قصیدهٔ شمارهٔ ۳۴ - در مدح کمالالدین محمود خال
اگر در حیز گیتی کمالست
ز آثار کمالالدین خالست
جهان محمدت محمود صدری
که بر مسند جهانی از رجالست
کمالی یافت عالم زو که با او
جز اندر بحر و کان نقصان محالست
ز بیم بخشش متواریانند
که دایم با تو از ایشان وصالست
یکی در حقهٔ قعر بحارست
یکی در صرهٔ جوف جبالست
به عهد او که دادیم باد عهدش
کمینه ثروت آمال مالست
طمع کی گربه در انبان فروشد
که بخل امروز با سگ در جوالست
چنان رسم سؤال از دهر برداشت
که پنداری زبان حرص لالست
سال ار میکند او میکند بس
سؤالی کان هم از بهر سؤالست
نخوانم کلک او را نال از این پس
که دریای نوالست آن نه نالست
مثال چرخ و خاک بارگاهش
حدیث تشنه و آب زلالست
چو گردونست قدرش نه که آنجا
نهایات جنوبست و شمالست
بحمدالله نه زان جنس است قدرش
که در ذاتش نهایت را مجالست
چو خورشید است رایش نه که او را
خللهای کسوفست و وبالست
معاذالله نه زان نوعست رایش
که او را در اثر تغییر حالست
خداوندا بگو لبیک هرچند
که بر خلقان خداوندی وبالست
تو آنی کز پی فرمان جزمت
میان چرخ را جوزا دوالست
کرشمهٔ همت تست آنکه دایم
ز گیتی التفاتش را ملالست
من ار گویم ثنا ورنه تو دانی
صبا را کمترین داعی نهالست
ز نیکو گفت حالش بینیاز است
کسی را کاسمان نیکو سگالست
علو سدهٔ مدح تو آن نیست
که با آن فکرتی را پر و بالست
کسی چون در سخن گنجد که مدحش
نه در اندازهٔ وهم و خیالست
خود ادراک تو بر خاطر حرامست
گرفتم شعر من سحر حلالست
کمالت چون تناندر نطق ندهد
چه جای حرف و صوت و قیل و قالست
ترا گردون سفال آید ز رتبت
اگر چند اندر اقصای کمالست
مرا از طبع سنگین آنچه زاید
صدای اصطکاک آن سفالست
پس آن بهتر که خاموشی گزینم
که اینجا از من این خیر الخصالست
الا تا سال و مه را در گذشتن
بد اختر در قیاس نیک فالست
بداختر خصم و نیکوفال بادی
همی تاکون دور ماه و سالست
هلالی را که بر گردون نسبت
ز تو امید صد جاه و جلالست
ز دوران در تزاید باد نورش
الا تا بر فلک بدر و هلالست
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۳ - در شکایت فلک و مدح صدر سعدالدین: تیر ستم فلک خدنگستقصیدهٔ شمارهٔ ۳۵ - در مدح خاتون معظم صفوةالدین مریم گوید: هرچه زاب و آتش و خاک و هوای عالمست
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اگر در حیز گیتی کمالست
ز آثار کمالالدین خالست
هوش مصنوعی: اگر در جهان نشانهای از کمال وجود دارد، آن نشانه از صفات کمالالدین است.
جهان محمدت محمود صدری
که بر مسند جهانی از رجالست
هوش مصنوعی: دنیا و زندگی محمد مانند عطر و خوشبوست، او که در جایگاه رفیع جهانیان قرار دارد و از شخصیتهای بزرگ است.
کمالی یافت عالم زو که با او
جز اندر بحر و کان نقصان محالست
هوش مصنوعی: عالمی به کمال رسیده است که در حضور او، غیر از دریا و معادن، هیچ چیز ناقص و کم ارزش نیست.
ز بیم بخشش متواریانند
که دایم با تو از ایشان وصالست
هوش مصنوعی: افرادی که از ترس بخشش و رحمت، خود را دور میکنند، همواره در ارتباط و نزدیکی با تو هستند.
یکی در حقهٔ قعر بحارست
یکی در صرهٔ جوف جبالست
هوش مصنوعی: یک نفر در عمق دریاها وجود دارد و دیگری در دل کوهها قرار دارد.
به عهد او که دادیم باد عهدش
کمینه ثروت آمال مالست
هوش مصنوعی: ما با او پیمان بستهایم و این عهد برای ما ارزش و ثروت بزرگتری به همراه دارد.
طمع کی گربه در انبان فروشد
که بخل امروز با سگ در جوالست
هوش مصنوعی: گربه چگونه میتواند به انبان غذا دست بزند وقتی که امروز خودخواهی و بخل مانند سگی در کیسهای قرار دارد؟
چنان رسم سؤال از دهر برداشت
که پنداری زبان حرص لالست
هوش مصنوعی: به گونهای از دنیا سؤال کردن را رها کرد که گویا زبان حرص بیصدا و خاموش شده است.
سال ار میکند او میکند بس
سؤالی کان هم از بهر سؤالست
هوش مصنوعی: هر سال او کاری انجام میدهد و سوالاتی مطرح میکند که خود این سوالات هم به نوعی برای یادگیری و پرسشگری است.
نخوانم کلک او را نال از این پس
که دریای نوالست آن نه نالست
هوش مصنوعی: دیگر نالهای برگرد کلک او نمیزنم، چون او مانند دریایی از بخشندگی است و ناله کردن، در واقع ناشی از آن نیست.
مثال چرخ و خاک بارگاهش
حدیث تشنه و آب زلالست
هوش مصنوعی: تشبیه به چرخ و خاکی که در کنار بارگاه اوست، بیانگر این است که مانند چرخهای از زندگی و نیازها، انسانها در جستجوی آب زلال و آرامش هستند. این اشاره به نیاز درونی انسانها برای رسیدن به آرامش و آرامش در کنار درگاه معبود دارد.
