قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵ - در مدح ملکان غور شهابالدین و ناصرالدین حسن محمود
عرصهٔ مملکت غور چه نامحدودست
که در آن عرصه چنان لشکر نامعدودست
رونق ملک سلیمان پیمبر دارد
عرق سلطان چه عجب کز نسب داودست
چشم بد دور که بس منتظم است آن دولت
آری آن دولت را منتظمی معهودست
ای برادر سخنی راست بخواهم گفتن
راستی بهتر تا فاستقم اندر هودست
عقل داند که مهیا به وجود دو کسست
هرچه از نظم وز ترتیب درو موجودست
از یکی بازوی اسلام همه ساله قوی
وز دگر طالع دولت ابدا مسعودست
گوهر تیغ ظفرپیشهٔ این از فتح است
هیات دست گهر گستر آن از جودست
مردی و مردمی از هر دو چنان منتشرست
که شعاع از مه و رنگ از گل و بوی از عودست
فضلهٔ مجلس ایشان چو به یغما دادند
گفت رضوان بر ما چیست همین موعودست
هرچه در ملک جهانست چه ظاهر چه خفی
همه در نسبت این هر دو نظر مردودست
تیغشان گر افق صبح شود غوطه خورد
در زمین ظل زمین اینک ابدا ممدودست
خصم دولت را چون عود سیه سوختهاند
کار دولت چه عجب ساخته گر چون عودست
بر تمامی حسد حاسد اگر بیند کس
چرخ را این به بقا آن به علو محسودست
نیست القصه کمالی که نه حاصل دارند
جز قدم زانکه قدیمی صفت معبودست
با خرد گفتم کای غایت و مقصود جهان
نیست چیزی که به نزدیک تو آن مفقودست
کیستند این دو خداوند به تعیین بنمای
که فلان غایت این شعر و فلان مقصودست
گفت از این هر دو یکی جز که شهابالدین نیست
گفتم آن دیگر گفتا حسن محمودست
گفتم اغلوطه مده این چه دویی باشد گفت
دویی عقل که هم شاهد و هم مشهودست
دیرمان ای به کمالی که در آغاز وجود
بر وجود چو تویی راه دویی مسدودست
ملکی از حصر برون بادت و عمری از حد
گرچه در عالم محصور بقا محدودست
خالی از ورد ثنای تو مبادا سخنی
تا قلم را چو زبان ورد سخن مورودست
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴ - در مدح مجدالدین محمدبن نصر احمد: گرچرخ را در این حرکت هیچ مقصدستقصیدهٔ شمارهٔ ۲۶ - در مدح امام اجل عالم صفیالدین عمر گحجواری: زمانهٔ گذران بس حقیر و مختصرست
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عرصهٔ مملکت غور چه نامحدودست
که در آن عرصه چنان لشکر نامعدودست
هوش مصنوعی: سرزمین غور به قدری وسیع است که در آن، ارتشی بسیار کمتعداد حضور دارد.
رونق ملک سلیمان پیمبر دارد
عرق سلطان چه عجب کز نسب داودست
هوش مصنوعی: رونق و زیبایی این سرزمین متعلق به پیامبر سلیمان است و پیشرفت آن به خاطر ویژگیهای برجستهٔ پادشاهی است، که چه شگفتانگیز است که این ویژگیها از نسل داوود به ارث رسیده است.
چشم بد دور که بس منتظم است آن دولت
آری آن دولت را منتظمی معهودست
هوش مصنوعی: چشم حسد و بدخواهی دور باشد، زیرا آن سعادت و خوشبختی که در انتظارت است، بسیار منظم و مرتب است و این نوع نظم و انضباط برای آن سعادت امر شناختهشدهای است.
ای برادر سخنی راست بخواهم گفتن
راستی بهتر تا فاستقم اندر هودست
هوش مصنوعی: ای برادر، میخواهم سخنی راست بگویم، زیرا که راست گفتن بهتر است. پس بهتر است در این موضوع محکم و استوار باشی.
عقل داند که مهیا به وجود دو کسست
هرچه از نظم وز ترتیب درو موجودست
هوش مصنوعی: عقل میداند که وجود هر چیزی وابسته به دو نفر است و هر آنچه در نظم و ترتیب وجود دارد، به این دو نفر مربوط میشود.
از یکی بازوی اسلام همه ساله قوی
وز دگر طالع دولت ابدا مسعودست
هوش مصنوعی: در هر سال، یکی از بازوان دین اسلام به شدت قوی میشود و دیگری، سرنوشت دولت همیشه خوشیمن و پربرکت است.
گوهر تیغ ظفرپیشهٔ این از فتح است
هیات دست گهر گستر آن از جودست
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که ارزش و زیبایی پیروزیها و موفقیتها از نوعی خاص ناشی میشود، و در عین حال سخاوت و generosity در این زیبایی نقشی کلیدی دارد. به عبارت دیگر، دستاوردهای بزرگ به واسطهی سخاوت و نیکوکاری به وجود میآیند.
