برگردان به زبان ساده
اگر محول حال جهانیان نه قضاست
چرا مجاری احوال برخلاف رضاست
هوش مصنوعی: اگر تقدیر و سرنوشت مردم بر اساس خواست و اراده الهی است، پس چرا رخدادهای زندگی و شرایط آنها معمولاً با خواستهها و رضایتشان هماهنگ نیست؟
بلی قضاست به هر نیک و بد عنانکش خلق
بدان دلیل که تدبیرهای جمله خطاست
هوش مصنوعی: همه چیز به سرنوشت وابسته است، چه خوب و چه بد، زیرا تمام تدبیرها و برنامهریزیهای انسان خطا هستند.
هزار نقش برآرد زمانه و نبود
یکی چنانکه در آیینهٔ تصور ماست
هوش مصنوعی: زمانه هزاران شکل و تصویر میآفریند، اما هیچیک از آنها مانند تصوری نیست که در ذهن ما وجود دارد.
کسی ز چون و چرا دم همی نیارد زد
که نقشبند حوادث ورای چون و چراست
هوش مصنوعی: هیچکس در مورد علت و چرایی اتفاقات صحبت نمیکند، زیرا سرنوشت و رویدادهای زندگی فراتر از پرسشها و دلیلهاست.
اگر چه نقش همه امهات میبندند
در این سرای که کون و فساد و نشو و نماست
هوش مصنوعی: اگرچه تمام مادران در این دنیا که محل خلق و فنا و رشد است، نقش و تأثیر خود را میگذارند،
تفاوتی که درین نقشها همی بینی
ز خامهایست که در دست جنبش آباست
هوش مصنوعی: تفاوتهایی را که در این تصویرها مشاهده میکنی ناشی از هنر و ذوقی است که در دست افراد خلاق و هنرمند قرار دارد.
به دست ما چو از این حل و عقد چیزی نیست
به عیش ناخوش و خوش گر رضا دهیم سزاست
هوش مصنوعی: اگر در دست ما چیزی برای تغییر و تأثیر نیست، پس بهتر است در عیش و خوشی خود به آنچه داریم راضی باشیم، چه خوب و چه بد.
که زیر گنبد خضرا چنان توان بودن
که اقتضای قضاهای گنبد خضراست
هوش مصنوعی: زیر آسمان، باید به گونهای زندگی کرد که با تقدیر و سرنوشت این آسمان هماهنگ باشد.
چو در ولایت طبعیم ازو گریزی نیست
که بر طباع و موالید والی والاست
هوش مصنوعی: در دیار طبیعی خود زندگی میکنیم و نمیتوان از آن فرار کرد زیرا بر ویژگیها و سرشت ما تأثیر دارد.
کسی چه داند کین گوژپشت مینارنگ
چگونه مولع آزار مردم داناست
هوش مصنوعی: هیچکس نمیداند که این مینارنگ که بدنش کج است، چگونه از آزار دادن مردم لذت میبرد و در این کار مهارت دارد.
نه هیچ عقل بر اشکال دور او واقف
نه هیچ دیده بر اسرار حکم او بیناست
هوش مصنوعی: هیچ عقل و منطقی نمیتواند به خوبی فهمید که شکل و ذات او چگونه است و هیچ چشمی نمیتواند به راز و رموز حکم و فرمان او پی ببرد.
چه جنبش است که بی اولست و بیآخر
چه گردش است که بیمقطع است و بیمبداست
هوش مصنوعی: این بیت به بررسی حرکت و تغییر در جهان میپردازد. به طور کلی بیان میکند که آیا حرکتی وجود دارد که فاقد نقطه آغاز یا پایان باشد؟ آیا در دنیای ما چرخی وجود دارد که بدون شروع و پایان باشد؟ یعنی تمام حرکات و تغییرات نیاز به مبدا و معیّن دارند.
مرا ز گردش این چرخ آن شکایت نیست
که شرح آن به همهعمر ممکن است و رواست
هوش مصنوعی: من از چرخش این دنیا ناراحت نیستم، چون توضیح دادن مشکلات آن طولانی است و در طول عمر هم ممکن است.