چو گردونست قدرش نه که آنجا
نهایات جنوبست و شمالست
هوش مصنوعی: قدرت و موقعیت او مانند آسمان است؛ چرا که در آنجا به انتها و محدودیتهای شمال و جنوب برخورده میشود.
بحمدالله نه زان جنس است قدرش
که در ذاتش نهایت را مجالست
هوش مصنوعی: سپاس خدا را که ارزش او از آن جنس نیست که توانایی نهایی را با او درآمیزد.
چو خورشید است رایش نه که او را
خللهای کسوفست و وبالست
هوش مصنوعی: رایش همچون خورشید است که هیچ کس نمیتواند آن را تحت تاثیر قرار دهد و به زعم دیگران مشکلاتی مانند کسوف و عواقب منفی بر آن تاثیری ندارد.
معاذالله نه زان نوعست رایش
که او را در اثر تغییر حالست
هوش مصنوعی: خدا نکند که او از آن دسته باشد، زیرا تغییر شرایط او را متفاوت کرده است.
خداوندا بگو لبیک هرچند
که بر خلقان خداوندی وبالست
هوش مصنوعی: خداوندا! هرچند که پذیرش دعوت تو برای دیگران دشواریهایی دارد، اما من از صمیم قلب آمادهام تا پاسخ مثبت بدهم.
تو آنی کز پی فرمان جزمت
میان چرخ را جوزا دوالست
هوش مصنوعی: تو آنی که بر اساس فرمانت فضای کائنات به دور تو میچرخد و در حال حرکت است.
کرشمهٔ همت تست آنکه دایم
ز گیتی التفاتش را ملالست
هوش مصنوعی: توجه و تلاش تو به قدری زیبا و دلنشین است که حتی در زندگی دنیوی هم، هیچ چیز نمیتواند حواس تو را از آن پرت کند.
من ار گویم ثنا ورنه تو دانی
صبا را کمترین داعی نهالست
هوش مصنوعی: اگر من ستایش کنم تو را، تو خود بهتر میدانی که نسیم، کمترین دلیل و نشانه برای جوانه زدن درختان است.
ز نیکو گفت حالش بینیاز است
کسی را کاسمان نیکو سگالست
هوش مصنوعی: کسی که در کلامش نیکویی و خوبگویی دارد، نیازی به دیگران ندارد؛ زیرا خوبی او همانند آسمان بینهایت و وسیع است و او را به دوری از نیازمندیها سوق میدهد.
علو سدهٔ مدح تو آن نیست
که با آن فکرتی را پر و بالست
هوش مصنوعی: مدح و ستایش تو به حدی بلند و ارزشمند است که نمیتوان با آن به طور کامل فکری را شکوفا کرد.
کسی چون در سخن گنجد که مدحش
نه در اندازهٔ وهم و خیالست
هوش مصنوعی: کسی که در سخن به حدی میرسد که وصف و ستایش او فراتر از تصورات و اندیشههاست، نمیتوان به درستی او را توصیف کرد.
خود ادراک تو بر خاطر حرامست
گرفتم شعر من سحر حلالست
هوش مصنوعی: در اینجا گویا شاعر میگوید که فکر و درک تو از شعر و هنر نمیتواند آن را به خوبی بفهمد و پذیرای آن باشد. اما شعر من، مانند سحری است که هیچگونه منع و حرامی ندارد و میتواند روح و جان را شاداب کند.
کمالت چون تناندر نطق ندهد
چه جای حرف و صوت و قیل و قالست
هوش مصنوعی: اگر کمال تو در سکوت و حالت درونیات تجلی نابد، پس جایی برای صحبت، صدا و بحث و جدل وجود ندارد.
ترا گردون سفال آید ز رتبت
اگر چند اندر اقصای کمالست
هوش مصنوعی: اگرچه برتری تو در مرتبت بالاست، اما همچنان دنیا برای تو همچون سفالی میباشد.
مرا از طبع سنگین آنچه زاید
صدای اصطکاک آن سفالست
هوش مصنوعی: من به خاطر طبیعت سنگین و جدیام، هر چیزی که به وجود آورم، مانند صدای خشن و زبر سفال خواهد بود.
پس آن بهتر که خاموشی گزینم
که اینجا از من این خیر الخصالست
هوش مصنوعی: بهتر است که سکوت را انتخاب کنم، زیرا در اینجا این بهترین ویژگی من است.
الا تا سال و مه را در گذشتن
بد اختر در قیاس نیک فالست
هوش مصنوعی: ای کاش در گذر زمان، سرنوشت تلخ را با سرنوشت خوب مقایسه کنیم.
بداختر خصم و نیکوفال بادی
همی تاکون دور ماه و سالست
هوش مصنوعی: بدیخویی دشمن و خوشخلقی خوبان همواره مثل گردش ماه و سال در حال تغییر است.
هلالی را که بر گردون نسبت
ز تو امید صد جاه و جلالست
هوش مصنوعی: هلالی که در آسمان قرار دارد به خاطر تو امیدوار است که به مقام و عظمت زیادی دست یابد.
ز دوران در تزاید باد نورش
الا تا بر فلک بدر و هلالست
هوش مصنوعی: زمانی که باد در حال افزایش است، نور آن تا زمانی که به آسمان برسد، همچنان ادامه دارد و به شکل ماه کامل و هلال در میآید.
حاشیه ها
1400/04/22 11:07
امیرحسین سدهی
به عهد او که دادیم باد عهدش- اصلاح گردد.
به عهد او که دایم باد عهدش