گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۳۵ - در مدح خاتون معظم صفوةالدین مریم گوید

هرچه زاب و آتش و خاک و هوای عالمست
راستی باید طفیل آب و خاک آدمست
باز هر کاندر دوام خیر کلی دست او
بر بنی آدم قوی‌تر بهترین عالمست
گر کسی تعیین کند کان کیست ورنه باک نیست
معنیی دارد مبین گر به صورت مبهمست
عیسی اندر آسمان هم داند ار خواهی بپرس
تات گوید کاین سخن در صفوةالدین مریمست
پادشا سیرت خداوندی که در تدبیر ملک
هرچه رای اوست رای پادشاه اعظمست
آنکه در انگشت تدبیر سلیمان دوم
مشورتهای صوابش را خواص خاتمست
ای از آن برتر که در طی زبان آید ثنات
طوطی معنی منم وینک زبانم ابکمست
حرف را چون حلقه بر در بسته‌ای پس ای عجب
من چگویم چون لغتها از حروف معجمست
ابجد نعمت تو حاصل زان دبیرستان شود
کاوستادش علم الانسان ما لم یعلمست
گر به خاطر در نگنجد مدح تو نشگفت ازآنک
هرچه عقلش در تواند یافت از قدرت کمست
قدرت اندیشه بر قدر تو شکلی مشکلست
دیدن خورشید بر خفاش کاری معظمست
مسند قدر تو تن در حیز امکان نداد
زان تاسف آسمان اندر لباس ماتمست
خواستم گفت آسمانی رفعتت، گفتا مگو
کاسمان از جملهٔ اقطاع ما یک طارمست
تو در آن اندازه‌ای از کبریا کاندر وجود
هیچ‌کس را دست بر نتوان نهادن کو همست
باد را در شارع حکمت شتابی دایمست
خاک را از فضلهٔ حلمت اساسی محکمست
ایمنی با سدهٔ جاهت چو دمسازی گرفت
فتنه را گفتند کایمان تازه کن کاخر دمست
تا در انعام تو بر آفرینش باز شد
آز را پیوسته در با بی‌نیازی درهمست
فتح باب دست تو شکلیست کز تاثیر او
دود آتش را میان چو ابر نیسان پر نمست
موج شادی می‌زند جان جهانی از کفت
اینت غم گر کان و دریا را از آن شادی غمست
سعد اکبر کیست کاندر یک دو گز مقنع ترا
آن سعادتهای دنیاوی و دینی مدغمست
کز ورای بیخ گردون ده یکی زان خاصیت
مشتری را در صد و سی گز عمامه معلمست
تا که از دوران دایم و زخم سقف فلک
با چراغ صبح اشهب دود شام ادهمست
آتش جود ترا کز دود منت فارغست
آن سعادت باد هیزمکش که بیرون زین خمست
می‌نیارم گفت خرم باد عیدت، گو چرا
زانکه خود عید دو گیتی از وجودت خرمست
رایت عز تو بر بام بقا تا در گذر
طرهٔ شب نیزهٔ فوج زمان را پر چمست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هرچه زاب و آتش و خاک و هوای عالمست
راستی باید طفیل آب و خاک آدمست
هوش مصنوعی: هر چه در این جهان از آب و آتش و خاک و هوا وجود دارد، همگی باید زیر نظر و برای خدمت به انسان‌ها شکل بگیرند، چرا که این عناصر به نوعی وابسته به وجود آدمی هستند.
باز هر کاندر دوام خیر کلی دست او
بر بنی آدم قوی‌تر بهترین عالمست
هوش مصنوعی: هر کسی که در مسیر خیر و نیکی ثابت قدم باشد، قدرت بیشتری از جانب خداوند بر روی انسان‌ها دارد و این شخص بهترین فرد در عالم است.
گر کسی تعیین کند کان کیست ورنه باک نیست
معنیی دارد مبین گر به صورت مبهمست
هوش مصنوعی: اگر کسی مشخص کند که این مراد چیست، خوب است؛ و اگر نه، مشکلی نیست، چون حتی اگر معنایش نامشخص باشد، باز هم ویژگی‌هایی دارد که قابل درک است.
عیسی اندر آسمان هم داند ار خواهی بپرس
تات گوید کاین سخن در صفوةالدین مریمست
هوش مصنوعی: عیسی در آسمان هم می‌داند. اگر بخواهی، از او بپرس تا به تو بگوید که این سخن، در مورد مریم، در کتاب صفوةالدین است.
پادشا سیرت خداوندی که در تدبیر ملک
هرچه رای اوست رای پادشاه اعظمست
هوش مصنوعی: پادشاه برای اداره ملک خود به حکمت و نیروی الهی تکیه می‌کند و هر تصمیمی که او می‌گیرد، همانند رای خداوند است.
آنکه در انگشت تدبیر سلیمان دوم
مشورتهای صوابش را خواص خاتمست
هوش مصنوعی: کسی که در تدبیر و تصمیم‌گیری سلیمان دوم نظر درست و معقولی داشته باشد، در واقع از دانش و خرد خاصی برخوردار است.
ای از آن برتر که در طی زبان آید ثنات
طوطی معنی منم وینک زبانم ابکمست
هوش مصنوعی: تو از هر چیزی که بتوان آن را با زبان توصیف کرد، برتری. من مثل طوطی در تعریف و تمجید تو هستم، اما زبان من ناتوان است و نمی‌تواند آن‌طور که شایسته‌اش است، از تو سخن بگوید.
حرف را چون حلقه بر در بسته‌ای پس ای عجب
من چگویم چون لغتها از حروف معجمست
هوش مصنوعی: وقتی که کلمات را مانند حلقه‌ای بر در می‌بینم، تعجب می‌کنم که چگونه می‌توانم صحبت کنم در حالی که الفاظ من از حروفی تشکیل شده‌اند که همگی معنا و مفهوم خاصی دارند.