زمانه را اگر این یک جفاست بسیارست
به جای من چه کز این صدهزار گونه جفاست
هوش مصنوعی: اگر بخواهیم به طور کلی مفهوم این بیت را بیان کنیم، میتوان گفت که اگر تنها این یک بیوفایی از زمانه وجود داشته باشد، باز هم بسیار است. در چنین شرایطی، چه جای نگرانی است وقتی که این همه بدعهدی و رنج و نامرادی در دنیا فراوان است؟
چو عزم خدمت آن بارگاه دید مرا
که صحن و سقفش بی غارهٔ زمین و سماست
هوش مصنوعی: وقتی اراده کردم که به آن مکان مقدس خدمت کنم، متوجه شدم که فضای آنجا نه تنها از زمین و آسمان، بلکه از هر چیز دیگری هم خالی است.
چو دید کز پی تشریف نعمت و جاهم
چو بندگان ویم قصد حضرت اعلاست
هوش مصنوعی: زمانی که او متوجه شد که برای رسیدن به مقام و نعمت، مانند بندگان در پی هدفهای بالاتر است، تصمیم گرفت به سوی جایگاه رفیع و والایی حرکت کند.
به دست حادثه بندی نهاد بر پایم
که همچو حادثه گاهی نهان و گه پیداست
هوش مصنوعی: حوادث زندگی گاهی مرا به زمین میزنند و گاه دوباره به پا میدارند، چنان که خود حوادث نیز در هر لحظه ممکن است پنهان یا آشکار شوند.
سبک به صورت و چونان گران به قوت طبع
که پشت طاقتم از بار او همیشه دوتاست
هوش مصنوعی: همچنان که زیبایی ظاهری به نازکی و سبکی است، قدرت و استحکام طبع او به قدری زیاد است که تحمل سختیهای او همیشه بر دوشم سنگینی میکند.
نظر به حیله ز اعضا جدا نمیکندش
کراست بند بر اعضا که آن هم از اعضاست
هوش مصنوعی: انسانی که از اعضای خود به خوبی مراقبت میکند و به شیوهای مینگرد که هر کدام از آنها را در جای خود ببیند، نخواهد گذاشت که هیچیک از آنها از او جدا شوند، زیرا آنها جزئی از وجود او هستند و او نمیتواند به سادگی از آنها چشمپوشی کند.
عصاست پایم و در شرط آفرینش خلق
شنیدهای که کسی را به جای پای عصاست
هوش مصنوعی: پاهایم به مانند عصا است و در عالم خلقت شنیدهای که کسی به جای پای عصا قرار گرفته است.
اگر چه دل هدف تیر محنت است و غمست
وگرچه تن سپر تیغ آفتست و بلاست
هوش مصنوعی: هرچند که دل هدف تیرهای رنج و غم است و هرچند بدن در برابر خطرات و مشکلات همچون سپر عمل میکند، اما این وضعیت عادی زندگی است.
ز روزگار خوشست این همه جز آنکه لبم
ز دستبوس خداوند روزگار جداست
هوش مصنوعی: این همه خوشی و خوشبختی از روزگار است، فقط اینکه لبم از بوسه خداوند روزگار دور است.
خدایگان وزیران مشرق و مغرب
که در وزارت صاحب شریعت وزراست
هوش مصنوعی: خداوند بزرگ، وزیران شرقی و غربی را که در مقام وزارت، پیرو قوانین شرع هستند، مورد توجه خود قرار داده است.
سپهر فتح ابوالفتح طاهر آن صاحب
که بر سپهر کمالش سپهر کم ز سهاست
هوش مصنوعی: در آسمان وجود، شخصیتی بزرگ و برجسته وجود دارد که به عنوان فتحالفتوح شناخته میشود و مقام و جایگاه او به قدری عالی است که حتی ستارههای درخشان نیز در مقایسه با او کمنور به نظر میرسند.
پناه ملت و پشت هدی و ناصر دین
که دین و ملت ازو جفت نصرتست وبهاست
هوش مصنوعی: حامی و پناه ملت، به عنوان پشتیبان دین و نجاتدهنده آن، چون دین و ملت به یکدیگر وابستهاند و در واقع حمایت از آنها ارزش و اهمیت ویژهای دارد.
جهان خواجگی و خواجهٔ جهان که به جاه
به خواجگان ممالک برش علو و علاست
هوش مصنوعی: جهان پر از ثروت و بزرگانی است که با مقام و منزلت خود، بر دیگران برتری دارند و در اوج قدرت و اعتبار قرار دارند.
زمانه ملکی کز کلک و خاتمش در ملک
هزار بند و گشاد و هزار برگ و نواست
هوش مصنوعی: زمانه، مانند یک پادشاهی است که تحت تأثیر قلم و مهرش دارای هزاران بند و گشایش و هزاران صفحه و نغمه است.
