گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۳۲ - در مدح خاقان اعدل ابوالمظفر عمادالدین پیروز شاه

نوش لب لعل تو قیمت شکر شکست
چین سر زلف تو رونق عنبر شکست
نوبت خوبی بزن هین که سپاه خطت
کشور دیگر گشاد لشکر دیگر شکست
نسخهٔ زلف تو برد آنکه بر اطراف صبح
طرهٔ میگون شب خم به خم اندر شکست
لعل تو در خنده شد رشتهٔ پروین گسست
جزع تو سرمست گشت ساغر عبهر شکست
جرعهٔ جام لبت پردهٔ عیسی درید
نقطهٔ نون خطت خامهٔ آزر شکست
رهرو امید را عشوهٔ تو پی برید
خانهٔ اندیشه را غمزهٔ تو در شکست
جان من آزرم جوی بس که به تو درگریخت
کبر تو بیگانه‌وار بس که به من برشکست
مشکن اگر جان کشم پیش غمت خدمتی
شیر شکاری بسی آهوی لاغر شکست
با تو نیارد گشاد مهر فلک مهر کان
کبر تو چون جود شاه قاعدهٔ زر شکست
خسرو فیروزشاه آنکه به رزم و به بزم
بذلش لشکر فزود باسش لشکر شکست
تا عدد لشکرش در قلم آرد قضا
از ورق آسمان کاغذ و دفتر شکست
گرد سپاهش به روز شعلهٔ خورشید کشت
عکس سنانش به شب لمعه در اختر شکست
تیزی تیغش ببرد گرمی آتش ببین
تیغ چه جنس از عرض نفس چه جوهر شکست
کرد بشیر علم خانهٔ خورشید دو
گرچه به تمثال چتر قدر دو پیکر شکست
کی بود از روم و چین پیک ظفر در رسد
کان دو سپاه گران شاه مظفر شکست
جوشن چینی به تیر بر تن فغفور دوخت
مغفر رومی به گرز بر سر قیصر شکست
وقت هزیمت چو خصم سرزد و از بیم جان
گه ره و بی‌ره برد گه که و گه درشکست
کیش فدا برگشاد راز نهان گفتیی
زهره بر آن رزمگاه حقهٔ زیور شکست
شاه بدان ننگریست گفت که روز حنین
مال مهاجر گرفت جیش پیمبر شکست
وهم نیارد شمرد آنکه شه از حمل و حمل
در پی اشتر سپرد در سم استر شکست
اسب سکندر نبود رخشش چندانک رفت
در ظلمات مصاف گوهر احمر شکست
تا سگ خر بندگانش وحشی دنیا گرفت
تا لگد پاسبانش چنبر افسر شکست
آنکه بدو صد هزاره بنده و بندی رسید
نایب مؤمن گماشت تا بت کافر شکست
ای ملکی کز ملوک هرکه ز تو سر بتافت
سختی دیوار دهر عاقبتش سر شکست
از ملکان عهد تو هرکه شکست از نخست
مذهب باطل گرفت بیعت داور شکست
حزم تو از بس درنگ بیخ خطر خشک سوخت
عدل تو از بس شتاب شاخ ستم برشکست
مرگ ز باس تو کرد آنچه به چشم ستم
درشد و چون دست یافت پای برادر شکست
ناصیهٔ سکه را نام تو مطلوب گشت
چون کله خطبه را نعت تو بربر شکست
پشت ظفر تیغ تست گر نکشی بشکند
شعله چو مستور گشت پشت سمندر شکست
کوس تو در حربگاه زخمه به آهنگ برد
گریهٔ خصم از نهیب در فم خنجر شکست
رزق زمین بوس اگر خصم ببرد از درت
زان چه ترا جام بخت بر لب کوثر شکست
از حسد فتح تو خصم تو پی کرد اسب
همچو جحی کز خدوک چرخهٔ مادر شکست
خصم تو گرید بسی کز پی پیکان زر
تیر تو در چشم و دل هر دو مخیر شکست
حیدر شرع کرم بازوی احسان تست
کین در روزی گشاد وان در خیبر شکست