مردی و مردمی از هر دو چنان منتشرست
که شعاع از مه و رنگ از گل و بوی از عودست
هوش مصنوعی: شجاعت و انسانیت در وجود انسانها به اندازهای گسترش یافته که همانطور که نور از ماه، رنگ از گل و عطر از عود متصاعد میشود، این ویژگیها نیز در زندگی آنها مشهود است.
فضلهٔ مجلس ایشان چو به یغما دادند
گفت رضوان بر ما چیست همین موعودست
هوش مصنوعی: وقتی که آنها مجالس خود را غارت کردند، گفتند: «شکوفایی و خوشبختی بر ما چه سودی دارد؟ همین انتظار، موعود ماست.»
هرچه در ملک جهانست چه ظاهر چه خفی
همه در نسبت این هر دو نظر مردودست
هوش مصنوعی: تمامی چیزهایی که در جهان وجود دارند، چه آشکار و چه پنهان، در مقابل این دو دیدگاه رد شدهاند.
تیغشان گر افق صبح شود غوطه خورد
در زمین ظل زمین اینک ابدا ممدودست
هوش مصنوعی: اگر تیغها به روشنایی صبح برسند، در زمین فرو میروند و سایه زمین همیشه گسترده است.
خصم دولت را چون عود سیه سوختهاند
کار دولت چه عجب ساخته گر چون عودست
هوش مصنوعی: دشمنان حکومت مانند چوب عود سوختهاند، بنابراین عجیب نیست که حکمرانی مثل عود عمل کند و بسوزد.
بر تمامی حسد حاسد اگر بیند کس
چرخ را این به بقا آن به علو محسودست
هوش مصنوعی: اگر کسی حسد دیگری را ببیند، باید بداند که دوری و سرنوشت همه چیز، بنا به حکمت الهی است. در این دنیا، هر چیزی به جای خود باقی میماند و هیچ چیز بدون دلیل به طرف علو و رفعت نمیرود.
نیست القصه کمالی که نه حاصل دارند
جز قدم زانکه قدیمی صفت معبودست
هوش مصنوعی: در نهایت، هیچ کمالی وجود ندارد که بدون تلاش و کوشش به دست آمده باشد، مگر آنکه شخصی به نوعی به خداوند که اصل و بنیاد همه چیز است، نزدیک شود.
با خرد گفتم کای غایت و مقصود جهان
نیست چیزی که به نزدیک تو آن مفقودست
هوش مصنوعی: با عقل و اندیشهام به تو گفتم، ای هدف و آرزوی جهان! هیچ چیز در این دنیا وجود ندارد که نزد تو وجود نداشته باشد و در واقع از دست رفته باشد.
کیستند این دو خداوند به تعیین بنمای
که فلان غایت این شعر و فلان مقصودست
هوش مصنوعی: این دو خداوند کی هستند که تعیین کنند و بگویند این شعر به کجا میانجامد و هدف آن چیست؟
گفت از این هر دو یکی جز که شهابالدین نیست
گفتم آن دیگر گفتا حسن محمودست
هوش مصنوعی: گفت که از این دو، فقط شهابالدین وجود دارد. من پاسخ دادم که دیگری هم هست و او حسن محمود است.
گفتم اغلوطه مده این چه دویی باشد گفت
دویی عقل که هم شاهد و هم مشهودست
هوش مصنوعی: به او گفتم که هیچ دلیلی نمیتونی بیارید، این چه نوع دوگانگیای میتواند باشد؟ او در پاسخ گفت که دوگانگیای وجود ندارد که عقل هم خودش را میبیند و هم حقیقت را.
دیرمان ای به کمالی که در آغاز وجود
بر وجود چو تویی راه دویی مسدودست
هوش مصنوعی: در اوایل وجود، تو به کمال و زیبایی خود چنان هستی که راه رسیدن به تو برای دیگران بسته است.
ملکی از حصر برون بادت و عمری از حد
گرچه در عالم محصور بقا محدودست
هوش مصنوعی: شما از محدودیتها رها شدهاید و عمرتان هرچند در این دنیا محدود است، اما در عین حال پایداری در آن وجود دارد.
خالی از ورد ثنای تو مبادا سخنی
تا قلم را چو زبان ورد سخن مورودست
هوش مصنوعی: هرگز نباید سخنی بدون یاد تو گفته شود، چون قلم باید همچون زبان، فقط به حمد و وصف تو مشغول باشد.
حاشیه ها
1400/04/19 11:07
امیرحسین سدهی
ای برادر سختی راست بخواهم گفتن- اصلاح کنید: ای برادر! سُخنی راست بخواهم گفتن
1400/04/19 11:07
امیرحسین سدهی
بیت هشتم: چکه شعاع از مه و رنگ از گل و بوی از عودست- اصلاح شود
که شعاع از مَه، و رنگ از گلُ، و بوی از عودست
1400/04/19 20:07
همیرضا
با سپاس، دو موردی که فرمودید تصحیح شد.