ز بار حلمش در جرم خاک استسلام
ز تف قهرش در طبع آن استسقاست
هوش مصنوعی: از بزرگواری او، در برابر خطاها و گناهان، خضوع و تسلیم به وجود میآید و از شدت خشم او، طبیعت چیزها، طلب برکت و رحمت میکند.
ز قدر اوست که تار سپهر با پودست
ز عدل اوست که خار زمانه با خرماست
هوش مصنوعی: قدرت و ارزش او موجب شده که تاریکی آسمان با وجود او قابل تحمل باشد و انصاف او باعث میشود که درد و رنجهای زندگی به شیرینی و خوبیها تبدیل شوند.
قضاش گفت به دستت دهم زمام جهان
زمانه گفت که او خود جهان مستوفاست
هوش مصنوعی: خداوند گفت که کنترل و سرپرستی جهان را به تو میسپارم، اما زمانه به من یادآوری کرد که خود اوست که بر همه چیز تسلط دارد و به نوعی خود را مدیریت میکند.
قدر نمود که حکم تو بر قضا فکنم
سپهر گفت که او خود به نفس خویش قضاست
هوش مصنوعی: بسیار ارزشمند است که تو بر تقدیر فرمانرانی کنی، اما آسمان میگوید که او خود تقدیر را در وجود خود دارد.
در آن ریاض که طوبی نمود سایه به خلق
چه جای غمزهٔ بید وکرشمهای گیاست
هوش مصنوعی: در باغی که درخت طوبی سایه افکنده، دیگر جایی برای غم و ناراحتی نیست و زیباییهای گیاهان و درختان باعث شگفتی و شادی میشود.
در آن مصاف که خیل ملائکه صف زد
چه حد خنجر هندی و نیزهٔ بطحاست
هوش مصنوعی: در آن نبردی که گروهی از فرشتگان صف به صف ایستاده بودند، چه مقدار از خنجرهای هندی و نیزههای قوی و بزرگ وجود داشت.
به خط طاعت و فرمان درش وحوش و طیور
به زیر سایهٔ عدل اندرش رجال و نساست
هوش مصنوعی: در زیر سایهٔ عدالت، جانوران و پرندگان به اطاعت و فرمان خداوند زندگی میکنند و مردان و زنان نیز در آنجا به آرامش و امنیت میرسند.
ایا سپهر نوالی که پیش صدق سخات
سخای ابر دروغ و نوال بحر دغاست
هوش مصنوعی: آیا آسمان بهشت جایی است که سخاوت و صداقت در آنجا چون باران و دریا وجود ندارد؟
به پیش رفعت تو چرخ گوییا پست است
به جای دانش تو عقل گوییا شیداست
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که به خاطر مقام بلند تو، آسمان به پایین آمده و در مقابلت کوچک شده است. همچنین، در مقایسه با علم و دانش تو، عقل انسان به نظر میرسد که به اندازهای معمولی و کمفروغ است.
ایا زمانه مثالی که امر و نهی ترا
به روزگار بدارند و کار دست و دهاست
هوش مصنوعی: آیا زمانی پیش میآید که دیگران تو را وادار کنند که در زندگیات به چه کارهایی بپردازی و چه کارهایی را ترک کنی؟
تو آن کسی که ز بهر ثنا و مدحت تو
به مادح تو پر از روزگار مدح و ثناست
هوش مصنوعی: تو همان کسی هستی که به خاطر ستایش و تعریف تو، تمامی زمانه پر از مدح و ثنا برای توست.
به درگه تو فلک را گذر به پای ادب
به جانب تو قضا را نظر به عین رضاست
هوش مصنوعی: برای رسیدن به درگاه تو، آسمان را با ادب عبور میکنم و با نگاهی از روی رضایت به تقدیر تو مینگرم.
عیار قدر تو آن اوجها که بر گردون
عیال دست تو آن موجها که در دریاست
هوش مصنوعی: مقدار ارزش و مقام تو همتا با ارتفاعات آسمان است و کارهای تو به اندازه امواج دریا تأثیرگذار و پرجنبوجوش هستند.
ز شوق مجلس تست آن طرب که در زهره است
ز بهر خدمت تست آن کمر که بر جوزاست
هوش مصنوعی: از شوق و دلباختگی به حضورت، آن شادی و سرور در جانم است که در دل دارم. برای خدمت به تو، تلاشم و توانم را میگذارم که به مانند کمری که در درخت جوز است، از خود گذشتم.