سدهٔ قدرت کجاست وای که سیمرغ وهم
در پی بوسیدنش جملهٔ شهپر شکست
دست سخن کی رسد در تو که از باس تو
تا که سخن رنگ زد رنگ سخنور شکست
در صف آن کارزار کز فزع کر و فر
زلزلهٔ رزمگاه گوشهٔ محور شکست
شست به پیغام تیر خطبهٔ جان فسخ کرد
دست به ایمای تیغ منبر پیکر شکست
حدت دندان رمح زهرهٔ جوشن درید
صدمهٔ آسیب گرز تارک مغفر شکست
گوهر خنجر چو شد لعل به خون گفتیی
لعب هوا بر سراب اخگر آذر شکست
تشنگی خاک رزم دردی اوداج خورد
بر سر ارواح مست مرگ چو ساغر شکست
حملهٔ تو تنگ کرد عرصهٔ موقف چنانک
پهلوی خصمان چونال یک‌بهٔک اندر شکست
هرچه از آن پس برید تیغ مثنی برید
هرچه از آن پس شکست گرز مکرر شکست
بی‌مدد عمرو و زید جز تو به یک چشم زد
لشکر چون کوه قاف کس به خدا ار شکست
زین همه اندر گذر با سخن خواجه آی
کز سخنش سحر را زیب شد و فر شکست
صاحب صاحب‌قران چون تو سلیمان نداشت
آصف او صف دیو نیک مزور شکست
باز در ایام تو از پی تسکین ملک
خواجه چه صفهای دیو یک به دگر بر شکست
معرکهٔ مکر دیو ظل عمر بشکند
چرخ که نظاره بود دید که منکر شکست
دین به عمر شد قوی گرچه پس از عهد او
باقی ناموس کفر خنجر حیدر شکست
خواجه به تدبیر و رای سدی دیگر کشید
رخنهٔ یاجوج بست سد سکندر شکست
تربیت خواجه کن زانکه نیارد ز بیم
بیعت تدبیر او چرخ مدور شکست
آنچه به کلک او کند خنجر از آن عاجزست
از وزرا کس به کلک صولت خنجر شکست
گرچه ز بس موج جود بحر محیط کفش
هیبت جیحون گسست سد دو کشور شکست
تا که در افواه خلق هست که از چار طبع
اصل فساد جهان فرع دو گوهر شکست
آتش اعدادی نوح شوکت طوفان نشاند
گردن کفران عاد سیلی صرصر شکست
بیعتی شاه باد دست جهان کز جهان
پای ستم عدل شاه تا شب محشر شکست

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نوش لب لعل تو قیمت شکر شکست
چین سر زلف تو رونق عنبر شکست
هوش مصنوعی: طعم لب های تو به اندازه شکر ارزشمند است و زیبایی و جذابیت زلف هایت مانند عطر خوشعنبر به دنیا جلوه می‌دهد.
نوبت خوبی بزن هین که سپاه خطت
کشور دیگر گشاد لشکر دیگر شکست
هوش مصنوعی: زمان خوبی را غنیمت شمار و قدمی بردار، چون نظام خط تو برای کشوری دیگر به میدان آمده و لشکر دیگری را شکست داده است.
نسخهٔ زلف تو برد آنکه بر اطراف صبح
طرهٔ میگون شب خم به خم اندر شکست
هوش مصنوعی: نسخهٔ زلف تو بر آن بوده است که صبح طلایی به دور طرهٔ خوش‌رنگ شب، به صورت پیوسته و نرم منحرف شده است.
لعل تو در خنده شد رشتهٔ پروین گسست
جزع تو سرمست گشت ساغر عبهر شکست
هوش مصنوعی: خنده‌ی تو مانند لعل (سنگ قیمتی) است و باعث می‌شود که رشته‌ی خوشحالی و ارتباطات (پروین) قطع شود. ناراحتی تو به قدری شدید است که حال مرا تحت تأثیر قرار داده و ساغر شراب (عبهر) را می‌شکند.
