گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶ - در مدح امام اجل عالم صفی‌الدین عمر گحجواری

زمانهٔ گذران بس حقیر و مختصرست
ازاین زمانهٔ دون برگذر که بر گذرست
به حل و عقد جهان را زمانه‌ایست دگر
که پیشکار قضا و مدبر قدرست
کف کفایت و رای صواب صدر اجل
به حل و عقد جهان را زمانهٔ دگرست
صفی ملت اسلام و نجم دین خدای
عمر که وارث عدل و صلابت عمرست
بلند همت صدری که طبع و دستش را
قضا پیام‌ده است و سخا پیام‌برست
به جنب فکرت او برق گوییا زمنست
به جای خاطر او بحر گوییا شمرست
به قدر هست چو گردون اگرچه در جهتست
به رای هست چو خورشید اگرچه سایه‌ورست
بر عنایت او سعی چرخ نامشکور
بر عطیت او ملک دهر مختصرست
چو لطفش آید پتیارهٔ زمانه هباست
چو قهرش آید اقبال آسمان هدرست
ز لطف او مرگ اندیشه کرد کلک شکر
از آن قبل که نهان دلش همه شکرست
ز بهر خدمت اندیشه‌ای که در دل اوست
ز پای تا به سرش صد میان با کمرست
ایا زمانه مثالی که از سیاست تو
چو عالمی ز زمانه زمانه بر خطرست
تویی که معدهٔ آز از عطات ممتلی است
تویی که دیدهٔ بخل از سخات بی‌بصرست
سحاب دست ترا جود کمترین باران
محیط طبع ترا علم کمترین گهرست
به آتش اندر ز آب عنایت تو نمست
به آب در ز سموم سیاستت شررست
چو جرم شمس همه عنصر تو از نورست
چو ذات عقل همه جوهر تو از هنرست
سپهر بر شده رازی ندارد از بد و نیک
که نه طلایهٔ حزم ترا از آن خبرست
چو اتصال سعود و نحوس چرخ کبود
رضا و خشم ترا در جهان هزار اثرست
پر از خدنگ نوائب همی بریزد ازآنک
همای قدر ترا روزگار زیر پرست
تو آن جهان امانی که در حمایت تو
تذرو با شه و روباه ماده شیر نرست
سماک رامح اگر نیزه بشکند چه عجب
کنون که پیش حوادث حمایتت سپرست
جهان امن ترا چون ارم دو صد حرمست
سپهر قدر ترا چون قمر دو صد قمرست
ز خواب امن تو در کون کس نشان ندهد
که جز به دیدهٔ بخت تو اندرون سهرست
عدو به خواب درست از فریب کین تو نیز
بدان دلیل که بیدار گنگ و کور و کرست
اگرچه مایهٔ خواب از رطوبت طبعست
خلاف نیست که آن از حرارت جگرست
شب حسود تو شامیست بی‌کرانه چنان
که روز حشر ز صبحش پگاه خیرترست
همیشه تا بشری راز روی مایه و سبق
چهار عنصر و نه چرخ مادر و پدرست
چو چار عنصرت اندر جهان تصرف باد
کزین چهار چو نه چرخ همتت زبرست
به قدر و جاه و شرف در جهان سمر بادی
که داد و دین و هنر در جهان ز تو سمرست
مباد جسم تو خالی ز جانت از پی آن
که جان ز جان تو دارد هرآنکه جانورست
به گام کام بساط زمانه را بسپر
که پای همت تو چون ملک فلک سپرست

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زمانهٔ گذران بس حقیر و مختصرست
ازاین زمانهٔ دون برگذر که بر گذرست
هوش مصنوعی: زندگی و زمانه‌ای که در آن هستیم بسیار کوتاه و ناچیز است، پس از این دنیای پست و بی‌ارزش عبور کن.
به حل و عقد جهان را زمانه‌ایست دگر
که پیشکار قضا و مدبر قدرست
هوش مصنوعی: در این جهان زمانه‌ای دیگر در حال تغییر است که در آن، سرنوشت و تقدیر تحت مدیریت و نظارت قرار دارند.
کف کفایت و رای صواب صدر اجل
به حل و عقد جهان را زمانهٔ دگرست
هوش مصنوعی: عقل و تدبیر کافی و نظر درست، از زمان حال به آینده می‌نگرند و سرنوشت دنیا در دستان زمان دیگری است.
صفی ملت اسلام و نجم دین خدای
عمر که وارث عدل و صلابت عمرست
هوش مصنوعی: این شخص، نماینده و پیشوای مسلمانان و روشنایی بخش دین خداوند است، که همچون عمر، وارث عدالت و قدرت است.