توال دست ترا موج بحر و بذل سحاب
مسیر امر ترا بال برق و پای صباست
هوش مصنوعی: دست تو مانند موج دریا است و باران سخاوتمندانه میریزد. مسیر تو همچون برقی درخشان است و قدمهای تو به نرمی نسیم میوزد.
ز اعتدال هوایی که دولتت دارد
حماد را چو نبات انتمای نشو و نماست
هوش مصنوعی: از آرامش و تعادل هوایی که برای تو فراهم است، حماد را به مانند گیاهی که در شرایط مناسب رشد و نمو میکند، پرورش میدهی.
فلک ز جود تو سازد لطیفهای وجود
مگر که منبع جود تو مصدر اشیاست
هوش مصنوعی: آسمان به برکت بخششهای تو، زیباییهای وجود را میسازد، مگر اینکه منبع این بخششها، خود تو باشی.
کف جواد ترا دهر خواست گفت سخی است
سپهر گفت مخوانش سخی که محض سخاست
هوش مصنوعی: زمانه خواست که تو را به عنوان انسانی سخاوتمند بپذیرد، اما آسمان (سرنوشت) گفت که او را سخاوتمند نخوان، چون رفتار او فقط به خاطر بزرگواری نیست.
جهان به طبع گراید به خدمت تو که تو
به ذات کل جهانی و کل او اجزاست
هوش مصنوعی: جهان به طور طبیعی متوجه خدمتگزاری به تو میشود زیرا تو خود به جوهر و ذات جهان تعلق داری و همه جزئیات آن نیز به تو مربوط است.
وجود خوف و رجا فرع خشم و حلم تواند
که خشم و حلم تو اصل مزاج خوف و رجاست
هوش مصنوعی: احساس ترس و امید وابسته به ویژگیهای خشم و بردباری است، چرا که خشم و بردباری بنیاد احساس ترس و امید را تشکیل میدهند.
قضا چو ذات ترا دید گفت اینت عجب
جهان گذشت و هنوز اندرو تن تنهاست
هوش مصنوعی: زمانی که سرنوشت، وجود تو را مشاهده کرد، حیرت کرد که چطور این دنیا سپری شده و تو هنوز در آن تنها هستی.
اگر فنا در هستی به گل برانداید
ترا چه باک نه ذات تو مستعد فناست
هوش مصنوعی: اگر نابود شدن و زوال در وجود تو تأثیری بگذارد، برایت مشکلی ندارد، چرا که ذات تو خود به طور طبیعی آماده زوال است.
وگر بقا نبود در جهان ترا چه زیان
بقا بذات تو باقی نه ذات تو به بقاست
هوش مصنوعی: اگر در دنیا چیزی به نام بقا وجود نداشت، برای تو چه ضرری داشت؟ زیرا باقی ماندن در ذات تو نه به خاطر دوام و بقاست، بلکه خودِ ذات تو همیشگی و پایدار است.
چه هیکلست به زیر تو در که با تک او
بسیط گوی زمین همچو پهنه بیپهناست
هوش مصنوعی: چه موجودی هستی که زیر تو قرار دارد و با حرکاتت، زمین را به وسعتی بیپایان تبدیل میکنی.
تبارکالله از آن آبسیر آتشفعل
که با رکاب تو خاکست و با عنانت هواست
هوش مصنوعی: خداوند را فرخند میدارم به خاطر آن آبی که خاصیت سوزان دارد و زیر پای تو خاک است و به کمک تو به آسمان میرود.
به وقت رفتن و طی کردن مسالک ملک
هواش فدفد و دریا سراب و که صحراست
هوش مصنوعی: در زمان سفر به سرزمینهای مختلف، ملک آسمان را میسازد و دریا به صورت آبی در میآید و صحرا در نظر میآید.
نشیب و بالا یکسان شمارد از پی آنک
به کام او به جهان نه نشیب و نه بالاست
هوش مصنوعی: در زندگی، فراز و نشیبها برای او اهمیتی ندارد؛ زیرا او به دنبال خواستهاش است و در نظرش هیچ یک از این دو شرایط به خوبی و بدی جهان تأثیری ندارد.
جهاننوردی کامروزش ار برانگیزی
به عالمیت رساند که اندرو فرداست
هوش مصنوعی: اگر در سفر دنیا به موفقیتی دست یابی، میتوانی به مقام و جایگاهی برسی که در آن، فردا و آینده نیز در انتظار تو خواهد بود.