جرعهٔ جام لبت پردهٔ عیسی درید
نقطهٔ نون خطت خامهٔ آزر شکست
هوش مصنوعی: نوشیدن اندک از شراب لبت، پردهٔ راز و عشق را کنار زد و نقطهٔ «نون» در خط تو، قلم را به چالش کشید.
رهرو امید را عشوهٔ تو پی برید
خانهٔ اندیشه را غمزهٔ تو در شکست
هوش مصنوعی: مسیر همیشه‌ران را زیبایی‌های تو به سمت دیگری هدایت کرد و افکار و آرزوهای او را با نگاه جذاب تو ویران کرد.
جان من آزرم جوی بس که به تو درگریخت
کبر تو بیگانه‌وار بس که به من برشکست
هوش مصنوعی: ای جان من، از آنجا که من به سوی تو پناه آورده‌ام، شرم و حیا به حدی است که نتوانسته‌ام خود را به تو نزدیک کنم. این احساس تنها در برابر رفتار متکبرانه‌ات به وجود آمده که باعث شده به من بی‌مهر و بیگانه برخورد کنی و به همین خاطر، ارتباط ما شکسته شده است.
مشکن اگر جان کشم پیش غمت خدمتی
شیر شکاری بسی آهوی لاغر شکست
هوش مصنوعی: اگر در برابر غم تو جانم را فدای خدمت کنم، شکی نیست که یک شکارچی قهار می‌تواند بسیاری از آهوان لاغر را به دام بیندازد و بشکند.
با تو نیارد گشاد مهر فلک مهر کان
کبر تو چون جود شاه قاعدهٔ زر شکست
هوش مصنوعی: فلک به اندازه‌ای که تو هستی، نمی‌تواند محبتش را نسبت به تو نشان دهد، زیرا غرور تو مانع این محبت است و شایستگی‌های تو به مانند سخاوت پادشاه، قوانین را زیر پا گذاشته است.
خسرو فیروزشاه آنکه به رزم و به بزم
بذلش لشکر فزود باسش لشکر شکست
هوش مصنوعی: خسرو فیروز، شاهی که در میدان جنگ و در جشن‌ها به دیگران generosity و لطف می‌ورزید، به خاطر مهربانی‌اش، لشکریانش زیاد شدند و در نبرد، دشمنان را شکست داد.
تا عدد لشکرش در قلم آرد قضا
از ورق آسمان کاغذ و دفتر شکست
هوش مصنوعی: تا زمانی که سرنوشت تعداد سربازانش را در دفتر آسمانی ثبت کند، کاغذ و دفتری که تحت تأثیر آن قرار می‌گیرد، دچار نقص می‌شود.
گرد سپاهش به روز شعلهٔ خورشید کشت
عکس سنانش به شب لمعه در اختر شکست
هوش مصنوعی: سپاه او در روز مانند شعلهٔ خورشید می‌درخشد و در شب، تیری که به شکل ستاره می‌درخشد، را می‌شکند.
تیزی تیغش ببرد گرمی آتش ببین
تیغ چه جنس از عرض نفس چه جوهر شکست
هوش مصنوعی: این بیت به جنگ و نبرد و ماهیت سلاح‌ها اشاره دارد. تیغ، که نماد قدرت و تیزی است، می‌تواند عمیقاً آسیب برساند و آتش، که نمایانگر شدت و گرماست، می‌تواند خشم و قدرت را نشان دهد. در واقع، این بیانگر این است که کیفیت و جنس تیغ، قدرت آن را در مقابله با چالش‌ها و سختی‌ها مشخص می‌کند؛ همانطور که نفس و جوهر وجود نیز در این زمینه اهمیت دارد.
کرد بشیر علم خانهٔ خورشید دو
گرچه به تمثال چتر قدر دو پیکر شکست
هوش مصنوعی: بشیر علم، پیام‌دهنده‌ای از خانه خورشید است که هرچند با ظاهری که مانند سایه‌ای از دو پیکر است، دیدگاه و حقیقت را منتقل می‌کند.