ابجد نعمت تو حاصل زان دبیرستان شود
کاوستادش علم الانسان ما لم یعلمست
هوش مصنوعی: نعمت تو به گونه‌ای است که تمامی دانش‌ها و تجارب انسانی به آن وابسته‌اند و به نوعی، این نعمت اساس زندگی و آگاهی بشر را شکل می‌دهد.
گر به خاطر در نگنجد مدح تو نشگفت ازآنک
هرچه عقلش در تواند یافت از قدرت کمست
هوش مصنوعی: اگر مدح تو در ذهن من جا نگیرد، عجیب نیست؛ زیرا هر چه عقل می‌تواند درک کند، محدود به قدرت است.
قدرت اندیشه بر قدر تو شکلی مشکلست
دیدن خورشید بر خفاش کاری معظمست
هوش مصنوعی: قدرت تفکر و اندیشه انسانی به قدری بالاست که توانایی درک و فهم تو را دارد، اما مشاهده خورشید برای خفاش که شب‌زی است، کار دشواری است.
مسند قدر تو تن در حیز امکان نداد
زان تاسف آسمان اندر لباس ماتمست
هوش مصنوعی: تو در مقام و جایگاه والایی قرار داری، چنانکه امکان ندارد که تن تو به پستی و زشتی کشیده شود. به همین دلیل، آسمان از این موضوع غمگین و در حالت ماتم و سیاهی است.
خواستم گفت آسمانی رفعتت، گفتا مگو
کاسمان از جملهٔ اقطاع ما یک طارمست
هوش مصنوعی: خواستم بگویم که بلندی و مقام تو به آسمان می‌رسد، ولی او پاسخ داد که نه، آسمان نیز بخشی از زمین ماست و تنها یک تکه از آن است.
تو در آن اندازه‌ای از کبریا کاندر وجود
هیچ‌کس را دست بر نتوان نهادن کو همست
هوش مصنوعی: تو آنقدر در مقام والایی هستی که هیچ‌کس نمی‌تواند به وجود تو دست بزند و تو را کم ارزش کند.
باد را در شارع حکمت شتابی دایمست
خاک را از فضلهٔ حلمت اساسی محکمست
هوش مصنوعی: باد در مسیر عقل و حکمت به تندی در حرکت است و زمین زیر پایش به خاطر استقامت و شکیبایی تو، محکم و استوار است.
ایمنی با سدهٔ جاهت چو دمسازی گرفت
فتنه را گفتند کایمان تازه کن کاخر دمست
هوش مصنوعی: ایمنی و سرزندگی تو به خاطر مقام و جایگاهت است، اما وقتی فتنه‌ای به وجود آمد، به تو گفتند که ایمان خود را تجدید کن، چون در این شرایط نیاز به تقویت ایمان داری.
تا در انعام تو بر آفرینش باز شد
آز را پیوسته در با بی‌نیازی درهمست
هوش مصنوعی: تا وقتی که نعمت‌های تو بر خلقت باز شد، آز (رنج و امتحان) همیشه در بی‌نیازی در آمیخته است.
فتح باب دست تو شکلیست کز تاثیر او
دود آتش را میان چو ابر نیسان پر نمست
هوش مصنوعی: دست تو به گونه‌ای می‌زند که تأثیرش باعث می‌شود دود آتش مانند ابرهای باران‌ساز در ماه نیسان پخش و پراکنده شود.
موج شادی می‌زند جان جهانی از کفت
اینت غم گر کان و دریا را از آن شادی غمست
هوش مصنوعی: شادی از دل تو به همه‌ی عالم می‌رسد، اما اگر دریا و کوه را هم ببینی، باز هم غم در آن‌جا وجود دارد.
سعد اکبر کیست کاندر یک دو گز مقنع ترا
آن سعادتهای دنیاوی و دینی مدغمست
هوش مصنوعی: سعد اکبر کیست که در یک یا دو قدم، آن خوشبختی‌های دنیوی و آخرتی برایت نهفته است؟
کز ورای بیخ گردون ده یکی زان خاصیت
مشتری را در صد و سی گز عمامه معلمست
هوش مصنوعی: از دوردست‌های آسمان، یکی از ویژگی‌های سیاره مشتری را در صد و سی متر از استاد نشان می‌دهد.
تا که از دوران دایم و زخم سقف فلک
با چراغ صبح اشهب دود شام ادهمست
هوش مصنوعی: از زمان‌های دور و آسیب‌های ناشی از آسمان، صبح با نوری روشنی‌بخش و شفاف که به رنگ خاکستری است، برمی‌خیزد و شب با رنگ تیره‌اش به تدریج از بین می‌رود.
آتش جود ترا کز دود منت فارغست
آن سعادت باد هیزمکش که بیرون زین خمست
هوش مصنوعی: آتش سخاوت تو که از دود منت دور است، بر هر کسی که از این دایره خارج شده، خوشبختی باد.
می‌نیارم گفت خرم باد عیدت، گو چرا
زانکه خود عید دو گیتی از وجودت خرمست
هوش مصنوعی: نگران نباش، خوشحالی و شادمانی‌ات را به دیگران هم منتقل می‌کنم. اما چرا که خودت باعث شادی و سرسبزی در این دنیا هستی.
رایت عز تو بر بام بقا تا در گذر
طرهٔ شب نیزهٔ فوج زمان را پر چمست
هوش مصنوعی: پرچم عزت و افتخار تو بر بلندای جاودانگی در اهتزاز است، به طوری که حتی در تاریکی شب، نیزه‌های زمان به سمت تو نشانه رفته‌اند و بر تو می‌درخشند.