سپهر اگر بدل خویش صورتی سازد
برش چو صورت اسبی بود که بر دیباست
هوش مصنوعی: اگر آسمان بخواهد چهرهای مشابه خود بسازد، آن چهره مانند صورت اسبی خواهد بود که بر روی پارچهای نرم و زیبا نقش بسته است.
نه صاحبا ملکا ز آرزوی خدمت تو
دلم قرین عذابست و دیده جفت بکاست
هوش مصنوعی: نه، ای صاحب سلطنت! آرزوی خدمت به تو دل مرا عذاب میدهد و چشمانم اشکها را در خود جمع کرده است.
ولیک آمدنم نیست ممکن از پی آن
که رفتنم به سرین و نشستنم به قفاست
هوش مصنوعی: اما من نمیتوانم بیآنکه بروم، بیام. زیرا رفتنم به سمت افق و نشستن در قفس است.
همی به پشت چو کشتی سفر توانم کرد
که راه وادی دشوار و عبره چون دریاست
هوش مصنوعی: من میتوانم مانند یک کشتی در دریایی پرچالش و سخت سفر کنم، زیرا به پشت خود تکیه دارم و میدانم که مسیر دشواری پیش رو دارم.
چنان مدان که تغافل نموده باشم از آن
که بر تباهی حالم همین قصیدهگو است
هوش مصنوعی: به گونهای رفتار نکن که فکر کنی من از حال خراب خودم غافل و بیخبر هستم؛ زیرا همین شاعر است که باعث و بانی این وضعیت من شده است.
بلی گناه بزرگ است اگرچه عذری هست
که گر بگویم گویند بر تو جای دعاست
هوش مصنوعی: حتی اگر دلیلی برای کار نادرست خود داشته باشی، باز هم گناه بزرگ است و ممکن است دیگران بهت بگویند باید دعا کنی و امیدوار باشی.
ولیکن ار بدن مرده ریگ نیست چنان
که خدمت تو کند جان زار مانده کجاست
هوش مصنوعی: اما اگر بدن مرده هیچ ارزشی ندارد، پس جان رنجور و زار چگونه میتواند به تو خدمت کند؟
به من جواب و سؤال امور دیوان را
تعلقی نبود کان شعار و رسم شماست
هوش مصنوعی: من نه به جوابها و نه به سؤالهای امور دیوان اهمیتی میدهم، چرا که این کارها تنها مربوط به شماست و من به آنها ارتباطی ندارم.
سؤالکیست در این حالتم به غایت لطف
گمان بنده چنانست کان نه نازیباست
هوش مصنوعی: در این وضعیت، سؤال این است که آیا کسی به من لطف دارد؟ من فکر میکنم که وضع من به گونهای است که زشتی ندارد و به نظر نازیبا نمیآید.
ز غایت کرم تست یا ز خامی من
که با گناه چنین منکرم امید عطاست
هوش مصنوعی: آیا این از بزرگواری و لطف توست یا ناشی از نادانی من که با وجود گناه، همچنان به بخشش تو امیدوارم؟
بدین دقیقه که راندم گمان کدیه مبر
به بنده، گرچه گدایی شعریعت شعر است
هوش مصنوعی: در این لحظه که از تصور خود خارج شدم، میدانم که با لباس حقارت و گدایی نمیتوان به حقیقت رسید، حتی اگر شعر من تنها در قالب ادبیات باشد.
سرم به ظل عنایت بپوش بس باشد
که عمرهاست که در تف آفتاب عناست
هوش مصنوعی: سرم را در سایه محبت پنهان کن، زیرا مدتهاست که در گرما و تابش خورشید محبت تو بودهام.
همیشه تا به جهان اندرون ز دور فلک
شبست و روز و زین هر دو ظلمتست و ضیاست
هوش مصنوعی: در هر حال، دنیا پر از شب و روز است و هر یک از این دو، به نوعی تاریکی و روشنی را به همراه دارند.
شبت همیشه ز اقبال روز روشن باد
که روز روشن اقبال تو شب اعداست
هوش مصنوعی: شب شما همیشه پر از خوشبختی و خوشحالی باشد، زیرا روز روشن نشانهی موفقیت و شادابی شماست و شب میتواند به مشکلات و چالشها اشاره داشته باشد.
به خرمی و خوشی بگذران جهان جهان
که هرچه جز خوشی و خرمی همه سوداست
هوش مصنوعی: زندگی را با شادی و خوشی سپری کن، چرا که هر چیزی غیر از خوشی و سرور، فقط ضرر است.