کی بود از روم و چین پیک ظفر در رسد
کان دو سپاه گران شاه مظفر شکست
هوش مصنوعی: کیست که از سرزمین‌های روم و چین خبری خوش به ما برساند؟ آن دو سپاه قدرتمند که به پیروزی نزدیک شده‌اند، شاه پیروزمند را شکست داده‌اند.
جوشن چینی به تیر بر تن فغفور دوخت
مغفر رومی به گرز بر سر قیصر شکست
هوش مصنوعی: در نبردی، جنگجویان ایرانی با سلاح‌های خاص خود به دشمنان حمله کردند و به اوج پیروزی رسیدند. لباس زره‌ای چینی به تن یکی از فرماندهان مشهور ایرانی دوخته شد و از یک کلاه‌خود رومی نیز برای یکی از فرماندهان رومی استفاده شد. این نشان‌دهنده قدرت و شجاعت آنها در مواجهه با دشمن است.
وقت هزیمت چو خصم سرزد و از بیم جان
گه ره و بی‌ره برد گه که و گه درشکست
هوش مصنوعی: وقتی دشمن حمله می‌کند و از ترس جان، انسان بی‌هدف و ناگهانی به این سو و آن سو می‌دود و گاه در حال شکستگی است.
کیش فدا برگشاد راز نهان گفتیی
زهره بر آن رزمگاه حقهٔ زیور شکست
هوش مصنوعی: در این بیت، به معنای فداکاری و تلاش در برابر مشکلات اشاره شده است. شخصی با صداقت و دلیری به میدان رزم می‌آید و در تلاش است تا رازی را که در دل دارد، بیان کند. او در این راه با موانع و دشواری‌ها روبرو می‌شود، اما عزم راسخ او باعث می‌شود که بر آن مشکلات غلبه کند و پیروز شود. در نهایت، او به زیبایی‌های نهفته در زندگی و حقایق عمیق‌تر دست می‌یابد.
شاه بدان ننگریست گفت که روز حنین
مال مهاجر گرفت جیش پیمبر شکست
هوش مصنوعی: شاه به آن موضوع توجهی نکرد و گفت که در روز حنین، ثروت مهاجران را گرفتند و پیامبر نیز در آن روز دچار مشکل شد.
وهم نیارد شمرد آنکه شه از حمل و حمل
در پی اشتر سپرد در سم استر شکست
هوش مصنوعی: کسی که به خیال خود نمی‌تواند برآورد کند، چون پادشاه از بار و مسئولیت خود به دوش دیگران می‌سپارد، در نهایت به زانو در می‌آید و شکست می‌خورد.
اسب سکندر نبود رخشش چندانک رفت
در ظلمات مصاف گوهر احمر شکست
هوش مصنوعی: اسب سکندر آنقدر زیبا و شگفت‌انگیز نبود که وقتی به میدان نبرد می‌رفت، در تاریکی و هول و هیجان درخشش و زیبایی‌اش را از دست بدهد و در نهایت در برابر دشواری‌ها و چالش‌ها شکست بخورد.
تا سگ خر بندگانش وحشی دنیا گرفت
تا لگد پاسبانش چنبر افسر شکست
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به وضعیت بندگان و ظلمی که بر آن‌ها می‌رود اشاره می‌کند. او می‌گوید که حتی سگ نگهبان هم به طور وحشیانه به بندگان حمله می‌کند و به این ترتیب نشان دهنده بی‌رحمی و بی‌احترامی در دنیای بی‌ثبات و خطرناکی است که در آن زندگی می‌کنیم. همچنین از شکسته شدن جولان و قدرت پاسبانان و کسانی که قرار است از نظم و انضباط دفاع کنند، صحبت می‌کند.
آنکه بدو صد هزاره بنده و بندی رسید
نایب مؤمن گماشت تا بت کافر شکست
هوش مصنوعی: کسی که به او صد هزار بنده و غلام رسیده است، نماینده‌ای برای مؤمنان تعیین کرد تا بت‌های کافران را بشکند.