بلند همت صدری که طبع و دستش را
قضا پیام‌ده است و سخا پیام‌برست
هوش مصنوعی: انسانی که بلند پرواز و سرشار از اراده است، کسی است که سرنوشتش به او الهام می‌کند و سخاوت و بخشندگی‌اش پیام‌آور خوبی‌ها و محبت‌هاست.
به جنب فکرت او برق گوییا زمنست
به جای خاطر او بحر گوییا شمرست
هوش مصنوعی: فکر او مانند یک برق زودگذر و پرقدرت است و به جای اینکه فقط در ذهن او باشد، همچون دریا گسترده و عظیم است.
به قدر هست چو گردون اگرچه در جهتست
به رای هست چو خورشید اگرچه سایه‌ورست
هوش مصنوعی: برای هر چیزی در جهان اندازه و حدی وجود دارد، هرچند که ممکن است در حرکت یا تغییر به نظر برسد. همچنین، اگرچه رویدادها و مواقع مختلف می‌توانند سایه‌هایی بر زندگی ما بیفکنند، اما همیشه نور و روشنی، مانند خورشید، وجود دارد که می‌تواند راه را روشن کند.
بر عنایت او سعی چرخ نامشکور
بر عطیت او ملک دهر مختصرست
هوش مصنوعی: در سایه لطف و عنایت او، تلاش‌های زندگی بی‌فایده و نامشکور است، زیرا بخشش او به اندازه‌ای بزرگ و فراگیر است که سلطنت دنیا چیزی جز ناپایداری و محدودیت نیست.
چو لطفش آید پتیارهٔ زمانه هباست
چو قهرش آید اقبال آسمان هدرست
هوش مصنوعی: زمانی که محبت و لطف او به انسان‌ها می‌رسد، همه چیز برایشان خوشایند و زیباست، ولی زمانی که خشم و غضب او بیفتد، تمام شانس‌ها و کامیابی‌ها از دست می‌رود و هدر می‌شود.
ز لطف او مرگ اندیشه کرد کلک شکر
از آن قبل که نهان دلش همه شکرست
هوش مصنوعی: از رحمت او، فکر به مرگ انداخت و قلم شیرینش را برگزید، زیرا دلش تماماً پر از شیرینی است.
ز بهر خدمت اندیشه‌ای که در دل اوست
ز پای تا به سرش صد میان با کمرست
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که برای خدمت به اندیشه‌ای که در دل شخص وجود دارد، او از سر تا پا مشغول است و سخت کوشیده است. این تلاش و کوشش او به گونه‌ای است که می‌توان آن را در بندهایی به شکل یک کمر به تصویر کشید.
ایا زمانه مثالی که از سیاست تو
چو عالمی ز زمانه زمانه بر خطرست
هوش مصنوعی: آیا دوران، نمونه‌ای از سیاست تو را به تصویر کشیده که جهانی از زمانه بر سر خطر است؟
تویی که معدهٔ آز از عطات ممتلی است
تویی که دیدهٔ بخل از سخات بی‌بصرست
هوش مصنوعی: تو کسی هستی که طمع و آز وجودش را پر کرده است و همچنین کسی هستی که چشم بخلش از بخشندگی و سخاوت ناتوان و کور است.
سحاب دست ترا جود کمترین باران
محیط طبع ترا علم کمترین گهرست
هوش مصنوعی: ابرها به دست تو نازنین‌ترین باران را نازل می‌کنند و در قلمرو وجود تو، دانش تنها کمترین گوهر ارزشمند است.
به آتش اندر ز آب عنایت تو نمست
به آب در ز سموم سیاستت شررست
هوش مصنوعی: آتش ناشی از لطف و محبت تو بر آب خاموش نمی‌شود و آب در زیر تاثیر سیاست‌های تو همچون جرقه‌ای در برابر گرماست.
چو جرم شمس همه عنصر تو از نورست
چو ذات عقل همه جوهر تو از هنرست
هوش مصنوعی: اگر جرم خورشید را در نظر بگیریم، تمام وجود تو از نور و روشنی تشکیل شده است. همچنین، همان‌طور که ذات عقل و ذهن از خلاقیت و هنر مملو است، وجود تو نیز از هنر و زیبایی سرشار است.
سپهر بر شده رازی ندارد از بد و نیک
که نه طلایهٔ حزم ترا از آن خبرست
هوش مصنوعی: آسمان برآمده هیچ راز و رمزی از خوب و بد ندارد، زیرا تو هیچ آگاهی از نشانه‌های هوشیاری و تدبیر آن نداری.
