند
بس است این یک آیت دلیل دوامت
چو از تست نفع مقیمان عالم
درو تا مقیمست باشد مقامت
جهانی تو گویی که هرگز ندارد
جهانآفرین ساعتی بینظامت
چو در رزم رانی مواکب فزونت
چو در بزم باشی خزاین حطامت
به فردوس بزم تو کوثر درآمد
برون شد ز در چون درآمد مدامت
چو از روی معنی بهشتست بزمت
تو می خور چرا، می نباشد حرامت
فلک ساغر ماه نو پیش دارد
چو ساقی جرع باز ریزد ز جامت
همی بینم ای آفتاب سلاطین
اگر سوی گردون شود یک پیامت
که خاتم یمانی شود در یمینت
که گوهر ثریا شود بر ستامت
تو خورشید گردون ملکی و چترت
که خیره است ازو خرمن مه غمامت
عجب آنکه نور تو هرگز نپوشد
اگر چند در سایه گیرد مدامت
نهای منتقم زانکه امکان ندارد
چو خلق عدم علت انتقامت
کجا شد عنان عناد تو جنبان
که حالی نشد توسن چرخ رامت
کجا شد رکاب جهاد تو ساکن
که حالی نشد کار ملکی به کامت
بود هیچ ملکی که صیدت نگردد
چو باشد سخا دانه و عدل دامت
الا تا که صبح است در طی شامی
مدار جهان باد بر صبح و شامت
مبادا که یک لالهٔ فتح روید
نه در سبزهٔ خنجر سبز فامت
مبادا که خورشید نصرت برآید
جز از سایهٔ زردهٔ تیزکامت
قصیدهٔ شمارهٔ ۴۰ - در مدح خاقان اعظم سلطان سنجر: ملک اکنون شرف و مرتبه و نام گرفتقصیدهٔ شمارهٔ ۴۲ - در مدح ملکالامرا طغرل تگین: طغرل تگین به تیغ جهان را نظام داد
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ملک یوسف ای حاتم طی غلامت
ملوک جهان جمله در اهتمامت
هوش مصنوعی: ای حاتم طایی، تو همچون یوسف در ملک و زیبایی، حاکمان و بزرگان دنیا همه در تحت توجه و محبت تو هستند.
خداوند خاص و خداوند عامی
از آن بندگی میکند خاص و عامت
هوش مصنوعی: خداوندی که برای همه و برای خاصان عالم است، در خدمت بندگی خاص و عام خود قرار میگیرد.
جهان کیست پروردهٔ اصطناعت
فلک چیست دروازهٔ احتشامت
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که دنیا نتیجهی تلاش و زحمات خود فرد است و به عبارت دیگر، آنچه در زندگی به دست میآوریم، حاصل کار و کوشش خودمان است. همچنین، به دروازهای اشاره میشود که به ما اجازه میدهد وارد دنیای بینهایت امکانات و ثروتها شویم. این دروازه نماد فرصتها و دستاوردهایی است که از طریق سختکوشی و تلاش به دست میآید.
نه جز بذل از شهریاری مرادت
نه جز عدل در پادشاهی امامت
هوش مصنوعی: تنها بخشش از سوی فرمانروایی آرزوی تو نیست و جز انصاف در سلطنت نیست که الهامبخش رهبری تو باشد.
رخ خطبه رخشان ز تعظیم ذکرت
لب سکه خندان ز شادی نامت
هوش مصنوعی: چهرهات مانند یک نور درخشان است و وقتی نام تو به زبان میآید، لبخندی بر چهره مینشیند و شادی دلها را به ارمغان میآورد.
اجل پرتو شعلهای سنانت
ظفر ماهی چشمهای حسامت
هوش مصنوعی: مرگ همچون شعلهای از روشنایی توست که بر چشمان حسادتهای تو تابیده و پیروزیهایت را معنا میبخشد.
بر اطراف گردون غبار سپاهت
در اوتاد عالم طناب خیامت
هوش مصنوعی: در اطراف آسمان، غبار سپاه تو وجود دارد و در ستونهای عالم، رشتههای قیامت به چشم میخورد.
بزن بر در خسروی کوس کسری
که زد بینیازی علم گرد بامت
هوش مصنوعی: به درب کاخ پادشاه بزن و صدای کوس کسری را بشنو، زیرا او با دانش و بینیازیاش، آسمان بر فراز سر تو را آراسته است.
زهی فتنه و عافیت را همیشه
قیام و قعود از قعود و قیامت
هوش مصنوعی: ای ول نیکبختی و آشفتگی که همیشه بر اثر نشستن و برخاستن از زندگی و مرگ به وجود میآید.
سلامت ز گیتی به پیش تو آمد
پگه زان کند بامدادان سلامت
هوش مصنوعی: سلامت از دنیا به سمت تو آمد و هر صبح بامداد به تو سلام میکند.
تو آن ابر دستی که گر هفت دریا
همه قطره گردد نیاید تمامت
هوش مصنوعی: تو همان ابر بزرگی هستی که اگر تمام دریاها را هم به قطره تبدیل کنیم، باز هم کامل نخواهی شد.
عطا وام ندهی عجب اینکه دایم
جهانیست از شکر در زیر وامت
هوش مصنوعی: اگر به کسی وام ندهی، عجیب نیست که همواره جهانی از شکر و نعمت زیر وام تو وجود دارد.
گروهی نهند از کرام ملوکت
گروهی نهند از ملوک کرامت
هوش مصنوعی: برخی از افراد بر اساس ویژگیهای خوب و نیکوشان مورد احترام و محبت قرار میگیرند، در حالی که برخی دیگر نیز به خاطر مقام و قدرت خود ارزش و کرامت پیدا میکنند.