ای ملکی کز ملوک هرکه ز تو سر بتافت
سختی دیوار دهر عاقبتش سر شکست
هوش مصنوعی: ای فرشته‌ای که از میان پادشاهان، هرکس از تو روی برگرداند، در نهایت، سختی‌های زمانه او را از پا در خواهد آورد.
از ملکان عهد تو هرکه شکست از نخست
مذهب باطل گرفت بیعت داور شکست
هوش مصنوعی: هر کس از فرمانروایان زمان تو که پیمان را بشکند، از ابتدا به باور نادرست روی آورده و عهد خود را به داور نیز نقض کرده است.
حزم تو از بس درنگ بیخ خطر خشک سوخت
عدل تو از بس شتاب شاخ ستم برشکست
هوش مصنوعی: نگرانی و احتیاط تو به قدری از حد گذشت که خطر به بار نشسته و درخت عدل تو از شدت سرعتی که داشت، به ستمی که بر آن رفته بود، شکست.
مرگ ز باس تو کرد آنچه به چشم ستم
درشد و چون دست یافت پای برادر شکست
هوش مصنوعی: مرگ به خاطر تو کاری کرد که در نظر ظالم به نظر نمی‌رسید و وقتی به هدفش رسید، برادرش را نابود کرد.
ناصیهٔ سکه را نام تو مطلوب گشت
چون کله خطبه را نعت تو بربر شکست
هوش مصنوعی: سکه‌ای که بر روی آن نام تو حک شده، درخشش خاصی پیدا کرده است، مانند اینکه در خطبه‌ای، توصیف و ستایش تو به زبانی خاص و زیبا بیان شده است.
پشت ظفر تیغ تست گر نکشی بشکند
شعله چو مستور گشت پشت سمندر شکست
هوش مصنوعی: اگر تیغ پیروزی را نکشی، شکست می‌خوری، مانند اینکه شعله‌ای که پنهان شده، به راحتی خاموش می‌شود. وقتی به غفلت بیفتی، توانایی‌ات را از دست می‌دهی و در نهایت شکست می‌خوری.
کوس تو در حربگاه زخمه به آهنگ برد
گریهٔ خصم از نهیب در فم خنجر شکست
هوش مصنوعی: صدای تو در میدان نبرد مانند نوازی است که با ضربه‌ای بر آهنگ دلخواه ایجاد می‌شود و در نتیجه، دشمن از ترس به شیون درمی‌آید و مانند کسی که در برابر قدرت شمشیر شکست می‌خورد، در حیرت و ترس فرو می‌رود.
رزق زمین بوس اگر خصم ببرد از درت
زان چه ترا جام بخت بر لب کوثر شکست
هوش مصنوعی: اگر دشمنان از در خانه‌ات بروند و روزی‌ات را ببرند، نگران نباش، زیرا بخت و خوش‌شانسی تو هنوز از چشمه‌ی زندگی جاری است و نمی‌تواند به سادگی خراب شود.
از حسد فتح تو خصم تو پی کرد اسب
همچو جحی کز خدوک چرخهٔ مادر شکست
هوش مصنوعی: حسادت دشمنان باعث شد که آن‌ها به طرز دیوانه‌واری برای شکست تو تلاش کنند، مانند اسبی که از شدت ناراحتی، در جست‌وجوی قدرتی که در مادرش دارد، ناتوان و بی‌هدف می‌چرخد.
خصم تو گرید بسی کز پی پیکان زر
تیر تو در چشم و دل هر دو مخیر شکست
هوش مصنوعی: دشمن تو به خاطر تیر طلایی‌ات بسیار گران‌قیمت می‌خورد و در برابر این تیر، هم در چشم و هم در دل، گزینه‌ای جز شکست ندارد.