چو اتصال سعود و نحوس چرخ کبود
رضا و خشم ترا در جهان هزار اثرست
هوش مصنوعی: زمانی که برتری و بدبختی به هم متصل می‌شوند، خوشحالی و خشم تو در دنیا آثار زیادی به جا می‌گذارد.
پر از خدنگ نوائب همی بریزد ازآنک
همای قدر ترا روزگار زیر پرست
هوش مصنوعی: پر از تیرهای نوا و خوشی است که به خاطر مقام و ارزش تو، روزگار به زیر بال و پر تو می‌ریزد.
تو آن جهان امانی که در حمایت تو
تذرو با شه و روباه ماده شیر نرست
هوش مصنوعی: تو در حقیقت حامی و پشتیبان آن جهانی هستی که در سایه‌ی حمایت تو، جانوران ضعیف‌تر به آرامش می‌رسند و از خطرات در امان می‌مانند.
سماک رامح اگر نیزه بشکند چه عجب
کنون که پیش حوادث حمایتت سپرست
هوش مصنوعی: اگر نیزه‌ای بشکند، چه تعجبی دارد؛ امروزه که در برابر حوادث، سپر حامی‌ات است.
جهان امن ترا چون ارم دو صد حرمست
سپهر قدر ترا چون قمر دو صد قمرست
هوش مصنوعی: دنیا برای تو مانند بهشتی است که در آن صدها مکان امن و مقدس وجود دارد و آسمان به اندازه‌ای ارزشمند است که تو را مانند ماهی می‌درخشد و برتری تو از ماه‌ها بیشتر است.
ز خواب امن تو در کون کس نشان ندهد
که جز به دیدهٔ بخت تو اندرون سهرست
هوش مصنوعی: از خواب آرام و ایمن تو، هیچ‌کس نشانه‌ای نمی‌دهد؛ چون تنها چشمان بخت تو می‌توانند در این دنیای پنهان نگاه کنند.
عدو به خواب درست از فریب کین تو نیز
بدان دلیل که بیدار گنگ و کور و کرست
هوش مصنوعی: دشمن به خاطر انتقام، به خواب می رود و باید بدانیم که در چنین حالتی، بیدار و آگاه بودن ما نیز مانند کسی است که ناتوان و بی‌خبر است.
اگرچه مایهٔ خواب از رطوبت طبعست
خلاف نیست که آن از حرارت جگرست
هوش مصنوعی: هرچند که عامل خواب به خاطر رطوبت طبیعی بدن است، اما نمی‌توان انکار کرد که گرمای کبد هم در این موضوع تأثیر دارد.
شب حسود تو شامیست بی‌کرانه چنان
که روز حشر ز صبحش پگاه خیرترست
هوش مصنوعی: شب حسود تو مانند شامی بی‌پایان است، به گونه‌ای که روز قیامت در مقایسه با صبحش، بهتر است.
همیشه تا بشری راز روی مایه و سبق
چهار عنصر و نه چرخ مادر و پدرست
هوش مصنوعی: انسان همواره به دنبال کشف راز وجود خود است، که این وجود به چهار عنصر اصلی و همچنین به چرخش‌های طبیعی و خانواده‌اش وابسته است.
چو چار عنصرت اندر جهان تصرف باد
کزین چهار چو نه چرخ همتت زبرست
هوش مصنوعی: وقتی که چهار عنصر وجود تو در جهان به حرکت درآید، از این چهار عنصر است که گردونه تلاش و کوشش تو به راه می‌افتد.
به قدر و جاه و شرف در جهان سمر بادی
که داد و دین و هنر در جهان ز تو سمرست
هوش مصنوعی: ارزش و مقام تو در جهان به اندازه‌ای است که آنچه به تو نسبت داده می‌شود، از قبیل دین و هنر، نشان‌دهنده‌ای از عظمت و شرف توست.
مباد جسم تو خالی ز جانت از پی آن
که جان ز جان تو دارد هرآنکه جانورست
هوش مصنوعی: بدن تو به خاطر روحی که در آن است خالی نباشد، زیرا که جان به واسطهٔ جان تو به وجود آمده و هر موجود زنده‌ای به آن وابسته است.
به گام کام بساط زمانه را بسپر
که پای همت تو چون ملک فلک سپرست
هوش مصنوعی: با اراده و تلاش خود، شرایط و موقعیت‌های زندگی را به بهترین شکل ممکن مدیریت کن؛ زیرا قدرت و determination تو همانند قدرت آسمان و ستارگان است.