من آنها ندانم همین دانم و بس
که زیبند اینها و آنها غلامت
هوش مصنوعی: من فقط این را میدانم که اینها زیبا هستند و همهٔ آنها به تو وابستهاند.
اگر لای توحید واجب نبودی
صلیبش به هم در شکستی کلامت
هوش مصنوعی: اگر حقایق و اصول توحید برای تو ضروری و لازم نبود، سخنانت به قدری محکم و قوی میبود که هرگونه تردیدی را از بین میبرد.
منافع رسان در زمین دیر ماند
بس است این یک آیت دلیل دوامت
هوش مصنوعی: فایدهها و منفعتهایی که در زمین وجود دارد، مدت زیادی باقی نمیمانند. این موضوع نشانهای است بر استمرار و پیوستگی زندگی.
چو از تست نفع مقیمان عالم
درو تا مقیمست باشد مقامت
هوش مصنوعی: هرگاه که سودی از تو به ساکنان جهان برسد، همان سود باعث میشود که مقام تو نیز در این دنیا ثابت و پابرجا بماند.
جهانی تو گویی که هرگز ندارد
جهانآفرین ساعتی بینظامت
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که این دنیا هرگز لحظهای را بینظمی و بیقانونی نمیگذارد و همیشه در حال حرکت و ساماندهی است.
چو در رزم رانی مواکب فزونت
چو در بزم باشی خزاین حطامت
هوش مصنوعی: وقتی در میدان جنگی مانند رزمندگان با شجاعت و قدرت میجنگی، در زمان جشن و بزم هم باید با رفاه و خوشی همراه باشی.
به فردوس بزم تو کوثر درآمد
برون شد ز در چون درآمد مدامت
هوش مصنوعی: در بهشت تو، چشمهای زلال و سرشار از فیض و نعمت به وجود آمده است و مانند مهمانی که به درون وارد میشود، از در خارج شده و به سراغ بقیه لذات و شوقها میرود.
چو از روی معنی بهشتست بزمت
تو می خور چرا، می نباشد حرامت
هوش مصنوعی: هرگاه به معنای واقعی بهشت در میهمانی تو پیدا باشد، چرا باید شراب مینوشی در حالی که این کار بر تو حرام نیست؟
فلک ساغر ماه نو پیش دارد
چو ساقی جرع باز ریزد ز جامت
هوش مصنوعی: آسمان مانند ساغری ماه نو را در پیش دارد و مانند ساقی، جرعهای از جام تو میریزد.
همی بینم ای آفتاب سلاطین
اگر سوی گردون شود یک پیامت
هوش مصنوعی: ای آفتاب سلطنت، میبینم که اگر پیامت به آسمان برسد، چه تاثیری خواهد داشت.
که خاتم یمانی شود در یمینت
که گوهر ثریا شود بر ستامت
هوش مصنوعی: نیم میگوییم که دستت پر از نعمت و بزرگی شود، چنان که انگشتر یمانی نشانی از برکت و ثروت دارد و گوهر ثریا نشانهای از زیبایی و ارزش.
تو خورشید گردون ملکی و چترت
که خیره است ازو خرمن مه غمامت
هوش مصنوعی: تو همچون خورشید در آسمانی، و سایهات بهقدری روشن و درخشان است که از آن خرمن نور و زیباییات به چشم میآید.
عجب آنکه نور تو هرگز نپوشد
اگر چند در سایه گیرد مدامت
هوش مصنوعی: عجب اینجاست که نور تو هیچگاه خاموش نمیشود، حتی اگر مدتها در سایه بماند.
نهای منتقم زانکه امکان ندارد
چو خلق عدم علت انتقامت
هوش مصنوعی: تو ای انتقامجو، در نظر داشته باش که این امکان ندارد؛ زیرا عدم وجود خلقت دلیل انتقام تو نیست.
کجا شد عنان عناد تو جنبان
که حالی نشد توسن چرخ رامت
هوش مصنوعی: کجا رفتند کنترل و دشمنی تو که حالا مرکب چرخ زندگیات آرام نیست؟
کجا شد رکاب جهاد تو ساکن
که حالی نشد کار ملکی به کامت
هوش مصنوعی: کجا رفتند تلاشها و مبارزات تو که هیچگاه نتوانستند وضع حکومت را به نفع تو تغییر دهند؟
بود هیچ ملکی که صیدت نگردد
چو باشد سخا دانه و عدل دامت
هوش مصنوعی: هیچ موجودی وجود ندارد که به دام تو نیفتد، اگر که تو با سخاوت و عدل رفتار کنی.
الا تا که صبح است در طی شامی
مدار جهان باد بر صبح و شامت
هوش مصنوعی: تا زمانی که صبح است، در هنگام شب به کارهای دنیوی مشغول نشوید و ذهن خود را درگیر آنها نکنید؛ چون دنیا مانند صبح و شام در حال گذر است.
مبادا که یک لالهٔ فتح روید
نه در سبزهٔ خنجر سبز فامت
هوش مصنوعی: نگذار یک لالهٔ پیروزی بوجود آید، در حالی که بین سبزهها و در کنار خنجر سبز تو قرار دارد.
مبادا که خورشید نصرت برآید
جز از سایهٔ زردهٔ تیزکامت
هوش مصنوعی: مراقب باش که خورشید پیروزی جز از زیر سایهی کلاه زردی که نوک تیز دارد، طلوع نکند.