حیدر شرع کرم بازوی احسان تست
کین در روزی گشاد وان در خیبر شکست
هوش مصنوعی: این بیت به تبریک و تمجید از شخصیت و مقام حیدر (علی بن ابی‌طالب) اشاره دارد و می‌گوید که او در وسیع کردن رحمت و احسان نقش مهمی دارد. به یاد آوردن صحنه‌هایی از تاریخ که نشان‌دهنده قدرت و شجاعت او هستند، مانند روزی که به یاری افراد نیازمند شتافت و یا در مبارزه‌ای پیروز شد، بر اهمیت او در جامعه تاکید می‌کند.
سدهٔ قدرت کجاست وای که سیمرغ وهم
در پی بوسیدنش جملهٔ شهپر شکست
هوش مصنوعی: جایگاه قدرت کجاست، که آنگاه سیمرغ، به خاطر تمایل به بوسیدن آن، همه پرهای خود را از دست داد.
دست سخن کی رسد در تو که از باس تو
تا که سخن رنگ زد رنگ سخنور شکست
هوش مصنوعی: آیا دست سخن به تو می‌رسد، در حالی که از قدرت تو تا امروز، کلام رنگ و بویی به خود نگرفته و سخنور نیز به زانو درآمده است؟
در صف آن کارزار کز فزع کر و فر
زلزلهٔ رزمگاه گوشهٔ محور شکست
هوش مصنوعی: در میدان نبرد، به اندازه‌ای که ترس و اضطراب وجود دارد، زمین لرزه‌ای از خروش و جنجال به وجود می‌آید که دقت در شکست و پیروزی را غیرممکن می‌سازد.
شست به پیغام تیر خطبهٔ جان فسخ کرد
دست به ایمای تیغ منبر پیکر شکست
هوش مصنوعی: دست به عمل آمد و با پیغام تیز او، عزم جدایی را داشت و به نماد قدرت و تندی که در زیر سایه سلاحش قرار داشت، بدن را در هم شکست.
حدت دندان رمح زهرهٔ جوشن درید
صدمهٔ آسیب گرز تارک مغفر شکست
هوش مصنوعی: دندان تیز نیزه زهره مانند زره را پاره کرد و آسیب لگدی که بر سر کلاه خود وارد آمد، آن را شکست.
گوهر خنجر چو شد لعل به خون گفتیی
لعب هوا بر سراب اخگر آذر شکست
هوش مصنوعی: وقتی که جواهر خنجر به مانند لعل در خون غوطه‌ور شد، به تصویر آمدی که بازی می‌کنی و در نهایت شعله‌های آتش را شکست می‌زنی.
تشنگی خاک رزم دردی اوداج خورد
بر سر ارواح مست مرگ چو ساغر شکست
هوش مصنوعی: خشکی و تشنگی زمین در جنگ، درد و رنجی بر سر ارواحی که در حال مستی مرگ هستند مانند شکستن یک جام است.
حملهٔ تو تنگ کرد عرصهٔ موقف چنانک
پهلوی خصمان چونال یک‌بهٔک اندر شکست
هوش مصنوعی: حملهٔ تو عرصه‌ای که در آن ایستاده‌ای را تنگ کرده است، به‌طوری که دشمنانت در برابر تو به سختی و در وضعیت شکست قرار گرفته‌اند.
هرچه از آن پس برید تیغ مثنی برید
هرچه از آن پس شکست گرز مکرر شکست
هوش مصنوعی: هر چه بعد از آن اتفاق بیفتد، مانند تیغی برش می‌خورد و هر چیزی که پس از آن فرو می‌افتد، مانند گرزی دوباره شکست می‌خورد.
بی‌مدد عمرو و زید جز تو به یک چشم زد
لشکر چون کوه قاف کس به خدا ار شکست
هوش مصنوعی: بدون کمک و یاری عمرو و زید، لشکری که به یک چشم بر هم زدن مانند کوه قاف است، اگر به خداوند شکست بخورد، هیچ کس باقی نخواهد ماند.
زین همه اندر گذر با سخن خواجه آی
کز سخنش سحر را زیب شد و فر شکست
هوش مصنوعی: از میان تمام این مسائل و موضوعات، با کلام این آقا به تامل بپرداز که چطور سخن او زیبایی جادو را به همراه دارد و دل‌ها را مجذوب می‌کند.
صاحب صاحب‌قران چون تو سلیمان نداشت
آصف او صف دیو نیک مزور شکست
هوش مصنوعی: هرگز در زندگی کسی مثل تو وجود نخواهد داشت که به فرمانروایی و دانایی سلیمان برسد. آصف، مشاور سلیمان، در برابر دیوان زشت، از مهارت و قدرتی برخوردار بود که تو نیز از آن بهره‌مندی.
باز در ایام تو از پی تسکین ملک
خواجه چه صفهای دیو یک به دگر بر شکست
هوش مصنوعی: در روزگار تو، بار دیگر برای آرامش پادشاه، صف‌های دیوها یکی پس از دیگری شکسته شد.
معرکهٔ مکر دیو ظل عمر بشکند
چرخ که نظاره بود دید که منکر شکست
هوش مصنوعی: در میدان تزویر و فریب، سرانجام روزی چرخ زمان به شکستن می‌افتد، زیرا مشاهده‌گرانی بودند که دیدند با وجود همه‌ی ترفندها، نتایج دیگری آشکار می‌شود.
دین به عمر شد قوی گرچه پس از عهد او
باقی ناموس کفر خنجر حیدر شکست
هوش مصنوعی: دین در زمان عمر به قوت و استحکام رسید، هرچند که پس از دوران او، هنوز آثار کفر و نفاق به قوت خود باقی بود و حضرت علی (ع) با شجاعت خود، این کفر را شکست داد.
خواجه به تدبیر و رای سدی دیگر کشید
رخنهٔ یاجوج بست سد سکندر شکست
هوش مصنوعی: خواجه با تدبیر و فکر، راهی جدید برای مقابله با یاجوج ایجاد کرد و سدی که سکندر ساخته بود را شکست.
تربیت خواجه کن زانکه نیارد ز بیم
بیعت تدبیر او چرخ مدور شکست
هوش مصنوعی: بهتر است که مربی‌گری و تربیت را از خواجه بیاموزی، زیرا او به دلیل ترس از بیعت، نمی‌تواند در کارش تدبیر داشته باشد و در نتیجه چرخ زندگی به هم می‌ریزد.
آنچه به کلک او کند خنجر از آن عاجزست
از وزرا کس به کلک صولت خنجر شکست
هوش مصنوعی: هر چیزی که قلم او خلق کند، حتی خنجر نیز از آن ناتوان است و هیچ وزیری نمی‌تواند به قدرت قلم او بر خنجر پیروز شود.
گرچه ز بس موج جود بحر محیط کفش
هیبت جیحون گسست سد دو کشور شکست
هوش مصنوعی: با وجود اینکه به خاطر فراوانی بخشش و نعمت‌های دریای وسیع، موج‌های آن به کفی که در شکل هیبت جیحون است، ضربه زده و دو کشور را از هم جدا کرده است.
تا که در افواه خلق هست که از چار طبع
اصل فساد جهان فرع دو گوهر شکست
هوش مصنوعی: تا زمانی که در بین مردم صحبت از این است که چهار طبع، علت اصلی فساد جهان و منشأ دو گوهر هستند.
آتش اعدادی نوح شوکت طوفان نشاند
گردن کفران عاد سیلی صرصر شکست
هوش مصنوعی: آتش اعداد به مانند نوح، شکوه طوفان را در گردن کفر عاد نشان می‌دهد و سیل‌های تندباد به قدرت آن را درهم می‌شکنند.
بیعتی شاه باد دست جهان کز جهان
پای ستم عدل شاه تا شب محشر شکست
هوش مصنوعی: معنی این بیت به فارسی روان این است که بیعتی که تجلی قدرت و سلطنت است، بر جهان حکمفرما می‌شود و از ظلم و ستمی که در دنیا وجود دارد، عدل و انصاف پادشاه تا روز قیامت پیش خواهد رفت و شکست ناپذیر خواهد بود.